میگویند ماجرا از آنجایی آغاز شد که گویا آمریکاییها به اسناد و مدارکی دست پیدا کرده بودند که نشان میداد منگ وانژو، رئیس مالی شرکت هوآوی و دختر بنیانگذار این شرکت، تحریمهای اقتصادی علیه ایران را نقض کرده است. درخواست دستگیری خانم وانژو نیز به همین دلیل به دادگاه کانادا ارسال شده بود تا او را هنگام تعویض هواپیما در ونکوور دستگیر کنند.
چین که از این اقدام کانادا به خشم آمده بود، غیرسیاسی خواندن این اقدام دادگاه از سمت مسئولان رده اول کانادا را «دروغ شرمآور» خواند و یک رسانه دولتی چینی، کانادا را به انتقامی سخت تهدید کرد. هنوز مدت زیادی از این تهدید نگذشته بود که نخستین کانادایی در خاک چین دستگیر شد. متعاقب این اقدام تلافیجویانه، قاضی کانادایی که از روز اول واهمه فرار خانم وانژو را داشت موافقت کرد که به قید ضمانت ۱۰ میلیون دلاری و نصب پابند الکترونیک، وی را آزاد کند.
اما حتی این عقبنشینی قاضی کانادایی هم دیگر چینیها را راضی نمیکرد و آنها دومین کانادایی را دستگیر کردند. در همین زمان همچنین تحریم محصولات کانادایی در چین، سهام «گوس»، شرکت کانادایی تولیدکننده پوشاک را تا ۲۰ درصد پایین آورد. به نظر میرسد در این بازی تاج و تخت، کانادا در میدانی گرفتار شده که اندازه بازیهای این کشور نیست.
ماجرا همین قدر ساده به نظر میرسد اما کارشناسان میگویند واقعیت این است که این داستان ابعاد پیچیدهتری دارد. فقط برای اینکه حکایتمان را شروع کنیم خوب است یادآوری شود که درست چند روز قبل از این اتفاق و بعد از مدتها مشاجرهی دیپلماتیک، آمریکاییها و چینیها در حاشیه اجلاس گروه ۲۰ در برزیل دور یک میز نشستند تا درباره تعرفههای جدید وضع شده بر کالاهای چینی گفتگو کنند. برای شروع بگذارید کمی در زمان به عقب بازگردیم، البته نه خیلی زیاد، مثلا حدود ۳۰ سال پیش!
آغاز هوآوی
در سالهای پایانی دهه ۸۰ یک افسر عالیرتبه چینی که معاون ارتش آزادیبخش خلق چین نیز بود وارد تجارت تجهیزات سوئچینگ سیستمهای مخابراتی شد. او که رن ژنگفی نامیده میشد همیشه اعتقاد داشت سوئیچینگ مخابراتی یک ابزار امنیتی است. ژنگفی بعد از چند سالی واردات و فروش تجهیزات مخابراتی از هنگکنگ و فروش آنها به مخابرات چین آنقدر پول و امکانات به دست آورده بود که با استخدام چند متخصص، یکی از همان تجهیزات هنگکنگی را با مهندسی معکوس در چین ساخت و به اولین تولیدکننده سامانه سوئیچینگ مخابرات در چین تبدیل شد.
او یکبار در ملاقات با دبیرکل حزب کمونیست چین گفته بود کشوری که تجهیزات سوئیچینگ خود را نسازد، مثل کشوری است که ارتش نداشته باشد. اگر این اندیشه ژنگفی را در نظر بگیرید حالا راحتتر میتوانید برخی حساسیتهای خبری اخیر در خصوص تجهیز سامانه تلفن همراه کانادا به سوئیچینگهای چینی نسل پنجم تلفن همراه را درک کنید.
هوآوی و 5G
مدتی پیش کارشناسان امنیتی استرالیایی ادعا کردند که تجهیزات مخابراتی و سوئیچینگ نسل پنجم تلفنهای همراه ساخت هوآوی مشکلات جدی امنیتی دارد. موضوع در واشنگتن پیگیری شد تا اینکه این دو کشور اعلام کردند از تجهیزات ساخت هوآوی در سامانه سوئیچینگ تلفنهای همراه نسل پنجم خود استفاده نخواهند کرد.
اندکی بعد از آنکه واشنگتن چراغ قرمز را روشن کرد و به متحدان خود این نقص ایمنی را گوشزد کرد، نیوزیلند هم به جمع تحریمکنندگان سوئیچینگهای 5G ساخت هوآوی پیوست. ژاپن هم چند روز پیش اعلام کرد که از این تجهیزات استفاده نخواهد کرد. اما کانادا و انگلستان همچنان در این زمینه در حال تحقیق هستند.
کانادا برای بقای سامانه مخابرات همراه خود به شدت به تجهیزات چینی وابسته است. امروز هواوی یکی از بزرگترین تامین کنندگان تجهیزات شرکتهایی مثل BELL و راجرز است. کانادا هنوز تصمیم نگرفته که هوآوی را از مناقصه تجهیزات سوئیچینگ نسل پنجم کنار بگذارد اما جناح مخالف دولت (محافظهکاران) به شدت روی این موضوع پافشاری میکند. استیون هارپر، نخست وزیر پیشین کانادا در گفتگو با شبکه تلویزیونی فاکسنیوز اعلام کرد که مشکل امنیتی تجهیزات سوئیچینگ هوآوی برای نسل پنجم تلفن همراه محرز است و کانادا نباید از این تجهیزات در سامانه نسل پنجم خود استفاده کند.
هوآوی ارتباط تنگاتنگی با دولت چین دارد و این شک وجود دارد که این شرکت از تجهیزات سوئیچینگ خود برای شنود استفاده کند. مسئولان هوآوی به شدت این نظریه را رد کردهاند. مدیران ارشد هوآوی در اروپا و آمریکا رسما اعلام کردهاند، حاضرند هر کاری یا هر آزمایشی را انجام دهند تا ثابت شود که تجهیزات آنها برای مقاصد درز اطلاعات و شنود کاربرد ندارد.
قدرت اقتصادی چین
اما تجهیزات سوئیچینگ نسل پنجم تلفن همراه که توسط شرکت هوآوی ساخته میشوند، فقط یک مهره کوچک از یک بازی بزرگ است.
در زمانی نه چندان دور، چین کشوری فقیر و گرفتار در ایدئولوژی مائوییستی بود که برای بقای جمعیت میلیاردی خود به کمک نیاز داشت. اما امروز چین یکی از بازیگردانان عرصه اقتصاد جهانی است. این کشور با سرانه ناخالص ملی ۱۲ تریلیون دلاری خود اکنون شانه به شانه ایالات متحده آمریکا در حال حرکت رو به جلو است. اقتصاد چین امروز تقریبا سه برابر ژاپن، دومین اقتصاد قدرتمند دنیا در سالهای نه چندان دور است.
فقط نگاهی به رشد نمودار GDP چین، پرده از راز بسیاری از اتفاقات این روزهای آمریکا به عنوان برادر بزرگتر «اتحادیه غرب» برمیدارد. شاید به همین دلیل است که استیو بنن، مشاور ارشد دانلد ترامپ که خیلیها او را استراتژیست اصلی حرکت ترامپ میدانند اخیرا در همه سخنرانیهایش تاکید دارد که در اخبار این روزهای آمریکا باید «سیگنال» را از «نویز» جدا کرد و اینکه دائم تاکید دارد رئیسجمهور آمریکا دارد تلاش میکند مسیر زنجیره تامین کالا را برای غرب و متحدانش عوض کند.
واقعیت این است که غرب در چند دهه پیش با باز کردن درهای خود به روی محصولات چینی و انتقال انواع و اقسام تکنولوژی به شرق، که به منظور بهرهبرداری از نیروی کار ارزانقیمت چین صورت پذیرفته بود، زیرساختهای تولیدی و شغل مولد را در داخل خود با چالش روبرو کرده است. این موضوع تولید را در کشورهای غربی مثل کانادا بیمعنی ساخته و اندک اندک این کشورها که زمانی تامین کننده عمده کالاهای صنعتی برای جهان بودند به مصرفکننده و در آینده به وابسته فناوری تبدیل خواهند شد.
اما چین برای غرب یک شریک با ایدئولوژی حتی نزدیک هم نیست. چینیها با اینکه تجارت با غرب آنها را از ملتی سوسیالیستی به ملتی سرمایهدوست تبدیل کرده، اما هنوز کشوری کمونیستی هستند که حزب کمونیست زمام کلیه امور کشور را در دست دارد. حالا غرب تلاش دارد تا با تغییر زنجیره تامین کالا، دوباره پول و سرمایه را از این کشور سوسیالیستی بیرون کشیده و در درون «اتحادیه غرب» کاپیتالیستی به جریان بیندازد. پول و سرمایهای که تعداد زیادی شغل مولد تولید میکند.
چانهزنی و میز مذاکره چند ضلعی
چین همواره یکی از موضوعات مورد تمرکز دانلد ترامپ از زمان کارزارهای انتخاباتی او در سال ۲۰۱۶ بوده است. ترامپ در سخنرانیهایش همواره به کسری تراز تجاری بین دو کشور آمریکا و چین میپرداخت و چین را متهم میکرد که با دستکاری در ارزش پول و حمایت مالی از شرکتهایش، باعث ایجاد رقابت ناسالم بین کمپانیهای چینی و آمریکایی شدهاند.
وقتی چینیها حاضر نشدند به ساز ترامپ برقصند، او تهدید خود را عملی ساخت و روی بسیاری از کالاهای چینی تعرفههای گمرکی سنگین وضع کرد. موضوعی که نمودار اقتصاد چین را نزولی و سران این کشور را وادار به نشستن پشت میز مذاکره کرد. اما شاید ترامپ به دست قویتری احتیاج داشت و به همین دلیل مقدمات دستگیری منگ وانژو چیده شد.
جریانی که کانادا را ناخواسته در میانه میدان نبرد دو ابرقدرت اقتصادی دنیا قرار داد. آنچه مسلم است تا اینجای کار چینیها دو تبعه کانادا را دستگیر کردهاند. اما چرا حدس زده میشود ترامپ تلاش داشته با این دستگیری بازی را به نفع خود برگرداند؟
موضوع به یکی از آن توئیتهای عجیب او باز میگردد که در گرماگرم بگیر و ببند بین کانادا و چین و زمانیکه جاستین ترودو، نخستوزیر و کریستین فریلند، وزیر امور خارجه تلاش داشتند به دنیا بگویند که عملیات سیستم قضایی کانادا مستقل از سیاست و دولت است و قضات و دادگاههای کانادا فقط از قانون و دستورالعملها تبعیت میکنند، ناگهان ترامپ توئیت زد که اگر آنچه از مذاکرات میخواهد را به دست آورد، شخصا برای آزادی خانم وانژو تلاش خواهد کرد.
صحنه آخر
دستگیری یکی از مدیران ارشد یک کمپانی عظیم مثل هوآوی، موضوعی نیست که به این سادگی تمام شود. این یک بازی خطرناک است که تو شروعش میکنی اما دیگر فقط خود تو نمیتوانی تمامش کنی. قاضی پرونده خانم وانژو سرانجام بعد از یک هفته پرتنش دستور داده که وی به قید ضمانت ۱۰ میلیون دلاری و با بستن یک پابند الکترونیکی به طور موقت آزاد شود.
قرار است دادگاه آمریکا اسناد و مدارک لازم مبنی بر گناهکاری خانم وانژو در نقض تحریمهای ایران را در اختیار کانادا قرار دهد تا اگر واقعا دلیل محکمی وجود داشت، متهم به آمریکا ارسال شود. چین هم قطعا و حداقل برای حفظ حرمت و اعتماد به نفس مردمش،نمیتواند در برابر این اقدامات سکوت کند.
باید منتظر ماند و دید آیا این استراتژی جدید غرب است که در صحنه آخر، میتواند اژدهای نافرمان شرقی را به زانو درآورد و یا اژدهای سرخ با آتش افسانهای خود، برایمان خاکستر و افسوس به یادگار خواهد گذاشت.