هفته آینده (شنبه ۲۷ اکتبر) شهر مونترال میزبان راهپیمایی سالانه زامبیها است. رویدادی که هرچند سالها پیش در شهر دیگری آغاز شده بود اما اینک چند هزار نفر خود را به شکل زامبیها درمیآورند و با حمایت پلیس در خیابان رژه میروند. این روزها این رژه به یکی از آیینهای پیشواز هالووین بدل شده است.
زامبی ها موجوداتی مسحور کننده هستند. لازم نیست از علاقهمندان دوآتشه و شیفته آنها باشیم تا مسحور آنها شویم. در بین موجوداتی که از دل اسطورهها و آیینهای فراموششده سر بیرون آوردهاند و قدم به دنیای فرهنگعامه گذاشتهاند، زامبیها بیش از بقیه ما رابه فکر وامیدارند. زامبی واقعیتر از بسیاری از موجودات افسانهای دیگر است. مهم نیست که خود ما یکی از آنها باشیم و یا در دنیایی مملو از آنها زندگی کنیم، ولی میدانیم همین حوالی هستند.
هرچند زامبی در فرهنگهای مختلف جهان ردپایی از خود بهجای گذاشته اما زامبی پژوهان معتقدند عمده ریشه آنها را میتوان در فرهنگ هائیتی مشاهده کرد. جایی که در دل نفرینی جادویی، فرد مردهای به زندگی برگردانده میشود بدون اینکه امکان کنترل ذهن خود را داشته باشد. او در تسلط دیگری است و به جادو زنده شده است. بدنش در حال فرسودهشدن است اما مرده متحرک است. قدرت تفکر ندارد و مسخشده است.
برخی از ماجراجویان در شرح سفرهای خود برخی از گزارشها از مواجهشدن با چنین موجودی را دادهاند و حتی یکبار مقالهای منتشر شد که محققی سعی میکرد چنین رفتاری را به مسموم شدن فرد زندهای توسط ترکیبی از دو سم عصبی و روانگردان بهطور همزمان نسبت دهد.
زامبیها بعدتر وارد فرهنگعامه شدند و برخی از هراسناکترین و تأثیرگذارترین آثار دنیای وحشت را آفریدند. در روایت مدرن شده آنها به دلیل وجود ویروسی یا جادویی از مرگ برمیخیزند و با بدنهایی در حال پوسیدن بهآرامی پرسه میزنند و آنچه میخواهند انسانی زنده است تا او را گاز بگیرند و او را تبدیل به موجودی بدون توان فکری نظیر خود کنند. دهها روایت و کتاب و فیلم بر مبنای آنها ساختهشده است از شب مردگان زنده گرفته تا مردههای متحرک. اما همین رفتار موجود افسانهای وام گرفتهشده است که آنها را آشنا میکند.
زامبیها باهم کاری ندارند. آنها الزاماً حتی گرسنه هم نیستند. آنها تا وقتی زامبی باشی و از فکرت استفاده نکنی با تو کاری ندارند. در بسیاری از داستانها تنها راهی که میتوان آنها را برای مدتی فریب داد این است که مانند آنها راه بروی. تظاهر به جهالت کنی و «تقیه» پیشه کنی و زنده بودنت را انکار کنی. باید مانند دیگران فکر کنی، باید تفاوتهایت را انکار کنی و باید خود را به مردگانی شبیه کنی که در زندگی روزمره خود را کشتهاند.
به اطراف خود نگاه کنید تا زامبیها را ببینید. آنها واقعی هستند و همینجا در کنار من و شما قدم میزنند.
شفیعی کدکنی بیت معروفی دارد که میگوید:
سوگواران تو امروز خموشند همه / که دهانهای وقاحت به خروشند همه
گر خموشانه به سوگ تو نشستند، رواست / زان که وحشتزدهی حشر وحوشند همه
این دو بیت شاید یکی از دقیقترین تصاویر از رنج زیستن در جهانی مانند جهان امروز ما باشد. جهانی که در آن بسیاری از اوقات باید خاموشی پیشه کنی تا متهم نشوی و البته که شاید شفیعی در دورترین تصوراتش زمانی که این شعر را میگفت توجهی به زامبیها نداشت؛ اما یکبار دیگر این دو بیت را بخوانید. فقط کافی است آنچه زامبیها انجام میدهند را یک پله بکاهید و از دریده شدن فیزیکی به مرحله حملات غضبناک کلامی و ترور شخصیت برسید تا ببینید آن «دهانهای وقاحت» چقدر روایت زامبیهای اطراف ما هستند.
ترسناکی زامبی ها در همین واقعی بودن آنها است و متأسفانه هرروزی که میگذرد در هر سوی میدان که مینگری، زامبیهای مختلفی در حال رشدند. کافی است با آنها همسو نباشی تا تو را بدرند و از پای نمینشینند تا تو را چون خود به آن روزمرگی و جماد فکری درنیاورده باشند.
- معرفی کتاب: «جنگ جهانی ز»
به بهانه رژه قریبالوقوع زامبیها در مونترال