سال ها پیش وقتی تهران زندگی میکردم،بعضی وقتها پیش میآمد که آسمان برای چند روز متوالی از دود و غبار خاکستری میشد. پیش میآمد که نفس کشیدن در تهران، به استقبال مرگ رفتن میشد. در آن روزها با خودم فکر میکردم خودروهای الکتریکی و انرژی خورشیدی قطعا ناجی این مردم خواهد بود. اما آن روزها همه همت و توان بزرگان آن قوم به «اتم» معطوف شده بود. آن روزها «ناامید» بودم از هر بهبودی!
روزهای ابتدایی ورودم به مونترال مصادف شد با راهاندازی تاکسی تئو، نخستین سیستم تاکسی در دنیا که تماما بر پایه خودروهای الکتریکی بنا شده بود. در آن روزها و بدون اینکه لازم باشد صد کارشناس اقتصادی برایم دلیل و برهان بیاورند، برایم مشخص بود که تئوتاکسی قرار نیست صرفه اقتصادی داشته باشد و صرفا قرار است یک الگو، یک پیام و نشانهای باشد از ورود نسل ما به زمانهای جدید. به دورانی که بشر میپذیرد هزینه بیشتری برای زندگی در سیارهای سالمتر بپردازد و به آیندهای که مردم پاسخگوی رفتارشان خواهند بود.
برچیده شدن تئو تاکسی آن هم به دلایل اقتصادی، همه آن رویاپردازیهای من را از بین برد. حالا که همه همت و توان بزرگان این قوم به «اقتصاد» معطوف شده، من دوباره احساس «ناامید»ی میکنم!
امروز چرخ ثقیل اقتصاد جهانی از انرژی مبتنی بر سوختهای فسیلی، مومنتوم عظیمی گرفته که بریدن از آن کار سادهای نیست. صدها میلیونها نفر در سراسر جهان از راه تولید این انرژی «سیاه» روزگار میگذرانند. چرخش مسیر جهان از نفت به انرژی خورشیدی نیازمند عزم و خواست جهانی است. تک تک مردم دنیا باید این عملیات سخت را با جان و دلشان بخواهند. مثل کشیدن دندان «فاسد» میماند، درد دارد اما چاره فقط همان است.
همچنین بخوانید: