مداد، رسانه آنلاین مونترال

تبلیغات
 

تبلیغات: برای کسب اطلاعات بیشتر روی هر پوستر کلیک کنید

 

هیولای آب های شمالگان

در پهنۀ یخ‌زدۀ آب‌های جنوبی آلاسکا، جایی که بادهای سرد قطبی خطِ افق را محو می‌کنند و شکاف‌های اقیانوسی به تاریکیِ نهفته می‌پیوندند، اسطوره‌ای زنده مانده است: «تیژه‌روک» یا «پال‌ رای-یوک» (Tizheruk / Pal-Rai-Yûk). این موجود مارگونۀ افسانه‌ای، با بدنی چندمتری، سرِ عظیم و دمِ فلس‌دار یا باله‌دار، در نزد مردمان اینوئیت به عنوان موجودی مرگبار شناخته می‌شود که از لبۀ اسکله‌ها یا قایق‌ها ناگهان دستِ خود را دراز می‌کند و شکار می‌گیرد.

اما تیژه‌روک صرفاً یک قصۀ ترسناک نیست؛ بلکه همواره بازتابی از رابطۀ پیچیدۀ انسانِ قطب‌نشین با طبیعت است، ترسی که در دل عرف بقا و بستر زندگیِ انيوئیت‌ها ریشه دارد. پژوهش در این اسطوره، فرصت می‌دهد تا هم به طبیعتِ محیط، هم به ساختار روانیِ گروه و هم به کارکرد فرهنگیِ روایت نگریسته شود.

 آب، یخ و شکارچیِ خاموش

منطقۀ سکونت اینوئیت‌ها، سواحل جزیرۀ کی (Key Island)، جزیرۀ کینگ (King Island) یا نونیواک (Nunivak) در دریای بِرینگ است؛ جایی که آب‌های سرد، یخ‌های شناور و شکاف‌های مرگبار همواره تهدیدی بالقوه‌اند. در چنین محیطی، هر گام خارج از مسیرِ مورد اعتماد ممکن است به پرتگاه بدل شود. بنا بر روایت‌ها، تیژه‌روک در این محیط جنگلی/دریایی سکونت دارد؛ «سر دو متری» برایش ذکر شده است، دم با باله یا «فلپر» دارد، و یکی از تهدیدات اصلی مردمانی است که به آب نزدیک می‌شوند.

این محیط طبیعی، یکی از عوامل مهم شکل‌گیری روایت است: شکارچیان، ماهیگیران، اسکی‌بازان یخ و ساکنانی که با قایق و کایاک به شکاف‌های یخ‌زده نزدیک می‌شوند، هرگز مطمئن نیستند که زیرشان چه جانوری هست یا چه ناگهانی می‌آید. تیژه‌روک با سکوت، با پریدن ناگهانی، با دمِ باله‌دارش که اجازه می‌دهد در آب‌های کم‌عمقِ نزدیک ساحل نیز رخنه کند، دقیقاً همان تهدیدِ پنهانی را نمایندگی می‌کند.

از این منظر، تیژه‌روک را می‌توان نمادِ مرز آسیب‌پذیر انسان و طبیعت دانست: پل بین خشکی و دریا، جایی که اعتماد به راه و هر قدمِ نامحتاطانه ممکن است پایانِ سفر باشد.

روایت و ویژگی‌های اسطوره‌ای

در اسطوره‌ها گفته شده که تیژه‌روک معمولاً تنها «سر و گردن» یا گاه دمش دیده شده‌اند — بدن کاملش کمتر توصیف شده است.

 این نکته یکی از عناصر «هراس‌انگیز» ماجراست: بخشی از موجود دیده می‌شود و ذهن، باقی را کامل می‌کند.

بنا بر روایت‌ها، تیژه‌روک می‌تواند از قایق یا اسکله انسان را بدون صدای قابل تشخیص برباید.

 برخی روایت‌ها نیز می‌گویند که ضربه‌هایی روی کایاک می‌زدند و آن را به پاسخِ موجود می‌کشاندند؛ چیزی که قویاً به ماهی‌ها یا پستاندارانی که به صدای ضربه حساس‌اند، اشاره دارد.  با این‌که توصیفات دقیق در میان گروه‌ها متفاوت است — پوست شفاف یا پوشیده از خز، بدن مارگونه یا سُرپانت بلند، باله یا فلپر در دم — همۀ این‌ها جزئیات‌اند که حس رازآلودگی اسطوره را تقویت می‌کنند.

در آثار هنری اینوئیت نیز تیژه‌روک با عنوان «Palraiyuk» دیده شده است؛ مثلاً در موزۀ آرکتیک نمایش آثار هیولاهای اینوئیت، تیژه‌روک به‌صورت مخلوقی «مارگون با دندان‌های تیز» درآمده که در آب‌های کم‌عمق زندگی می‌کند.

بنابراین، روایت تیژه‌روک ترکیبی است از محیط طبیعی، تجربۀ شکار و ترسِ شکست در برابر آنچه انسان نمی‌بیند.

اسطوره به‌مثابه ابزارِ بقا

نکتۀ مهم در مطالعۀ تیژه‌روک این است که این اسطوره صرفاً برای «ترساندن» نیست، بلکه کارکردی آموزشی و اجتماعی دارد. در جوامعی که بقای هر فرد به کار گروهی، آگاهی محیطی و احترام به طبیعت وابسته است، داستان‌هایی مانند تیژه‌روک وسیلۀ انتقالِ خرد محیطی (ecological knowledge) هستند.

مثلاً وقتی به کودکان گفته می‌شود «به لبۀ یخ نرو» یا «قایق را به شکاف نزدیک نکن»، پشت آن هشدار، تیژه‌روک قرار دارد: موجودی که هر لحظه ممکن است بیاید و تمام امید یک زندگی را برباید. بنابراین، تیژه‌روک نمادی است از قواعد ناگفتۀ محیطِ قطبی شمالگان: احترام به آب، دوری از یخ‌های ناپایدار، هوشیاری همیشه.

از منظر جامعه‌شناختی، چنین روایت‌هایی نشان‌دهندۀ روشی برای کنترل اجتماعیِ جمع هستند — نه از راه سرکوب، بلکه از راه داستان، ترس کنترل‌شده، و هنجارهای ناگفته. در محیطی که نادیده‌گرفتن قوانین محیطی می‌تواند به مرگ بیانجامد، هیولاها «قانونینامه‌ای در قالب داستان» می‌شوند.

علاوه بر این، اسطورۀ تیژه‌روک نشان‌دهندۀ رابطۀ معنویِ اینوئیت‌ها با دریا و مسیرهای شکارشان است: آنها درک می‌کنند که انسان، بخشی از طبیعت است، نه بر آن سلطه دارد. تیژه‌روک «فراموش‌ناپذیری طبیعت» را برایشان به یاد می‌آورد — نمادی از نامعلومی که باید با احترام پذیرفته شود.

تحلیل روان‌شناختی: چه چیزی در پس ترس نهفته است؟

از دیدگاه روان‌شناسی، تیژه‌روک به مثابۀ «ترسِ مرز» عمل می‌کند — مرزی میان امن و خطرناک، میان دیدنی و ندیدنی، میان شناخته‌شده و ناشناخته. وقتی انسان‌ها به لبۀ آب می‌رسند، شکاف میان جهانِ انسانی و طبیعت بکر دیده می‌شود، و آن‌جا هیولایی به نام تیژه‌روک می‌تواند ظاهر شود.

این دربارۀ «ترس از تجاوز به قلمرو» یا «ترس از فرو رفتن در ناشناخته» است. تیژه‌روک به شکلی ناخودآگاه، ترس از نبود کنترل را بازنمایی می‌کند: انسان‌ها روی یخ ایستاده‌اند، ولی چه چیزی زیر یخ است؟ چه چیزی از دید آن‌ها مخفی است؟

خانه‌تبهی طولانی در نظریۀ «ناشناخته شتاب‌دهندۀ ترس» را می‌توان در داستان تیژه‌روک دید: جزئیاتی چون سر عظیم، بدن نامشخص، ناپدیدشدن بدون صدا، همه باعث می‌شوند که مخاطب نتواند الگو بگیرد، نتواند دفاع کند، و همین باعث افزایش ترس می‌شود.

به‌علاوه، تیژه‌روک ممکن است به نوعی «نماد سایه» (shadow) در فهم یونگی باشد: بخشی از ناخودآگاه جمعیِ شکارچیان، که از مواجهه با مرگ ناگهانی، شکاف یخ، یا آب سرد بیم دارند، ظاهر شده است. هنگامی که اینوئیت‌­ها دربارۀ تیژه‌روک سخن می‌گویند، در واقع دربارۀ شرایط یخی، آب ناسازگار، و مراقبت شدید از خود هم سخن گفته‌اند.

بنابراین، تیژه‌روک می‌تواند به‌عنوان «هیولای وجدان محیطی» دیده شود: ترسی که ما را دربارۀ رعایت محیط، محافظت از گروه، و احترام به طبیعت آگاه می‌کند.

نمادشناسی و معنا

تیژه‌روک، نه صرفاً یک مارِ غول‌آسا، بلکه ترکیبی از عناصر نمادین است: دمِ باله‌دار = پیوند آب و خشکی؛ سر عظیم = تهدیدی غیرمنتظره؛ توانِ خروج از آب به خشکی = شکستنِ مرزهای محافظ.

اگر آن را در بستر نمادشناسی قرار دهیم، می‌توان گفت که تیژه‌روک نمایندۀ «طبیعتی است که انسان آن را نمی‌فهمد»؛ اینوئیت‌ها با زندگی در لبۀ بقا هستند و تیژه‌روک قصه‌ای است برای یادآوری اینکه انسان همواره در موقعیتِ «مهمان» طبیعت است.

هم‌چنین، این موجود را می‌توان نشانه‌ای از پویایی تغییرات اقلیمی دانست؛ آب‌هایی که یخ‌های‌شان فرو می‌ریزد، شکارگاه‌های‌شان تهدید می‌شوند، و روایت تیژه‌روک دوباره به یادآوریِ مرز آسیب‌پذیری انسان می‌پردازد.

در سطح فرهنگی، تیژه‌روک در هنر اینوئیت نیز حضور دارد تا ترس را به تصویر بکشد و هویتِ مشترک را تقویت کند.  بنابراین، تیژه‌روک هم «هیولا» است، هم «معلم»، و هم «نماد».

خویشاوندان دور تیژه‌روک در آب‌های جهان

هر اسطوره‌ای، هرچند زاده‌ی جغرافیا و زیست‌بوم خاصی باشد، ریشه در ترسی جهانی دارد — ترس از آنچه در عمق آب پنهان است. تیژه‌روک در این معنا، تنها نیست؛ در سراسر تاریخ و در فرهنگ‌های گوناگون، بازتاب‌هایی از او دیده می‌شود، گویی حافظه‌ی جمعی انسان در هر اقلیم، هیولایی در آب‌ها پرورانده است.

در اسکاندیناوی، نروژ و ایسلند، موجودی به نام هافگوآفا (Hafgufa) یا «هیولای دریایی شمال» وجود دارد — غولی که کشتی‌ها را می‌بلعد و در ادبیات قرون‌وسطایی نروژی توصیف شده است. مانند تیژه‌روک، هرگز دیده نمی‌شود مگر زمانی که بسیار دیر شده است؛ تنها موجی بزرگ و سکوتی بی‌انتها باقی می‌ماند.

در سواحل اسکاتلند، کلپی (Kelpie)، اسب آبی‌ای است که رهگذران و کودکان را با ظاهری آرام و زیبا فریب می‌دهد و سپس آنان را در آب غرق می‌کند. شباهت او با تیژه‌روک در این است که هر دو «مرزبانان آب»‌اند — موجوداتی که هشدار می‌دهند آب را دست‌کم نگیریم.

در شرق آسیا، چینی‌ها از ژیاو (Jiao) سخن گفته‌اند، اژدهایان دریا که هنگام تغییر فصل یا طغیان رودها از عمق بیرون می‌آیند و نشانه‌ی دگرگونی و آشوب‌اند. در ژاپن، هیولایی به نام اومیبوزو (Umibōzu) وجود دارد که در دریاهای توفانی ناگهان سر برمی‌آورد و با نگاه خود دریانوردان را به جنون می‌کشاند.

در اسطوره‌های روسیه و شرق اروپا نیز روسالکا، روح زنی است که از دریاچه‌ها بیرون می‌آید و قربانیانش را در آغوش می‌گیرد. او، مانند تیژه‌روک، زنی است میان دو جهان: هم هشدار است، هم مجازات.

حتی در جهان عرب و ایران، افسانه‌هایی از موجودات آب‌زی وجود دارند که با تیژه‌روک در معنا خویشاوندند. در خلیج فارس، ماهیگیران از «ماهی غم‌انگیز» یا «زن آب» سخن می‌گویند که صدایی شبیه ناله دارد و ماهیگیران را به درون می‌کشد. در داستان‌های جنوب ایران و عمان، «نَسناس البحر» و «جنّ دریا» موجوداتی هستند که در زمان‌های خاص به سطح می‌آیند و گاه با صدایی فریبنده انسان را نابود می‌کنند. در فرهنگ ایرانی کهن، «آلِ آب» در برخی نواحی شمالی، از جمله حوالی دریای خزر، توصیفی نزدیک دارد: زنی سرد، سبز‌رنگ و موپریشان که کودکان را از کنار آب می‌رباید تا در اعماق نگاه دارد.

در همه‌ی این روایت‌ها، یک الگوی مشترک تکرار می‌شود: موجودی از آب که مرز میان زندگی و مرگ را پاس می‌دارد. او نه کاملاً شیطان است و نه نگهبانِ خیر، بلکه چهره‌ی آب است — طبیعتی که می‌بخشد و می‌گیرد، زیباست اما بی‌رحم. تیژه‌روک هم در همین خانواده‌ی جهانی جای می‌گیرد: فرزند سردِ دریاهای شمال، با چشمانی که از دلِ تاریکی قطب می‌درخشند.

صدای لرزان از زیر یخ

شبِ آرامی‌ست در نوناووت. آسمان همچون آینه‌ای سیاه برفراز دریاچه‌ی یخ‌زده گسترده است و شفقِ سبز در دوردست می‌رقصد. باد، نرم و خسته، از دلِ شکاف‌های یخ می‌وزد و صدایی می‌آورد که نه زوزه است، نه فریاد — چیزی میان آواز و زمزمه.

پیرمردی از اهالی روستا، فانوس به دست، بر لبه‌ی یخ می‌نشیند و گوش می‌دهد. صدای آب از زیر پایش می‌گذرد. می‌گوید: «او هنوز اینجاست… همان‌جا که مرز دریا و زندگی ماست.»

در دوردست، نور ضعیفِ فانوس بر سطح یخ می‌لغزد. یک لحظه همه‌چیز آرام است. بعد، حبابی بزرگ از زیر یخ بالا می‌آید، و درون آن، سایه‌ای تکان می‌خورد. سرِ عظیم، سبزرنگ و فلس‌دار، از شکاف بیرون می‌زند — چشم‌هایی که نه از خشم که از سکونِ ازلی پرند. پیرمرد عقب می‌کشد، اما موجود تنها نگاهش می‌کند، بی‌صدا، بی‌حرکت، سپس در تاریکی فرو می‌رود.

فردا صبح، کودکان روستا کنار آب می‌روند. یکی از آن‌ها روی یخ ضربه‌ای می‌زند و می‌خندد. مادرش با صدای بلند فریاد می‌زند: «از لبه دور شو! تیژه‌روک گوش می‌دهد!» و کودک می‌دود، بی‌آنکه بداند آنچه در عمقِ آب می‌جنبید، هنوز همان‌جا منتظر است.

در جهانی که سرما با مرگ هم‌مرز است، این صداهای نامرئی یادآور پیوند انسان و طبیعت‌اند — پیوندی که با ترس نگه داشته می‌شود. تیژه‌روک تنها یک هیولا نیست؛ او حافظ تعادلی است که اگر فراموش شود، یخ زیر پای‌مان می‌شکند. شاید به همین دلیل، افسانه‌ها زنده می‌مانند: چون بخشی از حافظه‌ی زمین‌اند، حافظه‌ای که در دلِ آب، در زیر لایه‌های یخ، زمزمه می‌شود.

مسعود هاشمی، مشاور املاک در مونترال
 

Add comment

8 + هشت =

نیازمندیهای مداد
کسب‌وکارهای مونترالی

محمد تائبی، مشاور و بروکر بیمه
محمد تائبی، مشاور و بروکر بیمه
کلینیک دندانپزشکی ویلری، دکتر عندلیبی
دارالترجمه رسمی فرهنگ
مریم رمضانلو، کارشناس وام مسکن
 
رضا نوربخش، نماینده فروش نیسان
آکادمی موسیقی هارمونی
آکادمی موسیقی هارمونی

«مداد» در چند خط

«مداد»، مجله آنلاین مونترال
مداد یعنی کودکی، صداقت، تلاش تا آخرین لحظه، یعنی هر قدر کوچک‌تر، همان‌قدر باتجربه‌تر

ارتباط با «مداد»:
تلفن: 4387388068
آدرس:
No. 3285 Cavendish Blvd, Apt 355
Montréal, QC
Canada

مداد مسئولیتی درباره صحت آگهی‌ها ندارد

بازنشر فقط به شرط لینک به مطلب اصلی در وب‌سایت مداد

«مداد» در شبکه های اجتماعی

مداد، مجله آنلاین مونترال

آمار بازدید از «مداد»

  • 2,885
  • 22,892
  • 141,496
  • 283,441
  • 1,065,952

MÉDAD
Persian E-magazine of Montr
éal

MÉDAD is an Independent, Montreal based, Persian Language E-Magazine.
Using the digital platform, Medad is trying to be the voice of Afghan / Iranian-Montrealers.
Medad Editorial is formed by a group of experienced and independent journalists.

Tel: 4387388068

Address:3285 Cavendish Blvd, #355
Montréal

امیر سام، مشاور املاک