ناآرامیهای کنونی در ایران، جدیترین تهدید علیه جمهوری اسلامی، از ابتدای شکلگیریاش از سال ۱۹۷۹ تاکنون به شمار میرود. ایرانیان خسته از ریاکاری، فساد و خشونت، شجاعانه به دنبال پایان وضعیت کنونی هستند. اما آیا میتوانند در این مسیر موفق شوند؟
یکی از مولفههای اساسی در این میان، تصمیماتی است که سپاه پاسداران اتخاذ خواهد کرد. سپاه از ظرفیت و نیز عزم لازم برای سرکوب گسترده اعتراضات برخوردار است. به نظر میرسد، سپاه در حفظ جمهوری اسلامی بسیار جدی به نظر میرسد.
سپاه نهادی متفاوت از سایر سازمانهای نظامی است. با وجود اینکه ایران، همانند سایر کشورها، ارتشی برای دفاع از خود دارد، سپاه پاسداران یک نیروی نظامی دیگر است که از اصول انقلاب اسلامی دفاع میکند. سپاه از ارتش کوچکتر است، اما همچنان بسیار بزرگ است، نیروهایش آموزشهای بهتری میبیند، تجهیزات بهتری دارند و پول بیشتری هم دریافت میکنند. روی هم رفته، سپاه نهادی تعیینکننده در ایران به شمار میرود.
رژیم مذهبی که به اهمیت نیازش به سپاه پی برده، این اجازه را به رهبران این نهاد نظامی داده تا از سفره گسترده حاصل از سیستم فاسد ایران بهره ببرند. سپاه یکی از قدرتمندترین بازیگران اقتصاد ایران است. منافع ایدئولوژیک و نیز اقتصادی سپاه بر تداوم سیستم موجود استوار است. اگر فرماندهان سپاه به این نتیجه رسند که احتمال تغییر وجود دارد، ممکن است منافع اقتصادی خود را به دفاع از انقلاب اولویت دهند. این وضعیت تقریبا مشابه چیزی خواهد بود که در دوره فروپاشی شوروری دیدیم. در آن دوره، رهبران کلیدی کیجیبی (سازمان اطلاعات و امنیت شوروری) و سایر سازمانهای این کشور که فروپاشی رژیم را اجتنابناپذیر میدیدند، از کمونیسم رویگردان شدند و به سرمایهداری روی آوردند.
به همین دلیل، شکاف در میان فرماندهان سپاه یکی از مواردی است که باید آن را مورد رصد قرار داد. اگر ناآرامیها به پایان جمهوری اسلامی منجر شود (که شاید احتمالش چندان هم زیاد نباشد) و سران کلیدی سپاه نیز به معترضان بپیوندند و در عین حال به دنبال حفظ منابع اقتصادی خود باشند، چه آیندهای در انتظار ایران خواهد بود؟
(پس از سرنگونی جمهوری اسلامی) مردم ایران، به ویژه زنان، احتمالا آزادیهای بیشتری در خصوص انتخابهای شخصیشان خواهند داشت. این وضعیت میتواند حس بسیار خوبی برای مردمی که چندین دهه تحت فشار و سرکوب بودند، به همراه آورد. اما این سناریوی احتمالی به معنای دموکراسی نیست. رژیم محمدرضاشاه پهلوی نیز نظم اجتماعی پیشرویی را پیاده کرده بود که سیستم سرکوبگر، فاسد و غیردموکراتیکش را به ویژه در سالهای پایانی حکومتش، در پشت آن پنهان بود.
اما موضوع هستهای چه؟ خیلیها فراموش میکنند که ایران، اولین بار در دوره شاه به دنبال سلاح هستهای برای تقویت خود به عنوان قدرت منطقهای بود. دولت انقلابی این هدف را کنار گذاشت، اما پس از حمله عراق به ایران (با سلاحهایی مثل سلاح شیمیایی) در دهه ۱۹۸۰ میلادی و حمایت کشورهای غربی از عراق، بار دیگر به دنبال این طرح رفت. منطق چندانی ندارد که انتظار داشته باشیم حکومت پس از جمهوری اسلامی بخواهد پیشرفت در توسعه هستهای را رها کند. البته ممکن است بخواهد یک بار دیگر وارد قراردادی شود تا به جامعه جهانی امکان نظارت بر این فعالیتها برای اطمینانبخشی نسبت به عدم حرکت به سمت سلاح هستهای را بدهد.
مشکلات منطقهای ایران چطور؟ شاه روابط خوبی با اسرائيل داشت، اما تفاوتهای مذهبی و تنشهای نژادی کهن همیشه سبب شده روابط رهبران ایران و کشورهای عربی با چالشهایی روبرو شود. آیا ایران پسا جمهوری اسلامی با اسرائیل روابط برقرار خواهد کرد؟ شاید باد گذشت زمان دست به این کار بزند. هر چه باشد، اقتصاد، اقتصاد است. هیچ دلیلی وجود ندارد که اسرائیل و ایران در حکومت بعدی و پس از انقلابی که از صهیونیسم منتفر بود، همچنان دشمن بمانند. اگر فرماندهان سپاه بیش از امور ایدئولوژیک، به دنبال منابع اقتصادی خود باشند، برقراری روابط با اسرائیل کاملا محتمل است.
آیا اسرائیل نیز چنین چیزی را میخواهد؟ اصلیترین دلیل گسترش روابط اسرائيل با دولتهای عرب حاشیه خلیج فارس، ترس مشترک همه آنها از ایران انقلابی است. اما اگر احتمال روابط دوباره اسرائيل با ایران دوباره تقویت شود، فکر میکنم اسرائیل از آن استقبال کند.
در مقیاسی بزرگتر، اگر رویکرد منفی ایران در برابر غرب به پایان برسد، روابط گرم کنونی تهران با چین و روسیه (با توجه به اینکه اینها تنها کشورهای مهمی هستند که آماده روابط با ایران هستند) با بازگشت کشورهای غربی، رو به سردی میگذارد. اگر روابط ایران با اسرائیل بهبود یابد، سیاستهای ایران در کشورهایی مثل لبنان و سوریه شاید تغییر یابد که میتواند به کاهش درگیریهای موجود در این کشورها کمک کند. حمایت از گروههای فلسطینی که با اسرائیل مخالفند نیز پایان مییابد.
با این حال، انتظار یک ایران دموکراتیک و غیرهستهای را نداشته باشید. نیروهایی که میتوانند به سرنگونی رژیم بیانجامند، البته در صورتی که بخواهند آن را با همراهی اکثریت مردم ایران سرنگون کنند، تمایل چندانی به دموکراسی ندارند. با وجود اینکه نمیتوان پیشبینی کرد که حکومت بعدی چه رفتاری نشان خواهد داد، البته به جز این پیشبینی که مردم عادی زندگی آزادانهتری را در سطح فردی خواهند داشت، اما میتوان انتظار داشت که ایران همچنان گرفتار یک سیستم خودکامه و فاسد خواهد بود.
انتظار ایرانی را داشته باشید که فاصله چندانی با سلاح هستهای ندارد و موجب هراس کشورهای عربی میشود، ولی در مقابل، غرب نگرانی چندانی دربارهاش ندارد، زیرا تهدیدی برای اسرائیل نیست و با نظم نوینی که غرب دنبال میکند نیز مخالفتی ندارد. انتظار داشته باشید که کشورهای غربی، درخواستهای چند دهه اخیر خود برای برقراری دموکراسی در ایران را کنار بگذارند و متمایل به همکاری با رژیم جدید باشند، یعنی درست همان اتفاقی که پس از سرنگونی شاه افتاد. در قرار است باز هم روی همان پاشنه بچرخد (Plus ça change)!
منبع: گلوب اند میل
چه نظریه مغرضانه ای و یا بدون شناخت واقعی از ایران. وقتی ملت میگویند هدف کل نظامه یعنی شامل سپاه پاسداران هم میشود.