خاندان لوریه، یکی از مشهورترین خانوادههای فرانسویزبان کبک بودند. نام فامیلی آنها که در زبان فرانسه برگرفته از نام گیاهی است که ما آن را به نام «برگ بو» میشناسیم، نشاندهنده اصالت فرانسوی این خاندان بود که از منطقه سن کلود فرانسه و از همان دوراننخست پاگیری فرانسهنو در سرزمین کنونی کبک، به کانادا مهاجرت کرده بودند.
ویلفرد لوریه دومین فرزند از ششمین نسل از خاندان لوریه بزرگ در شهر Saint-Lin-Laurentides در کبک متولد شد.
پدر لوریه نیز یکی از علاقهمندان به سیاست به شمار میرفت و دارای ایدههای لیبرال بود. شاید به همین دلیل گرایش به سمت فعالیتهای سیاسی از کودکی در خون لوریه جریان داشت. پدر، بعنوان فردی تحصیلکرده که کشاورزی و نقشهبرداری میکرد، مدتها در شورای شهر به عنوان شهردار و مدیر یک مدرسه کار کردهبود. ویلفرد در نوجوانی برای تحصیلات به اسکاتلند فرستاده شد. لوریه جوان در این مدت با فرهنگ انگلیس به خوبی آشنایی پیدا کرد و به همین دلیل وقتی دوباره به کانادا بازگشت، وارد دانشگاه مکگیل شد و در رشته حقوق فارغالتحصیل گردید.
محافظهکاران به بهشت میروند و لیبرالها به جهنم!
لوریه جوان با تکیه بر تحصیلات و خاستگاه خانوادگی خود، در سال ۱۸۷۱ وارد سیاست شد و توانست در انتخابات عمومی کبک به عنوان یکی از اعضای مجمع قانونگذاری رای بیاورد. اما خیلی زود و در سال ۱۸۷۴ از این سمت استعفا کرد و وارد سیاستهای دولت فدرال شد. در همان سال استعفا در مجلس عوام کانادا رای آورد و وارد کابینه دولت وقت یعنی الکساندر مکنزی Alexander Mackenzie گردید و عنوان وزیر داخلی را برای خود دست وپا کرد. کمکم لوریه رهبری حزب فدرال را به دست آورد و در سال ۱۸۸۷ تصمیم گرفت که این حزب را در کبک هم به قدرت برساند. بر اثر تلاشهای او تا سال ۱۹۱۱ که حزب محافظهکار به پیروزی برسد، لوریه در سمت خود در کابینه لیبرال کانادا ابقا شد.
تا سال ۱۹۰۹ لوریه توانستهبود حزب لیبرال کبک را به بازیگری قدرتمند در عرصه سیاست تبدیل کند. این اتفاق، در زمان خود، رویدادی مهم بود زیرا اغلب کبکیها به دلایل سنتی و مذهبی طرفدار حزب محافظهکار بودند که تحت حمایت کلیسای کاتولیک بود.
اما از آنجایی که در سالهای نخستین سده ۱۹۰۰ میلادی بیشتر کبکیهای فرانسویزبان طرفدار انقلاب فرانسه بودند و کلیسای کاتولیک بسیار ضدانقلاب بود، کمکم پایگاه محافظهکاران در بین مردم و حتی مذهبیون کاتولیک هم سست شد. همین موضوع باعث گردید تا حزب لیبرال به سرپرستی لوریه هر روز بیشتر از روز قبل بین مردم جایگاه پیدا کند.
حزب محافظهکار هم در کبک کم کم سقوط کرد و لوریه از این فرصت برای اتحاد کاتولیکهای کبک و کانادا که مخالف سیاستهای کلیسای محافظهکار بودند استفاده کرد که به «قلعه اتحاد کاتولیک» مشهور است.
کار به جایی رسید که کشیشهای کلیسا که موقعیت خود را بسیار متزلزل میدیدند در نطقهای مذهبی به مردم میگفتند که: «آسمان( بهشت) آبی (رنگ حزب محافظهکار) است و جهنم قرمز( زنگ حزب لیبرال)» و به این ترتیب به مردم هشدار میدادند که طرفداران لیبرالها اهالی جهنم هستند و برای رسیدن به بهشت باید طرفدار جناح محافظهکار شوند.
عشق نافرجام و فرزند نامشروع لوریه
لوریه در سال ۱۸۶۸ با Zoé Lafontaine از خاندان معروف لافونتن در مونترال، ازدواج کرد. همسر او به عنوان یکی از معاونان اصلی در تشکیل شورای ملی زنان خدمت کرد و معاون افتخاری ملکه ویکتوریا در امور پرستاران بود. این زن و شوهر هیچ بچهای نداشتند.
در سال بیستم ازدواج آنها، لوریه کمکم از همسرش فاصله گرفت و به زنی متاهل به نام املی بارت Émilie Barthe علاقه پیدا کرد. دلیل این مساله در روحیات همسر لوریه بود که بر خلاف خودش، اصلا اهل ادبیات و سیاست نبود و بیشتر به خانهداری و نگهداری گیاهان و حیوانات عشق میورزید.
اما رقیب عشقی او یعنی املی از خانوادهای حقوقدان و روزنامهنگار میآمد که همسرش هم یک حقوقدان و روزنامهنگار برجسته بود و همین باعث میشد که زنی جسور و روشنفکر باشد و مورد تحسین لوریه قرار بگیرد.
روابط پنهانی این دو نفر به قدری نزدیک شد که دیگران، فرزند چهارم املی که Armand Lavergne نام داشت را فرزند نامشروع عشق نافرجام لوریه و املی میدانستند. البته شباهت چهره و رفتار این پسر به لوریه هم به این شایعات دامن میزد. جالب اینجاست که او نیز بعدها وارد جامعه احزاب سیاسی کبک شد و به مانند لوریه در عالم سیاست کبک به شهرت دست یافت.
رابطه عاشقانه لوریه با املی به دلیل منافع سیاسی قطع شد و املی نیز در انتهای عمر لباس راهبه بر تن کرد. لوریه هرگز همسر اولش را طلاق نداد اما تا پایان عمر عاشق املی بود و برای او نامه می نوشت.
نخستوزیر آتشین کانادا
لوریه بعد از فراز ونشیبهای زیاد در مسیر شخصی و حرفهای خود، بالاخره در سالهای ۱۸۹۶ تا ۱۹۱۱ به نخستوزیری کانادا رسید.
در زمانی که او نخستوزیر شد، کانادا در مسیر صنعتیشدن حرکت میکرد و بیش از قبل مهاجر میپذیرفت. در آن سالها تغییرات عمده سیاسی و اقتصادی در کانادا در حال رخ دادن بود. یکی از نخستین اقدامات موثر لوریه به عنوان نخستوزیر، حل مشکل مدارس مانیتوبا بود.
در آن زمان به دلیل قدرت کلیسای کاتولیک، بیشتر بودجههای آموزشی به مدارس تحت نظارت آنها میرسید و با توجه به نفوذ روحانیت کاتولیک در دولت، کسی نمیتوانست با این رویه مخالفت کند. لوریه با قدرت جلوی این کار را گرفت و توانست اعتدالی بین مدارس کاتولیک و غیرکاتولیک در مانیتوبا برقرار کند. موضوعی که هم فرانسویها و هم انگلیسیها را راضی کرد. او خودش این راهحل میانهرو را به عنوان «مسیر آفتابی» توصیف کرده است.
لوریه در دوران نخستوزیری خود برای استقلال کانادا به عنوان یک کشور مستقل از بریتانیا ولی تحت حمایت دربار انگلیس تلاش کرد. همچنین برای راضی نگهداشتن فرانسویها، وارد تجارت و مذاکره با آنان گردید. این دو موضوع در کنار هم نشاندهنده قدرت بالای او در برقراری اعتدال و مصالحه بین فرانسویها و انگلیسیهایی بود که سالها با هم در کانادا نزاع کردهبودند. شاید همین موضوع باعث شده که لوریه از خودش به عنوان «ستون آتش» یاد میکرد. تلاشهای او در سال ۱۹۰۵ باعث شد تا استانهای ساسکاچوآن و آلبرتا نیز به کنفدراسیون کانادا بپیوندند.
البته لوریه عقاید عجیب و غریب و جنجالی هم داشت. مثلا اینکه با ورود مهاجران سیاهپوست فراری از آمریکا به خاک کانادا مخالف بود. او حتی قانونی را هم دراین باره به ثبت رساند که چون سیاهان نمیتوانند با شرایط آب و هوایی کانادا تطبیق پیدا کنند، نباید وارد خاک این کشور شوند! این قانون عجیب، هیچ وقت تایید نشد.
لوریه، سیاستمداری محبوب
به طور کلی لوریه، به دلیل تلاشهای صادقانهای که برای اتحاد در کانادا انجام داد و نیز روحیه ضدجنگ وی و مخالفتش با احزاب محافظهکار مذهبی، توانست سالها در کبک به عنوان سیاستمداری قدرتمند که حزب لیبرال را رهبری میکرد، بر مسند قدرت باقی بماند و بتواند با مخالفان متعصب فرانسوی زبانی همچون هنری بوراسار رقابت کند. تا سال ۱۹۸۴ به دلیل تلاشهای لوریه، حزب لیبرال در کبک قدرت خود را حفظ کرد.
لوریه به مدت ۴۵ سال عضو مجلس عوام کانادا بود که بدین تریتب رکورددار طولانیترین دوره نمایندگی در تاریخ سیاسی کانادا است.
او همچنین به مدت ۳۱ سال رهبری حزب لیبرال کانادا را بر عهده داشت. او در طول سلطنت سه شاه انگلیسی در سیاست کانادا نقشی پررنگ داشت و بعد از شاه، سرجان مک دانلد و پییر ترودو، چهارمین سیاستمدار برجسته کانادایی محسوب میشود.
به افتخار او تصویرش روی اسکناسهای ۵ دلاری کانادا حک شدهاست. همچنین مدارس، دانشگاه و مراکز زیادی در کانادا به یاد او نامگذاری شدهاند. وی در گورستان اتاوا به خاک سپرده شده است. در مراسم تشییع لوریه، ۵۰ هزار نفر شرکت کردند.
لوریه به دلیل لبخندهای گرم و روشهای مثبت و صلحآمیزش در میان مردم محبوبیت بالایی داشت. روی سنگ قبر او ۹ فرشته به علامت اتحاد نه استان حک شده است. ۹ استانی که در زمان نخستوزیری او پایههای اولیهی کشوری را که ما امروز کانادا مینامیم، شکل دادند. موزهای به نام او در منطقهای به نام «ویکتوریا ویل» در کبک وجود دارد که یادگارهای هفتمین نخست وزیر کانادا در آن قرار داده شده است.
» همچنین بخوانید سِر جان مکدانِلد، اولین نخستوزیر کانادا
مثل هميشه متن روان
با اطلاعات كاربردي
جذاب و خواندني
جناب موسوی گرامی….
ممنون از لطف و همراهی همیشگی شما در خواندن مطالب تاریخ….بسییار خوشحالم که این بخش مورد توجه شما قرار گرفته است