هفته گذشته فرانسوآ لوگو ، رهبر حزب «ائتلاف آینده کبک» دست راست خود را بالا گرفت و به ملکه و مردم کبک قسم خورد که پایبند قانون اساسی و مدافع حقوق کبکیها باشد. به این ترتیب او نام خود را به عنوان سی و دومین نخستوزیر کبک در تاریخ این استان ثبت کرد. اما این مرد جاافتاده و ثروتمند که یک حزب تازهتاسیس را پیروز انتخاباتی تاریخی کرد، کیست؟
جان میگر، گزارشگر مونترالگزت برای یافتن پاسخ این پرسش، اندکی در تاریخ زندگی او جستجو کرده است تا داستان جذاب زندگی او را برایمان تعریف کند. شاید یکی از کلیدیترین پاسخها را بتوان در زادگاه لوگو در وستآیلند در غرب مونترال به دست آورد. جاییکه به قول لوگو: « آنجا ما اجتماعی کوچک از فرانسهزبانانی بودیم که با تیمهای هاکی بِیدورفه و بیکنزفیلد بازی میکردیم؛ شبیه رقابت بین انگلیس و فرانسه بود.»
پوسترهای مربوط به کمپین انتخاباتی کبک ۲۰۱۸، از جمله یکی از پوسترهای لبخندبرلب فرانسوآ لوگو، نخستوزیر جدید کبک که در بلوار کارتییر روستای پوئنکلر نصب شده بود، کمکم پایین آورده میشوند. این پوستر در چندقدمی خانهی خویشاوندان فرانسوا نصب شده بود؛ خویشاوندانی که وی در جوانی، زمانی که ساکن وستآیلند مونترال بود، به دیدنشان میرفت.
پلاک ۴۵ خیابان کارتییر خانهای است تقریباً شاخص با آجرهای قرمزرنگ که روبهروی باشگاه گلف بیکنزفیلد واقع شده است.
آنزمان، این باشگاه زمین بازی انگلیسیهای ثروتمندی بود که میتوانستند از ایوان سرپوشیدهی آن، منظرهی جنوب را نظاره کنند و کلیسای کاتولیک روستا را ببینند. کلیسایی که همنسلهای لوگوو و دیگر روستائیان در آنجا غسل تعمید داده میشدند، ازدواج میکردند و در مراسم تدفین رفتگانشان خوبیهایشان را وصف میکردند. در آن زمان، اکثر روستائیان فرانسوی بودند، درحالیکه اکثریت اعضای باشگاه گلف،را انگیسیها تشکیل میدادند.
فرانسوآ لوگو که در آن زمان کودکی بیش نبود، تنها میتوانست از میان ردیف درختان بلندی که در حاشیهی مسیری سبزرنگ قد کشیده بودند، نمایی از آن زمین گلف خصوصی را ببینند.
او خاطرهاش از این دوران را اینگونه به یاد میآورد: «عضویت در آن باشگاه چیزی شبیه رؤیا بود. بعدها چندباری به آنجا رفتم؛ قدیمی اما همچنان زیبا بود. بودن در آنجا یکی از رؤیاهای من بود. قبل از (راهاندازی) خط هوایی «ترانزات» (Air Transat) مرد ثروتمندی نبودم.»
اکنون، لوگو در سن ۶۱ سالگی مردی ثروتمند و قدرتمندترین سیاستمدار کبک است. او اول اکتبر و پس از گذشت هفتسال از تأسیس حزبش، با کنارزدن لیبرالها به نخستوزیری رسید.
لوگو پیش از آنکه در سال ۱۹۹۸ و به عنوان نمایندهای از حزب پارتی کبکوآ وارد عرضه سیاست استانی شود، میلیونری خودساخته بود. او در آن زمان دارایی خالصی به ارزش ده میلیون دلار داشت. برای کودکی که در خیابان سنت-آن دو-بولوویو زندگی میکرد و اولین شغلش در چهاردهسالگی تحویل شیر به ساکنان سنویل، بیدرف و بیکنزفیلد بود، دارایی بدی به نظر نمیرسد.
لوگو در کودکی ساعت پنج صبح برای شروع کارش از خواب بیدار میشد تا شیر صبحانه را اول وقت به ساکنان انگلیسی حاشیۀ دریاچه برساند. این شغل به او اهمیت سختکوشی و صرفهجویی را آموخت؛ مهارتهایی که بعدها در شغل حسابداری و راهاندازی «ایر ترانزات» بهخوبی به کارش آمد.
او، گرچه، یکی از اعضای مجلس ملی در حوزهی انتخاباتی لسمپسیون در شمال شرقی مونترال است اما همچنان وستآیلند را خانۀ خود میداند.
لوگو که از دو فرزند دیگر خانواده کوچکتر است، وقتی که پدرش، لوسین لوگو در سال ۱۹۸۴ و در سن ۵۹ سالگی درگذشت، هنوز با خانوادهاش زندگی میکرد.
پدر لوگو که رئیس ادارهی پست بود، آنقدر زنده نماند تا میلیونرشدن پسر تاجرش یا رسیدن وی به بالاترین منصب انتخاباتی دراستان را ببیند.
پدر لوگو رابطهی گرم و صمیمانهای با او نداشت و خود را درگیر ادارهی انجمنهای محلی هاکی و بیسبال کرده بود. فرانسوا مسلماً بهترین بازیکن آن منطقه نبود و درعوض، انرژی خود را صرف پیشرفت تحصیلیاش میکرد.
مادرش، پائولین، آخرهفتهها در ایاندپی به عنوان صندوقدار کار میکرد تا بتواند دخلوخرج خانه را جور کند. او درمورد تکالیف مدرسه بسیار سختگیر بود و فرانسوا که در دبیرستان، خود را جدی نشان داده بود، اکثر شبها را به درسخواندن میگذراند.
خانوادهی لوگو شنبهشبها دور هم جمع میشدند تا پیتزایی بخورند و برنامهی «شب هاکی» را با صدای گویندهی افسانهای، رنه لوکاوالییر، تماشا کنند.
پس از اینکه لوگو کارش را بهعنوان حسابدار در مونترال آغاز کرد، روزی پدرش را با خود به مسابقهی هاکی «مونترال کانادیینز» در اولدفروم برد؛ واین گرتزکی و ادمونتون اویلرز نیز در بین تماشاچیان آن بازی بودند. فرانسوا پول بلیط مسابقه را پرداخت تا پدرش به او افتخار کند.
ایزابل بِرِی، همسر فراسوآ لوگو میگوید که پدربودن برای شوهرش از همهچیز مهمتر است. او رابطهی بسیار صمیمی با دو پسرش، خاویر و ویکتور، دارد و به ابراز عشق و علاقهی مستقیم به آنها اهمیت میدهد.
گرچه، لوگو زیرکانه از یک تجزیهطلب متعهد (دوران فعالیت سیاسی و وزارت در پارتی کبکوآ) به یک فدرالیست غیرمتعهد در حزب «ائتلاف آیندهی کبک» تبدیل شد، اما همچنان معمایی برای استقلالطلبان و فدرالیستها باقی مانده است. مخالفانش، ازجمله، نخستوزیرِ درحال خروج از قدرت، یعنی فیلیپ کویارد معتقدند که دلبستگی او به کانادا از سر آسودگی است نه اعتقاد.
لوگو اینگونه اظهار میکرد که اصلاحات سیاسی وی براساس دیدگاه عملگرایی اقتصاد ملی تنظیم شدهاند و بیثمربودن فروش استقلال به نسل جوان کبک که در دوران پس از لایحۀ ۱۰۱ بزرگ شدهاند و نسبت به سیاست شکایت بیاعتنا بودهاند نیز در آن دخیل بوده است.
درطی آشوبهای دههی شصت و هفتاد میلادی، روستای سنتآن دو بِلوو که لوگو در آن بزرگ شده بود، تجسمی از دو انشعاب کبک بود: انگلیسیها و فرانسویها؛ که غالباً در کنار هم اما جدا از هم زندگی میکردند.
منزل لوگو در خیابان سنت-الیزابت در میان مجموعهای از خیابانهای باریک سنت-آن جاگرفته بود که فاصلهی کمی از محوطههای پراکندهی کالج جان ابوت و کالج مکدونالد دانشگاه مکگیل داشت؛ این دو کالج سمبلهای برتری مؤسسات انگلیسی کبک هستند.
همهجا نمادهایی از موفقیت دولت فدرال دیده میشد. در خیابانی که فرانسویزبان محل تحصیل لوگو یعنی مدرسهی سنت جورج در سنویل قرار داشت، ساختمان بیمارستان کهنهسربازان سنتآن و مرکز سلامت ارتش فدرال برای سربازان جنگی نیز خودنمایی میکرد.
خیابان سنتآن به معنای واقعی کلمه با مؤسسات انگلیسیزبان و فدرال احاطه شده بود. حتی پلهای سنتآن که محل عبور قایقها در بخش غربی مونترال بودند، در تملک دولت فدرال قرار داشتند؛ اما مرکز روستای سنتآن از فروشگاه دائوس در امتداد خیابان سنتآن، همچنان در اختیار فرانسویها بود.
او به یاد میآورد که: «وقتی جوان بودم، تنها روستای فرانسویزبان در سنتآن پوئنکلر، روستای ما بود؛ همین.»
«شاید تعداد کمی فرانسویزبان هم در سنت-جنوریو وجود داشت؛ اما بقیه همه انگلیسی بودند. حالا همهچیز تغییر کرده. مردم، همه با هم زندگی میکنند. البته که من دوستان بسیار زیادی در میان انگلیسیها دارم و آنها به کبکیبودن و هرآنچه ساختهایم، افتخار میکنند.»
لوگو میگفت که در آن زمان تنش در میان فرانسویها و انگلیسیها مسئلهای عادی بود.
«در سنتآن، ما منطقۀ کوچک فرانسویزبانی بودیم که زمستانها در مسابقات هاکی و تابستانها در مسابقات بیسبال با تیمهای بِیدورفه و بیکنزفیلد رقابت میکردیم؛ این مسابقات شبیه رقابت بین فرانسه و انگلیس بود.»
لوگو به قدر کافی زبان انگلیسی را میدانست؛ اما به آن مسلط نبود.
همسرش ایزابل بِرِی که زبان انگلیسی را در دهۀ هشتاد در تورنتو آموخته بود، میگفت که از تسلط نسبی لوگو به انگلیسی متحیر مانده بود و این سوال را همیشه میپرسید که: «چطور ممکن است؟»
میگفت که شوهرش زبان انگلیسی را با تماشای سریالهای تلویزیونی مانند «بیشرم» و «داستانهای پیشخدمت» یادگرفته است.
بیستوهشتسال پیش، وقتی که فرانسوا و ایزابل بهواسطهی یکی از دوستانشان با هم آشنا شدند، مواضع سیاسی کاملاً متضادی داشتند.
ایزابل خاطرنشان کرد: «او طرفدار پارتی کبکوآ بود؛ درحالیکه من فردی فدرالیست بودم که در لانگوِی بزرگ شده بودم. آن منطقه، محیطی مناسب برای ترویج استقلالطلبی بود»
اما گذار سیاسی لوگو از حزب پارتی کبکوآ به حزب ائتلاف کبک منجر به سعادت او هم به لحاظ سیاسی و هم در ازدواجش شد.
لوگو به شوخی گفت: «۲۸ سال پیش، وقتی با او (ایزابل) ازدواج کردم، فدرالیست بود؛ هنوز هم هست و از اینکه من جزو پارتی کبکوآ بودم، ناراحت بود؛ اما حالا کاملاً با حزب «ائتلاف آیندۀ کبک» موافق است. همچنین میدانید که انگلیسیهای جوان اکنون کاملاً دوزبانه هستند؛ برعکس نسل قبلیشان که تقریباً نیمقرن پیش در امتداد دریاچه زندگی میکردند و من برایشان شیر میبردم.»
او ادامه میدهد: «درست است، زبان و قانون اساسی (کبک) دیگر برای جوانان مسئلهی مهمی نیست. برایشان اهمیتی ندارد. آنها فقط شغل خوب و خدمات مناسب میخواهند؛ همین! اکثر ساکنان وستآیلند دوزبانه هستند.»
و در انتها با خنده تأکید میکند: «آنها از ازل فدرالیست بودهاند؛ ازجمله همسر خودم.»