آخر شب پنجشنبه، بیست و چهارم ژانویه است و نشستهام و مشغول پاسخ دادن به پیامهای فراوان روی تلفنم هستم. پیامی از فروغ میرتهماسب میبینم. مدتی است که من و «مداد»، دورادور از پیامهای محبتآمیز او و همسرش، نظامالدین کیایی دلگرم هستیم.
در پیام، خانم میرتهماسب به من یادآوری کرده که آن روز سالگرد درگذشت علی اصغر معصومی، نقاش چیرهدست و نگارگر ایرانی است که سه سال پیش و پس از سی سال دوری از وطن، در مونترال چشم از جهان فروبست.
فروغ میرتهماسب برایم نوشته:
«علی اصغر معصومی ازشاگردان مکتب استاد بهزاد بود
درسبک نقاشی خود استادی مسلم و بیهمتا
او در سیر تحول نقاشی در ایران، جایگاه خاصی دارد
انسانی شریف، متواضع، شوخطبع و بینیاز بود
او با خلق آثاری بیبدیل، در تاریخ هنر ایرانی و با وجود چهل سال دوری از وطن، جاودانه باقی خواهد ماند. روحششاد»
میرتهماسب چندتایی عکس هم برایم فرستاده و نوشته که این عکسها را چند روزی قبل از سفر ابدی او در آتلیهاش گرفته است.
تلفنم را خاموش میکنم، چشمهایم را میبندم و به گذشته کوتاه اما پربار مهاجران ایرانی در مونترال و به اینکه چقدر زود آدمهایی به این بزرگی در چندقدمی ما چشم فروبستهاند، فکر میکنم.
خانم میرتهماسب، سپاسگزارم!