«از فردا سعی میکنم سحرخیزتر باشم»، «از شنبه حتما رژیم را شروع میکنم»، «امسال باید مدرکم را بگیرم». جملاتی از این دست را فقط نشنیدهایم، بلکه بارها و بارها به خودمان گفتهایم. جلوی آینه وقتی لباس محبوبمان دیگر اندازه نیست، به خودمان قول دادهایم وزن کم کنیم. بابت دیرکردهایمان بارها شرمنده دیگران یا حتی توبیخ شدهایم و با خودمان عهد بستهایم که دیگر تکرار نخواهد شد. چه سیگارهایی که قرار بوده آخرین نخی باشد که بر لبمان میگذاریم و چه دروغها که گفتهایم و زیر لب به خودمان نهیب زدهایم که این دیگر آخری بود.
همین چند روز پیش خیلی از مردم در سرتاسر دنیا جملات مشابهی به خودشان گفتهاند. یا جلوی آینه چشم در چشم خودشان خیره شدهاند یا در دفترچهای آن را ثبت کردهاند یا حتی در میان جمعی به زبان آمدهاند که امسال حتما فلان کار را میکنم یا فلان کار را ترک خواهم کرد. مناسبتهای مختلف مثل همین سالنو مردم را ترغیب میکند که با نو شدن سال، نوید زندگی بهتری را به خودشان بدهند.
آمار و ارقامی که از میزان موفقیت قول و قرارهای شخصی آدمها با خودشان ثبت شده، نوسان زیادی دارد. اما در کل نمیشود چندان به آنها استناد کرد. درصد به نتیجه رسیدن آنها در خوشبینانهترین حالت به ۱۰ درصد میرسد و در مورد درصد ناکام ماندن آنها حتی به عدد ۸۰ درصد هم اشاره شده است.
قدم های کوتاه به سوی اهداف کوچک
هر روز به سیاهه این قول و قرارها اضافه میشود اما چند درصد از این قولهایی که به خودمان میدهیم را عملی میکنیم؟ یا سوال بهتر شاید باید این باشد که بالاخره در چه موقعیتی باید قرار بگیریم که یک بار برای همیشه به قولی که به خودمان دادهایم، عمل کنیم؟
تغییرات در ما و اطراف ما ناگهانی صورت نمیگیرد که بتوان انتظار داشت دگرگونی شرایط هم یک شبه میسر باشد. وقتی تفاوت عکسهای الان و سه سال قبل نشان میدهد چقدر شادابی پوستمان را از دست دادهایم یا چند کیلو به وزنمان اضافه شده ناگهان میخواهیم به هر دستاویزی چنگ بزنیم و همان آدمی بشویم که عکس چند سال قبلش جوانتر و لاغرتر به نظر میرسد. غافل از این که حتی اگر نیروی اراده ما هم با تمام قدرت ما را از خواب غفلت بیدار کرده باشد. این بدن ماست که قابلیت تغییر فوری را ندارد و ذره ذره باید برای بهبودش تلاش کرد.
این روند تدریجی تغییر را میشود به خیلی موارد مشابه تعمیم داد. تقویت زبان، یاد گرفتن یک حرفه جدید، کنار گذاشتن یک عادت بد و … اما نباید فراموش کرد که ظرف یک هفته یا یک ماه نمیتوان مثل بلبل فرانسه یا انگلیسی حرف زد. چند ماه فرصت کمی برای کاهش وزن بیست کیلوئی نیست و عادتهای خوب هم باید آنقدر تکرار شوند تا جزئی از برنامه روزانه ما گردند.
سطح انتظارات که پایینتر بیاید آن وقت میشود به قدمهای کوتاهی که رو به جلو برمیداریم، دل خوش کنیم. همین که جرات کنیم دست و پا شکسته با چند کلمه جدیدی که هر روز به دایره لغاتمان اضافه شده با همسایه خود گپی بزنیم، کمی عادتهای غذاییمان را با انتخابهای بهتر بهبود ببخشیم و یادمان نرود در این سرمای جانسوز مونترال پوستمان به آبرسانی بیشتری نیاز دارد کافی است.
آن وقت وسطهای تابستان که به خودمان بیاییم، میبینیم حس بهتری نسبت به خودمان داریم و زحماتهایمان جواب داده پس رویه را با همین سرعت کم ادامه میدهیم به جای این که دو ماه از سال نگذشته از سختی دادن به خودمان خسته شویم و تسلیم روال قدیمی گردیم.