بسیاری از مردم کوسهها را یکی از خطرناکترین حیوانات میدانند. سالانه حدود ۸۰ نفر در جهان توسط کوسه ها مورد حمله قرار میگیرند که از این میان تقریبا شش نفر جان خود را از دست میدهند؛ اما وقتی بخواهیم موضوع را از دید کوسهها ببینیم این ما نیستیم که باید از کوسهها بترسیم چرا که سالانه حدود ۱۰۰ تا ۲۷۳ میلیون کوسه توسط انسانها کشته میشوند. اگر رقم حداقل ۱۰۰ میلیون را در نظر بگیریم به این معنی است که در هر یک ساعت که از عمر ما می گذرد ۱۱۴۱۶ کوسه جان خود را توسط همنوعان ما از دست میدهند.
پنجشنبه گذشته، چهار اکتبر، روز جهانی حقوق حیوانات بود
دوشنبه آینده عید شکرگزاری (Thanksgiving) است و به مناسبت این جشن هزاران بوقلمون سرخ شده بر سفره شام مردم خواهد نشست. همزمانیهای این چنینی فرصتهای خوبی هستند تا نگاه دوبارهای به رابطهمان با حیوانات بیندازیم.
به صورت عُرفی آنچه حیوان مینامیم، موجودات زنده غیرگیاهی هستند که انسان را از دایره آن بیرون کشیدهایم. گونه انسان یا هموساپینس که خود از نُخستیها تکامل یافته است، حیوانات را بخشی از مایملک خود در زمین میداند و با جایگاهی که به عنوان اشرف مخلوقات برای خود قائل است، بهرهبرداری از آنها به هر نحو را برای خود توجیه میکند.
حیوانات در بشقاب غذا
اجداد باستانی ما از زمانیکه توانستهاند روی دوپای خود بایستند بخشی از غذای خود را از حیوانات به دست میآوردند. انسانها ابتدا از مابقی شکار حیوانات درنده سهمی داشتند ولی بعد از آنکه توانستند ابزار شکار بسازند خودشان دست به کار شدند. شکار حیوانات در آن زمان کار پر زحمتی مانند یک جنگ تن به تن بود که نیاز به صرف نیروی بدنی فراوانی داشته است.
بنابراین، تعداد محدودی از حیوانات در تعادل زنجیره غذایی تبدیل به غذای آدمیزاد میشدند. با اهلی شدن حیواناتی مانند گاوها، گوسفندها، خوکها، مرغها، خروسها و اردکها، به عنوان دام، شکل بهرهبرداری از حیوانات به عنوان غذا تغییر چشمگیری یافت. با این حال تا پیش از انقلاب صنعتی، صید و تولید انبوه حیوانات به شکل یک تجارت گسترده وجود نداشت و به طور عمومی حیوانات در مقابل خدماتی که از انسان دریافت میکردند غذای انسان بودند.
امروزه حیواناتی که برای غذای ما پرورش مییابند در مزرعههای وسیع و با غذای طبیعی زندگی نمیکنند بلکه در کارخانه پروار بندی شده و به صورت گروهی کشتار میشوند. با اینکه نگاه ما به آنها مانند یک ماشین یا ابزار برای شیردهی، تولید تخم مرغ و گوشت است ولی سیستم پیچیده عصبی آنها در طول زندگی کوتاهشان از رنجی که در سولههای تاریک و فضاهای تنگ بر آنها تحمیل میشود، درک کاملی دارد. آنها نیز همانند ما انسانها از دردهای عاطفی، مانند جدا شدن اجباری کودک از مادر، روانشان جریحه دار میشود.
سالانه ۵۶ میلیارد حیوان برای غذای بشر کشته میشوند. وانگهی، این عدد سرگیجه آور ماهیها و سایر موجودات دریایی که غذای ما هستند، را شامل نمیشود. وقتی این عدد بیشتر ما را شوکه خواهد کرد که بدانیم بخش بزرگی از همین غذایی که بر پایه رنج این حیوانات تهیه شده است هر ساله هدر میرود.
حیوانات همنشین خوشی و ناخوشی
اهلی شدن حیوانات و زندگی کردنشان در کنار انسان به عنوان حیوان دستآموز ریشه در عمق تاریخ دارد. برای مثال زندگی سگها، گونه اهلی شده گرگها، در کنار انسان به بیش از ده هزار سال پیش و به اعتقاد برخی به حدود ۲۰ هزار سال پیش بر میگردد. همچنین گربهها بیش از پنج هزار سال است که حیوان خانگی انسانها هستند. برآورد اینکه امروزه چه تعداد حیوان خانگی در جهان وجود دارد کار آسانی نیست. در کشور کانادا آمار برای سگها و گربهها، که محبوبترین و متداول ترین حیوانات خانگی جهان هستند، به ترتیب حدود هشت میلیون و شش میلیون برآورد شده است.
سگها و گربهها جزء معدود حیواناتی هستند که به عنوان حیوان خانگی اقبال بلندی داشتهاند. آنها همنشین و همبازی ما هستند و از یکجور همزیستی در کنار ما برخوردارند ولی با این حال از آسیب های تجارت حیوانات در امان نیستند. بسیاری از آنها به بهای اینکه دوست داریم در کنار ما زندگی کنند، متحمل رنجهای فراوانی می شوند: عقیم می گردند، با ترس و ارعاب تربیت می شوند تا حیوان خانگی باشند، مجبور هستند که به زندگی در آپارتمانهای تنگ عادت کنند، در بیرون از خانه همیشه در حصار قلاده باشند، از زندگی طبیعی خود فاصله بگیرند و استرسهای طولانی مدتی را تجربه کنند. این استرسها ممکن است در گاز گرفتن و حمله به انسانها خودش را نشان دهد که در این صورت جواب آن احتمالا معدوم شدن حیوان خواهد بود.
شاید بشود از رنج حیوانات اهلی شده که رابطه عاطفی قدرتمندی با انسانها دارند چشم پوشید ولی شیفتگی انسان به داشتن حیوانات به اینجا خلاصه نمیشود. انسانهای زیادی در سراسر جهان وجود دارند که علاقهمند هستند که زندگی در کنار حیوانات وحشی را تجربه کنند. در بیشتر مواقع این کار به معنای هماهنگ کردن حیوانات وحشی، نظیر مارها، کروکودیلها، انواع گربه سانان بزرگ گونه های مختلف پرندگان و میمونها برای زندگی در کنار انسان است.
این تجربه با مثله کردن، کشیدن دندان ها و بریدن بال ها فراهم می شود. بیشتر این حیوانات در جنگلها از آشیانههایشان دزدیده میشوند و یا برای به دست آوردن بچهها، والدینشان کشته میشوند. اینها و مجموعه بزرگی از رنجهایی ناگفته دیگر، تجارت سیاه حیوانات وحشی را تشکیل میدهد که امروزه به صورت یک کالای لوکس در آمده است و زندگی بسیاری از حیوانات در معرض انقراض را تهدید میکند.
حیوانات برای هزاران عادت بیدرمان
حیوانات اولین قربانیان تست انواع دارو و آزمایشهای پزشکی هستند. برآورد دقیقی از تعداد حیواناتی که در آزمایشگاهها سالانه برای انواع آزمایشات پزشکی یا حتی تست وسایل آرایشی بهداشتی آسیب میبینند، وجود ندارد. براساس تحقیقی که در سال ۲۰۰۵ صورت گرفته است سالانه حدود ۱۱۵ میلیون موش، سگ، گربه، خوکچه هندی، همستر، خرگوش و قورباغه بدنشان را به افزایش سطح بهداشت، سلامتی و طول عمر ما میبخشند.
تعداد زیادی از حیوانات هزینه علاقه ما برای تماشای انواع سرگرمیها را با زندگیشان پرداخت میکنند: گربه سانان بزرگ نظیر شیرها، پلنگها و ببرهایی که برای انواع نمایشها در سیرکها مورد بدرفتاری قرار میگیرند، سگها و خروسهایی که باید در نبردهای خشونت بار تن به تن شرکت کنند تا صاحبان آنها احساس پیروزی را تجربه کنند، گاوهایی که در مسابقات گاوبازی آماج تیر می شوند و محکوم به مرگند، حیوانات مفلوکی که در غربت قفسهای باغ وحش چشمهایشان را به چشمهای مشتاق ما می دوزند و روزمرگی بی اشتیاقی را میگذرانند، و دلفینهایی که برای خوشایند ما مجبورند زندگی در فضای محدود استخرها را تاب آورند.
برخی از حیوانات نیز به دلایل بیهودهتری کشته میشوند. بسیاری از فیلها و کرگردنها برای این کشته میشوند که ما شیفته درست کردن وسایل دکوری و تزئینی از شاخ و عاج آنها هستیم، حیواناتی که شدیدا در معرض انقراض هستند. بسیاری از حیوانات کشته میشوند چون ما براساس عقاید خرافی موجود در فرهنگ فکر میکنیم که دندان، استخوان یا خون و هورمونهایشان تاثیری متافیزیکی در زندگی ما دارد. بسیاری از سمورها، روباه ها و خرسها کشته می شوند زیرا ما شیفته پوشیدن لباس خز هستیم.
گسترش نگاه تبعیض آمیز به جوامع انسانی
زندگی ما با زندگی حیوانات درهم تنیده است. به نظر میرسد بدون حیوانات ما منبع بسیار مهمی برای ادامه حیات را از دست میدهیم. در واقع بدون آنکه تصریح کنیم، نیازمند هم سیارهایهای خود هستیم ولی با آنها رفتار بسیار ناشایستهای داریم.
نگاه ما به آنها به عنوان دارایی، توجیه بسیاری از این رفتارهای استثمار گرانه است. جالب است که به نظر میرسد این نگاه تبعیضآمیز به زندگی انسانی ما نیز تسری پیدا میکند. در جهان مدرن امروز که حقوق بشر از اساس آن تلقی میشود، بسیاری از انسانها به دلایل مختلفی مانند نژاد، رنگ پوست، جنسیت، محل تولد، تفاوتهای فیزیکی و روانی مورد استثمار بخش قدرتمند جامعه قرار میگیرند. برای همه ما تجربه تبعیض قابل درک است چرا که بارها به دلایل مختلف رنج حاصل از آن را تجربه کردهایم. گویی که این تبعیض، بازتاب همان نگاه بالادستی است که ما نسبت به سایر موجودات زنده سیاره زمین داریم.
شیفتگی پر سوز و گداز انسان نسبت به حیوانات آنقدر عمیق است که بیشتر ما انسانها تحمل تماشای فیلم کشتارگاهها، گاوداریها، تربیت حیوانات در سیرکها و حتی دست وپا زدن ماهیهایی که بیرون از آب جانمی دهند را نداریم. با این حال وقتی پشت صحنه خشونت بار بهرهکشی از حیوانات در جوامع مدرن از دید ما پنهان میشود به راحتی از محصولات آن استفاده میکنیم.
این شیفتگی پرتناقض، جامعه انسانی را تبدیل به بیماری سادیستی کرده است که آنچه دوست میدارد را به شدت میآزارد.
شفای این بیماری مهلک که تنوع زیستی سیاره را به خطر انداخته است، در تغییر دیدگاه ما نسبت به سایر ساکنان سیاره تحقق خواهد یافت. حیوان دوستی تنها نگهداری از سگها و گربههایی نیست که بر اساس طبع انسان اهلی شده اند. میتوانیم با عدم خرید کالا و خدمات از تجارتهایی که بر مبنای بهره کشی از حیوانات در امور غیر ضروری مانند سرگرمی، لباس یا وسایل آرایشی و دکوری استوار است صدای همزیستان بیصدای خود شویم و سپاسگزار حضور آنها در کنار خود باشیم.