حتی به گفته برخی طرفداران رژیم در داخل کشور، وضعیت دیگر به چند سال گذشته بازنمیگردد.
گویی اعتراضات آن روزها سبب شده صدای زنان در ایران رساتر شود و صحنههایی که تا چند سال پیش در خیابانهای پایتخت هم به ندرت دیده میشد، در شهرهای بزرگ و کوچک دیگر به پدیدهای به نسبت عادی تبدیل شده است.
در خیابانهای شهرهای مختلف، حضور زنان بدون حجاب اجباری، دیگر پدیده عجیبی نیست. از سوی دیگر، فشارهای شدید سیاسی و اقداماتی مثل اعتصاب گسترده کادر درمان که چندی پیش روی داد، نشانگر جدیتر شدن اعتراضها در ساختاری سازمانیافتهتر است.
شهرزاد ادیب (فعال مدنی) و وحید یوجسوی (دانشجوی دکترای علوم سیاسی و روابط بینالمللی در دانشگاه مونترال) به تازگی در مقالهای در لاپرس (La Presse) به واکاوی وضعیت کنونی یعنی دو سال پس از آغاز خیزش «زن، زندگی، آزادی» و چشمانداز آینده اعتراضات در ایران پرداختند.
آنچه میخوانید ترجمه فارسی این مقاله لاپرس است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دقیقاً دو سال پیش در چنین روزی، ایران با تظاهرات گستردهای به لرزه درآمد که به نظر میرسید رژیم مذهبی روحانیون را تهدید میکند. این جنبش اعتراضی که با قتل مهسا امینی توسط گشت ارشاد به دلیل حجاب نامناسب آغاز شد و به انقلاب «زن، زندگی، آزادی» معروف شد، به میلیونها ایرانی، به ویژه زنان، امید آیندهای بهتر را داد.
پس از دو سال، وضعیت انقلاب زن، زندگی، آزادی چگونه است؟ آیا از نفس افتاده یا به دنبال راهی دیگر است؟
با وجود گستردگی اقدامات [مردم] ضد رژیم، این جنبش موفق به سرنگونی حکومت دینی نشد. اگرچه سرکوب خونین میتواند بخشی از این شکست را توضیح دهد، اختلافات درون اجتماع ایرانیان مقیم خارج و ناتوانی اپوزیسیون در اتحاد احتمالاً بقیه آن را توضیح میدهد. ائتلافی متشکل از چهرههای اصلی اپوزیسیون ایران که در سال ۲۰۲۳ در دانشگاه جورجتاون گرد هم آمده بودند و قرار بود یک اپوزیسیون متحد تشکیل دهند، از هم پاشید و اختلافات عمیقی بین گروههای مختلف مخالف به جا گذاشت.
و حتی اگر ایرانیان بیش از هر زمان دیگری برای رفتن رژیم فعلی توافق دارند، این جنبش به شدت فاقد یک صدای سیاسی متحدکننده و رهبری بسیجکننده است که بتواند ایرانیان با گرایشهای سیاسی مختلف را علیه حکومت دینی جذب کند.
دو سال پس از آغاز انقلاب «زن، زندگی، آزادی»، ایرانیان همچنان به نشان دادن دیدگاه منفی خود نسبت به نظام سیاسی ایجاد شده توسط روحانیون ادامه میدهند. انتخابات ریاستجمهوری که راه را برای به قدرت رسیدن رئیسجمهور پزشکیان هموار کرد، به طور گستردهای توسط بخش مهمی از جمعیت تحریم شد.
پیروزی اخلاقی زنان در مورد حجاب اجباری
با وجود بازپسگیری کنترل توسط رژیم، شاهد صحنههای متعددی از مقاومت زنان ایرانی بودهایم که از پوشیدن حجاب اسلامی اجباری در انظار عمومی خودداری میکنند. از میان آخرین تصاویر زنان بدون حجاب که از ایران به ما رسیده است، میتوان به موارد زیر اشاره کرد: دختری که در متروی تهران آواز میخواند، در حالی که خواندن در انظار عمومی برای زنان نیز ممنوع است (گفته میشود که او بعداً دستگیر شده است)، دیگری که در خیابانی در میان تماشاگرانی که او را تشویق میکنند پشتک میزند و غیره. این صحنهها که تا چند سال پیش غیرقابل تصور بودند، اکنون بخشی از تصاویر روزمره در ایران شدهاند.
پس از دو سال سرکوب خونین که به دنبال مرگ مهسا امینی رخ داد، از جمله زندانی کردن و اعدام معترضان، نصب دوربینهای مداربسته در خیابانها، جریمه کردن زنان بدون حجاب و غیره، رژیم اسلامی موفق نشده مانع از درخواست زنان برای حق نپوشیدن حجاب شود.
این مقاومت حتی در داخل زندان معروف اوین نیز ادامه دارد، جایی که زندانیان سیاسی مانند نرگس محمدی، برنده جایزه صلح نوبل، حتی با خطر محرومیت از مراقبتهای پزشکی، از پوشیدن حجاب خودداری میکنند.
جنبشهای اجتماعی روز به روز سازمانیافتهتر
با وجود دستگیریهای گسترده و فضای ترس، نارضایتی ایرانیان هنوز از بین نرفته است.
به عنوان مثال، در چند هفته گذشته، مقامات ایرانی با اعتصاب گسترده پرستاران در سراسر کشور غافلگیر شدند که شرایط زندگی غیرقابل تحمل خود را محکوم میکردند. همانطور که این رویداد، یکی از بزرگترین جنبشهای اعتصابی در تاریخ کشور، نشان میدهد، مردم ممکن است هر لحظه دوباره به خیابانها بریزند.
با توجه به مشکلات جدی اقتصادی، فساد و تحمیل زندگی مذهبی – در حالی که بیش از ۶۰ درصد ایرانیان خود را غیر مذهبی میدانند – ایرانیان ممکن است تظاهرات گستردهای مانند سالهای ۲۰۰۹، ۲۰۱۷، ۲۰۱۹ و ۲۰۲۲ را تکرار کنند. هر چه رژیم بیشتر از شنیدن خواستههای مردم سر باز زند، مردم بیشتر برای شنیده شدن صدای سرکوب شدهشان به پا خواهند خاست.
اگرچه باید پذیرفت که انقلاب مهسا منجر به سرنگونی رژیم نشد و ایرانیان مقیم خارج فرصت ایجاد یک اپوزیسیون متحد را از دست دادند، اما باید اذعان کرد که به دلیل شکاف ایدئولوژیک عظیم بین مردم و رژیم، جنبشهای اعتراضی در ایران برای همیشه باقی خواهند ماند، حتی اگر به قیمت تداوم بیثباتی رژیم باشد. هر چه رژیم بیشتر خواستههای مردم را سرکوب کند، مردم راههایی برای بیان خود و حتی تضعیف بیشتر رژیم حاکم پیدا خواهند کرد.