در روزهای اخیر خوزستان شاهد اعتراضهای وسیع و گستردهای بوده است که با برخوردهای امنیتی روبرو شد. خوزستان و استانهای مرزی ایران همیشه با مشکلات فراوانی دست و پنجه نرم کردهاند. خوزستان که نماد مقاومت ایران در دوران جنگ با عراق به شمار میرود از این امر مستثنی نیست و انبوهی از مشکلات مختلف، شهروندان این استان زرخیز و ثروتمند را به چالش کشیده است.
اما آنچه این روزها جرقه اعتراضهای اخیر را شعلهور کرده، باور کردنی نیست: آب
مردم استان از نبودن آب کافی به ستوه آمدهاند. این مساله وقتی بیشتر شگفتانگیز می شود که به یاد آوریم خوزستان میزبان شش رودخانه بزرگ ایران است و از جمله رودخانه بزرگ کارون از میان شهرهای این استان میگذرد. اما چرا استانی که چنین منابع آبی غنی دارد با چنین بحرانی روبرو است؟
جواب همزمان ساده و دشوار است.
بخش دشوار جواب به ماهیت پیچیده و در هم تنیده اقلیم و محیط زیست باز میگردد و اینکه تعداد زیادی از عوامل در شکلگیری بحران آب نقش بازی میکنند. ما از یک سو با افزایش دمای جهانی مواجه هستیم و اثرات آن از جمله خشکی بیشتر مناطق همجوار، افزایش دما، کاهش پوشش گیاهی، کاهش حجم سفرههای زیرزمینی، افزایش میزان آب مصرفی برای کشاورزی با توجه به افزایش جمعیت و افزایش دما و انبوهی مساله ریز و درشت دیگر که همگی در شکلگیری این مساله نقش دارند.
اما سوی دیگر ماجرا که پاسخ را ساده میکند بخش مدیریت منابع آب و سیاستگذاری در این زمینه است.
ایران با بحران آب مواجه است. این مساله تازهای نیست. همه میدانستیم و میدانیم و با این وجود روش مدیریت آب و منابع آبی به یکی از بحرانیترین مسایل ایران بدل شده است. آنچه امروز در خوزستان اتفاق میافتد پیش قراول چیزی است که در انتظار بسیاری از نقاط ایران خواهد بود.
در سالهای گذشته و در جریان دورهای که به دوره توسعه و سازندگی معروف شده بود، مساله آب بدون در نظر گرفتن موقعیت کلی مورد بررسی قرار گرفت که نتیجه آن تاکید افراطی بر ساخت سدهای متعدد بر رودخانههای مختلف از جمله کرخه و کارون بودند.
سدها در نظر اول راه حل خوبی هم برای مهار سیلاب و هم برای تولید برق به شمار میروند. اما واقعیت این است که تعداد سدهای زیاد که بدون در نظر گرفتن اصول زیستمحیطی ساخته شدهاند در نهایت اثر معکوس بر محیطزیست میگذارند و ما امروز برای مثال شاهد خشکی کارون و بسیاری از رودخانههای دیگر به دلیل همین فرآیند سدسازی و استفاده افراطی از آنها هستیم.
پیشتر اثر این سدها در خشکی دریاچه ارومیه و بقیه حوزههای آبی از سیستان و بلوچستان گرفته تا خوزستان را شاهد بودهایم. همزمان با افزایش سدها و تغییر در روند طبیعی رودخانهها، یک موضوع دیگر نیز مدیریت منابع محدود آبی ایران را تحت تاثیر قرار داده است.
ایران در سالهای گذشته با افزایش جمعیت خود و اصرار دولتمردان بر خودکفایی غذایی، شاهد افزایش نیاز بخش کشاورزی به آب بوده است. بخش گشاورزی سنتی که بر اساس گزارشهای رسمی، در ایران ۹۰ درصد مصرف منابع آبی ایران را میبلعد. طبق همین آمار فقط هشت درصد از منابع آبی ایران صرف آب شرب و بهداشت و دو درصد صرف بخش صنعت و معدن میشود.
نیاز بخش کشاورزی به منابع آبی به معنی تاسیس انبوهی از چاههای عمیق در سراسر کشور است که منجر به کاهش حجم سفرههای زیرزمینی آبی میشود. این کاهش که نمایی ترسناک دارد به خودی خود نه تنها منابع آبی را از بین برده که باعث رانش و فرورفتگی زمین میشود. نشست زمین خود باعث از بین رفتن تخلل خاک میشود که موجب کاهش توانایی خاک در نگهداری رطوبت و احیای سفرههای زیرزمینی میگردد. این موضوع یعنی کشاورزی در سال آینده به دلیل کاهش توانایی خاک در نگهداری رطوبت به آب بیشتری احتیاجی دارد و این گرداب و سیکل معیوب همینطور ادامه دارد تااینکه یک دشت حاصلخیز به بیابانی برهوت تبدیل شود. این مساله به خصوص با توجه به ساختار سنتی مدیریت آب کشاورزی در ایران که به همراه هدر رفتن بخش وسیعی از آب مورد نیاز این حوزه است، همراه بوده است.
ایران در دهههای گذشته سعی کرده تمام منابع زیرزمینی و موجود خود را صرف صنعت کشاورزیِ کند که بهروز نشده بود و فقط آب را هدر میداد. شبکه انتقال و آبیاری که در بسیاری از کشورها، سالهای طولانی است مکانیزه و هوشمند شده، در ایران با اتلاف عظیمی از آب روبرو است. تحقیقات روی اصلاح ژنتیک بذرها که نیاز به آب کمتر و متناسب با مکان کشت شوند و همچنین عدم توجه به موقعیت جغرافیایی زمینهای کشاورزی برای کشت محصول مناسب، از دلایل دیگر این بحران است.
در بخش دیگری از این داستان به طرحهای غیرمنطقی انتقال آب از حوزههای آبریز به مناطق کویری باز میگردد. طرح هایی که در نهایت باعث شده بسیاری از جریانهای طبیعی آبی نظیر کارون، کرخه و زایندهرود با بحران مواجه شوند. و در نهایت بخش دیگری از این داستان کم آبی، جنبه سیاست بینالملل دارد که نمونه آن را ما در تنش میان ایران و افغانستان بر سر حقآبه هیرمند شاهد هستیم.
راه حل کدام است؟
در این روزها بسیاری برای همدردی با مردم خوزستان طرحهای مختلفی را مطرح کردهاند که از جمله فرستادن آب معدنی به این استان است و همچنین بسیاری در پیامی بزرگتر از مردم خواستهاند در مصرف آب صرفهجویی کنند. واقعیت تلخ این است که هیچ کدام از این موارد نمیتواند بحران فعلی را حل و حتی مانع بحرانهای آبی پیش رو باشد.
مشکل خوزستان آب معدنی نیست و اگرچه شاید این کار اگر در مقیاس بزرگ انجام شود، مشکل تشنگی مستقیم را برای چند روزی تسکین دهد اما نمیتواند جایگزین شبکهی طبیعی تامین آب شود. مساله صرفهجویی در مصرف آب اگرچه همیشه توصیه خوب و اخلاقی است اما واقعیت این است که تاثیر بخش آب شرب خانگی در کلیت مدیریت آب بخش کوچکی است. همانطور که پیشتر گفته شد، چیزی حدود ۹۰ درصد آب ایران صرف کشاورزی میشود و تنها هشت درصد از آن به مصرف شهروندان میرسد. مقایسه این اعداد با کشورهای توسعه یافته که فقط تا ۳۰ درصد منابع آبی آنها صرف کشاورزی، یازده درصد صرف شرب و بهداشت و ۵۹ درصد صرف مسایل صنعتی میشود، نشان میدهد که مشکل اصلی در کجا قرار دارد.
راهحل اما نه ساده است و نه کوتاه مدت!
ایران باید به طور بنیادین مدیریت آب خود را تغییر دهد و به جبران خساراتی بپردازد که طی این چند سال به منابع آبی خود وارد کرده است. این اتفاق به دلیل همراه شدن با تاثیرات تغییرات اقلیم، بسیار دشوارتر از قبل است.
جلوگیری از روند بیابانزایی، کاهش روند برداشت از منابع آب زیرزمینی و اصلاح دست کاریهایی در طبیعت که منجر به بحران شده یک بخش از راه حل است و بخش دیگر باید به تحقیق و توسعه و بهبود زیرساختها اختصاص یابد.
توسعه روندهای مدرن و بهینه آبرسانی کشاورزی، تغییر الگوی کشاورزی به سمت کشاورزی مدرن، بهبود شبکههای آبرسانی و سرمایهگذاری در تامین برق با اتکا به منابع تجدیدشونده مانند نیروی باد، خورشید، زمین گرمایی و انرژی امواج دریا، همه باید در کنار هم پیش برود.
اما فراتر از آن مساله تغییر نگاه سیاسی نیز مطرح است.
نگاه امنیتی سیاسی به استانهای مرزی ایران که به دلایل مختلف در برنامه موسوم به امنیت ملی ایران، مناطق حساس برشمرده شدهاند، منجر به این شده که بخشی از این استانها حتی امکان استفاده از منابع خود را نداشته باشند.
خوزستان تنها نیست
این جملهای است که شما این روزها زیاد در شبکههای اجتماعی دیدهاید. اگرچه این شعار برای ابراز همدردی با مردم خوزستان که دربرابر خواسته سادهای مانند دسترسی به آب شرب با برخورد امنیتی مواجه شدهاند، مطرح شده اما معنی وسیعتری دارد و واقعیت تلخ دیگری را در دل خود نهفته است. مساله خوزستان فقط مساله این استان نیست. آنچه امروز در خوزستان رخ میدهد به زودی در بقیه شهرها و استانهای ایران نیز دیده خواهد شد.
بحران آب ایران، بحرانی جدی و خطرناک است. شاید در ساختاری کمتر سیاستزده، این مساله از سالهای پیش در رده حتی مهمترین مسایل امنیت ملی قرار میگرفت تا برای آن راهحلی درازمدت و عقلانی اندیشیده شود.
ما با بحران آب در ایران و کشورهای اطراف خود مواجهیم و به زودی مناطق دیگر ایران به طور مستقیم درگیر این کمآبی خواهند شد. غیر از اثرات مستقیم این روند، به طور غیر مستقیم نیز به زودی ایرانیان با افزایش قیمتها، موج مهاجرتهای داخلی و خارجی تازه، از دست رفتن کار و افزایش اعتراضهای اجتماعی مواجه خواهند شد.
اثرات بینالمللی بحران آب
مساله آب و کمبود آن، مسالهای مختص ایران نیست. جهان وارد دورانی شده که بسیاری آن را عصر «جنگ آب» مینامند. مسالهای که تغییرات اقلیم بر شدت آن افزوده است. شاید برای ناظری که از سیارهای دیگر به دیدار زمین بیاید، عجیب باشد که سیارهای که ۷۰ درصد سطح آن را آب پوشانده است با بحران آب روبرو باشد. اما بخش بزرگی از آبهای موجود روی زمین، برای ما قابل استفاده نیستند.
سازمان ملل متحد و سازمان بهداشت جهانی مساله بحران آب را یکی از چالشهای قرن اخیر دانستهاند. مسالهای که اثرات آن به هیچ وجه در مرز کشورهای کانون بحران باقی نخواهد ماند.
برای مثال کانادا با در اختیار داشتن منابع غنی آبی، به نظر میآید قاعدتا باید از بحران آب در امان باشد. اما در همین روزها که مردم خوزستان از تشنگی به خیابانها آمدهاند و با گلوله پاسخ میگیرند، شاهد آتشسوزیهای وسیعی در غرب و شرق کانادا هستیم که بخشی از بافت جنگلی و در نتیجه توان زمین برای نگهداری آب را از بین میبرد.
سوی دیگر داستان افزایش مهاجرات از کشورهای بحرانزده به سوی کشورهای کمی امنتر است. این مساله میتواند موجی از مهاجرتها را به سوی کانادا روانه کند. اما واقعیت این است که منابع آب حتی برای کشوری مانند کانادا نیز محدود است. آب گران قیمتترین دارایی زمین برای انسانها است و روز به روز بر ارزش آن افزوده میشود. همین الان در بسیاری از کشورها قیمت یک بشکه آب آشامیدنی سالم از یک بشکه نفت بیشتر است.
نکته مهم این است که موضوع آب درست مانند موضوع همهگیری ویروسی یک بحران جهانی پیچیده و (به معنی واقعی کلمه) حیاتی است که نیازمند عقلانیت محلی اما راهحلی جهانی است. بحران آب سالم از این نظر به همهگیری ویروسی شباهت دارد. حالا و پس از پشت سر گذاشتن همهگیری کووید۱۹ میدانیم که یا همه جهان با همکاری هم از شر ویروس نجات پیدا میکند یا هیچ کس احساس امنیت دایمی نخواهد کرد.
مدیریت درست منابع ملی بخش بزرگی از مشکلات محلی را حل میکند اما اگر در کنار همکاریهای بین المللی قرار نگیرد، امکان حل جهانی مشکل را ندارد و هیچ کشوری و هیچ کسی نباید فکر کند که از این بحران در امان است.
اگر به این بحران پاسخی درست ندهیم، خوزستان امروز، آینهای از فردای ایران و پسفردای جهان است.