داستان دماسنج زندۀ شبهای کانادا
در شبهای آرام اواخر تابستان و اوایل پاییز، هنگامی که هوا رو به خنکی میرود و برگهای زرد نخستین نشانههای فرارسیدن فصل جدید را بر چمنزارها میپاشند، صدایی آشنا در تاریکی پدیدار میشود. صدایی آرام، یکنواخت و منظم که گویی از دورنای جهان طبیعت برمیخیزد. این صدا متعلق به جیرجیرک درختی برفی، یا همان Snowy Tree Cricket است؛ حشرهای کوچک اما خارقالعاده که در ادبیات علمی و محلی آمریکای شمالی لقب «دماسنج طبیعت» گرفته است.
چنین لقبی برای حشرهای تنها چند سانتیمتری شاید اغراقآمیز به نظر برسد، اما واقعیت این است که این جیرجیرک کوچک، یکی از دقیقترین ابزارهای اندازهگیری دمای محیط است. چند دهه پیش، فیزیکدان آمریکایی آموس دولبِر قانون سادهای را منتشر کرد: تعداد آوازهای این جیرجیرک در پانزده ثانیه، اگر با عدد چهل جمع شود، دمای هوا به فارنهایت را نشان میدهد. آزمونهای میدانی در کانادا و ایالات متحده بارها نشان دادهاند که این رابطه هنوز هم با دقت شگفتآوری کار میکند. شاید به همین دلیل، در بسیاری از روستاهای کانادا، قبل از آنکه ترمومترهای دیجیتالی وارد خانهها شوند، سنجش دمای هوا با شمارش آواز جیرجیرک برفی، یکی از سرگرمیها و شاید ابزارهای محلی پیشبینی هوا بوده است.
ظاهر این جیرجیرک در نگاه نخست ساده و بیادعاست. بدنی باریک و ظریف دارد که طول آن معمولاً از پانزده تا بیست میلیمتر بیشتر نمیشود. رنگش سفید مایل به سبز است و زیر نور ماه حالتی نیمهشفاف پیدا میکند، بهگونهای که گویی تکهای نور روی برگ نشسته باشد. دو لکه کوچک قهوهای روی سرش، نشانهای است که دانشمندان از آن برای تشخیص این گونه از دیگر جیرجیرکهای درختی استفاده میکنند. پاهای بلند و لاغر آن به این حشره اجازه میدهد روی برگها و بوتهها حرکت کند بدون آنکه وزن ناچیزش باعث لرزش شدید یا خم شدن گیاه شود. همین سبکوزنی و هماهنگی با برگها است که باعث میشود در تاریکی شب، بهسختی از سایهها تشخیص داده شود.
جیرجیرک درختی برفی گونهای کاملاً درختزی است. برخلاف جیرجیرکهای زمینی که بیشتر روی خاک، زیر سنگها یا میان ریشهها زندگی میکنند، این گونه روی بوتهها، شاخههای باریک، علفهای بلند و حتی ساقههای گلهای زینتی باغها زندگی میکند. در استانهایی مانند انتاریو و کبک، دیده شده که این جیرجیرکها در باغهای شهری نیز حضور دارند و از بالکنها تا بوتههای کنار خیابانها را قلمرو خود میدانند. شاید یکی از دلایل موفقیت این گونه، تواناییاش در زندگی در محیطهای نیمهطبیعی و نیمهشهری باشد؛ جایی که درختان، چمنزارها و باغچههای کوچک، یک شبکه پراکنده اما کافی برای ادامه زیست آنها ایجاد کردهاند.
پراکندگی جغرافیایی این حشره بسیار گسترده است. جیرجیرک درختی برفی بومی شرق آمریکای شمالی است و از جنوب کبک و انتاریو تا سراسر ساحل اقیانوس اطلس، یعنی نوااسکوشیا، نیوبرانزویک و جزیره پرنس ادوارد، پراکنده شده است. در ایالات متحده نیز از نیویورک تا فلوریدا و حتی تا حاشیه تگزاس دیده میشود. گزارشهایی در دهه اخیر حاکی از مشاهده این گونه در جنوب بریتیش کلمبیاست، هرچند هنوز مشخص نیست که این جابهجایی نتیجه تغییرات اقلیمی است یا همراه شدن با محصولات کشاورزی و انتقال ناخواسته آنها. آنچه مسلم است، جیرجیرک برفی در زیستگاههای لبه جنگلها، مزرعهها، باغها و بوتهزارهای نیمهمرطوب بهترین رشد را دارد و کمتر در جنگلهای متراکم یا مناطق کاملاً باز دیده میشود.
چرخه زندگی این جیرجیرک هرچند ساده به نظر میرسد، اما مجموعهای از انطباقهای دقیق با فصول است. مادهها در اواخر تابستان و اوایل پاییز، تخمهایشان را داخل ساقههای نرم گیاهان قرار میدهند؛ این کار را با تخمریز بلند خود انجام میدهند و دقیقاً در بافت ساقه شکافی کوچک ایجاد میکنند. تمشک وحشی، علف طلایی و ساقه گلهای باغی از جمله میزبانهای رایج تخمها هستند. جالب آنکه تنها مرحلهای از زندگی این گونه که زمستان را تحمل میکند، همین تخمها هستند. نیمفها در سرمای زمستان تاب نمیآورند، اما تخمها میتوانند یخزدگی سطحی و دماهای بسیار پایین را پشت سر بگذارند. در اواخر بهار، یعنی حوالی ماههای مه و ژوئن، نیمفها بیرون میآیند؛ موجوداتی کوچک و شبیه بزرگسالان اما بدون بالهای کامل. آنها در طول تابستان پنج بار پوستاندازی میکنند و سرانجام در میانه تابستان به بلوغ میرسند. آوازخوانی نیز معمولاً از اوایل اوت آغاز میشود و تا نخستین سرمای شدید پاییزی ادامه دارد. همین فصل آواز کوتاه است که صدای این جیرجیرک را چنین نمادین و احساسی کرده است.
آواز جیرجیرک درختی برفی از زیباترین صداهای شبهای پاییزی کاناداست. آوای آن مجموعهای از چیریپهای پشتسرهم است، بدون وقفههای طولانی و با ریتمی دقیق که با دما تغییر میکند. نرها برای تولید صدا دو بال خود را به هم میسایند؛ روی یکی از بالها ردیفی از دندانههای ریز وجود دارد و روی بال دیگر لبهای سخت و صاف. هنگامی که این دو سطح روی هم مالیده میشوند، صدا تولید میشود. آنچه این آواز را چنین شاخص میکند، وابستگی مستقیم سرعت این مالش به دمای بدن حشره و دمای محیط است. هرچه هوا گرمتر باشد، سرعت لرزش عضلات بالا میرود و صدای حشره تندتر میشود؛ هرچه هوا سردتر باشد، ریتم کند میشود. همین پدیده ساده پلی زده است بین رفتار جانوری و اندازهگیری دقیق دمای محیط؛ پلی که علم و شعر را به یکدیگر پیوند میدهد.

تغذیه این جیرجیرک نیز مانند بسیاری از حشرات درختی ترکیبی از منابع گیاهی و جانوری است. نیمفها بیشتر شکارگرند و شتهها و حشرات ریز را میخورند، اما بالغها بهویژه از شیره گیاهان، بخشهای نرم برگها، شهد گلها و گاهی لاشه حشرات مرده تغذیه میکنند. اگرچه ممکن است در باغها سوراخهای ریزی روی برگها ایجاد کنند، اما نقش آنها در خوردن شتهها و حشرات آسیبزننده معمولاً بیش از خسارتشان است. در برخی مطالعات نشان داده شده که حضور این جیرجیرکها در باغهای کوچک شهری، میزان شتهها را به طور محسوسی کاهش داده است؛ همین موضوع آنها را به متحدان کوچک باغداران بدل کرده است.
در جهان طبیعت اما، هر موجودی شکارچیانی دارد و جیرجیرک درختی برفی نیز از این قاعده مستثنی نیست. پرندگان insectivore مانند سینهسرخها، گنجشکها و چرخریسکها از شکارچیان اصلی آن هستند. عنکبوتهای تارعنکبوتی، زنبورهای پارازیتوئید، قورباغهها و مارمولکها نیز آن را شکار میکنند. مهمترین سلاح دفاعی جیرجیرک برفی، سکوت ناگهانی است. به محض احساس خطر، آواز قطع میشود و حشره بیحرکت روی ساقه میماند. رنگ روشن بدنش در نور ماه نوعی استتار «ضدسایه» ایجاد میکند که پیدا کردنش را دشوار میسازد.
اهمیت اکولوژیک این گونه بسیار فراتر از اندازه کوچک آن است. جیرجیرک درختی برفی بخشی از شبکه پیچیده غذایی شرق کاناداست؛ هم خود منابع غذایی ارزشمندی برای بسیاری از پرندگان و گونههای حشرهخوار است و هم با خوردن شتهها و حشرات ریز، نقش کنترلکننده جمعیت آفات را دارد. در عین حال، آواز آن بخشی از «حافظه صوتی» طبیعت است؛ صداهایی که در فرهنگ، ادبیات و حتی در علم شهروندی جایگاهی مهم یافتهاند. هزاران نفر در برنامههای علم شهروندی مانند iNaturalist یا پروژههای دانشگاهی، هر سال تعداد آوازهای این جیرجیرک را ثبت میکنند تا دادههای دمایی بلندمدتی ایجاد کنند و اثرات تغییرات اقلیمی را ردیابی کنند. این پدیده که در آن یک حشره کوچک تبدیل به ابزار نظارت زیستمحیطی میشود، نمونهای از ارتباط عمیق میان انسان، علم و جهان طبیعی است.
با وجود این جایگاه مهم، تهدیدها کم نیستند. استفاده سنگین از حشرهکشها در باغها و مزارع، جمعیت این جیرجیرکها را در برخی مناطق کاهش داده است. نور مصنوعی شب نیز یکی از تهدیدهای مهم است؛ نور چراغهای خیابان و خانهها ریتم طبیعی شب و روز این جیرجیرک را مختل کرده و رفتار جفتیابی را تحت تأثیر قرار میدهد. نابودی لبه جنگلها و بوتهزارها نیز زیستگاه طبیعی این گونه را کاهش میدهد، چراکه جیرجیرک برفی نه در جنگلهای انبوه و نه در مناطق کاملاً باز، بلکه در همین مناطق میانی بهترین شرایط را دارد. زمستانهای غیرعادی گرم نیز مشکل دیگری است؛ اگر زمستان بیش از حد گرم باشد، تخمها زودتر از موعد تفریخ میکنند و نیمفها با اولین سرمای ناگهانی از بین میروند.
با این حال، هنوز میتوان این موجود ظریف را در شبهای پاییزی بسیاری از مناطق کانادا شنید. وقتی در کنار یک بوته یا در باغچه خانه ایستادهاید و در تاریکی صدای «چیریپ… چیریپ…» یکنواختی در هوا میپیچد، در واقع طبیعت با زبان خودش با شما سخن میگوید. این صدا تنها یک آواز نیست؛ یادآور گذر زمان، تغییر فصلها و حضور زنده طبیعت در دل شب است. دماسنج کوچکی که هر بار شنیده میشود، بخشی از حافظه صوتی سرزمینهای شرقی کانادا را زنده نگه میدارد.
اگر روزی این صدا خاموش شود، چیزی فراتر از یک گونه از دست خواهد رفت. سکوت شبهای پاییزی، بخشی از هویت خود را از دست خواهد داد. حفظ این جیرجیرک کوچک، یعنی تأمین آیندۀ یک موسیقی طبیعی که نسلها در کانادا به آن گوش دادهاند. وقتی بار دیگر صدای یکنواختش را شنیدی، لحظهای درنگ کن، هوا را بسنج، و در دل تاریکی، به طبیعت پاسخ بده—دماسنج زنده هنوز کار میکند.














Add comment