در هشتمین قسمت از مجموعه جنگنامه ایرانیان داستان پیروزی مهم تاریخی اشکانیان به سرداری سورنا بر سپاه روم بازتعریف شده است.
نبرد حران، که در منابع رومی به نام «کاره» شناخته میشود، یکی از دراماتیکترین و سرنوشتسازترین رویاروییهای تاریخ نظامی جهان باستان است. در سال ۵۳ پیش از میلاد، لژیونهای قدرتمند روم به فرماندهی مارکوس لیسینیوس کراسوس در برابر سوارهنظام چابک و زیرک اشکانیان به رهبری سپهبد سورنا قرار گرفتند. این نبرد نهتنها به شکست فاجعهبار روم منجر شد، بلکه افسانه شکستناپذیری لژیونها را در هم شکست و توازن قدرت در خاور نزدیک را برای قرنها تغییر داد.
زمینههای نبرد؛ چرا روم به ایران حمله کرد؟
در اواسط قرن اول پیش از میلاد، جمهوری روم در اوج قدرت بود، اما درگیریهای سیاسی داخلی آن را متزلزل کرده بود. قدرت در روم بین سه شخصیت برجسته تقسیم شده بود که به «تریومویرات اول» معروف بودند: ژولیوس سزار، فاتح سرزمین گُل (فرانسه امروزی)؛ پومپه کبیر، ژنرالی که شرق مدیترانه را فتح کرده بود؛ و مارکوس لیسینیوس کراسوس، ثروتمندترین مرد روم که با سرکوب قیام اسپارتاکوس شهرت نظامی به دست آورده بود.
کراسوس، با وجود ثروت افسانهای خود، در سایه افتخارات نظامی سزار و پومپه قرار داشت. او به دنبال پیروزی بزرگی بود که نامش را در تاریخ روم جاودانه کند. شاهنشاهی اشکانی، قدرتی مقتدر در شرق که از هند تا میانرودان (عراق امروزی) امتداد داشت، هدفی وسوسهانگیز به نظر میرسید. کراسوس نهتنها به دنبال افتخار نظامی، بلکه در پی کنترل مسیرهای تجاری پرسود شرق و تضعیف نفوذ اشکانیان در مناطقی مانند ارمنستان بود. بهانه رسمی حمله، حمایت اشکانیان از برخی پادشاهیهای محلی بود، اما در حقیقت، این یک جنگ تهاجمی و جاهطلبانه بود که با غرور کراسوس هدایت میشد.
اشکانیان؛ وارثان تمدن پارسی
شاهنشاهی اشکانی، برخلاف تصور رومیان که آنها را قومی «بربر» میپنداشتند، وارث تمدنهای هخامنشی و هلنیستی بود. پایتخت آنها، تیسفون، در نزدیکی بغداد امروزی قرار داشت و در زمان نبرد، ارد دوم بر تخت سلطنت بود. اشکانیان با تکیه بر نیروهای فئودالی تحت فرمان خاندانهای اشرافی مانند خاندان سورن، ارتشی منعطف و قدرتمند داشتند. سورنا، فرمانده این نبرد، از این خاندان بود و بهعنوان یکی از برجستهترین استراتژیستهای تاریخ ایران شناخته میشود. ارتش او، هرچند کوچکتر از ارتش روم، با ترکیب سوارهنظام سبک و سنگین و تدارکات هوشمندانه، برتری تاکتیکی داشت.
آرایش نیروها؛ تقابل دو دنیای نظامی
ارتش روم: کراسوس با حدود ۴۰,۰۰۰ سرباز، شامل ۳۵,۰۰۰ لژیونر سنگیناسلحه و ۵,۰۰۰ نیروی کمکی (از جمله ۴,۰۰۰ سوارهنظام گُلی)، وارد میدان شد. لژیونرها با زرههای فلزی، سپرهای بزرگ، نیزههای پرتابی و شمشیرهای کوتاه، برای نبردهای نزدیک و منظم طراحی شده بودند. این ارتش در جنگلها و تپههای اروپا بیرقیب بود، اما در بیابانهای باز میانرودان آسیبپذیر بود.
سپاه اشکانی: سورنا با حدود ۱۰,۰۰۰ تا ۱۲,۰۰۰ سرباز، عمدتاً سوارهنظام، وارد نبرد شد. حدود ۹,۰۰۰ کماندار سوار سبکاسلحه با کمانهای ترکیبی قدرتمند (با برد ۱۵۰–۲۰۰ متر) و ۱,۰۰۰ کاتافراکت زرهپوش با نیزههای بلند (کونتوس) ستون فقرات ارتش او بودند. تاکتیک «بزن و دررو» کمانداران و یورشهای کوبنده کاتافراکتها، برای زمینهای باز ایدهآل بود. کاروان شترهای حامل تیر، که مدام کمانداران را تأمین میکرد، برتری لجستیکی اشکانیان را تضمین کرد.
تله مرگبار سورنا
کراسوس مرتکب یک اشتباه استراتژیک مرگبار شد. آرتاوازد دوم، پادشاه ارمنستان و متحد روم، پیشنهاد داد که از مسیر کوهستانی ارمنستان حمله کند، مسیری که آب و علوفه فراوان داشت و سوارهنظام اشکانی را محدود میکرد. اما کراسوس، با اعتماد به نفس بیش از حد و احتمالاً گمراهشده توسط راهنمایان محلی (شاید عاملان اشکانی)، مسیر بیابانی میانرودان را انتخاب کرد. این تصمیم، ارتش او را در زمینی مسطح و بیدفاع قرار داد.

لژیونهای روم در گرمای سوزان و گرد و غبار بیابان، خسته و تشنه به سوی حران پیش رفتند. در نزدیکی شهر، آنها با سپاه سورنا روبرو شدند. سورنا با هوشیاری، ابتدا با صدای مهیب طبلهای جنگی، وحشت را در دل رومیان انداخت. سپس کمانداران سوار، لژیونها را در آرایش مربع توخالی محاصره کرده و بارانی از تیرهای مرگبار بر آنها فرو ریختند.
تیرهای کمانهای ترکیبی، زرههای رومی را شکافتند و سپرها نتوانستند در برابر این رگبار مقاومت کنند. کراسوس امیدوار بود که تیرهای دشمن تمام شود، اما کاروان شترهای سورنا این امید را نقش بر آب کرد. در اقدامی ناامیدانه، کراسوس به پسرش پوبلیوس دستور داد تا با ۴,۰۰۰ سوارهنظام و پیادهنظام حمله کند. سورنا با عقبنشینی تاکتیکی، پوبلیوس را از ارتش اصلی جدا کرد و سپس کاتافراکتها نیروی او را محاصره و نابود کردند. سر بریده پوبلیوس بر نیزهای به نمایش درآمد و روحیه رومیان را در هم شکست.
فرجام نبرد و مرگ کراسوس
با فرا رسیدن شب، رومیان به سوی حران عقبنشینی کردند و بسیاری از زخمیها را در میدان رها کردند. روز بعد، سورنا به کراسوس پیشنهاد مذاکره برای آتشبس داد. کراسوس، تحت فشار سربازانش، به دیدار سورنا رفت. در جریان مذاکره، که احتمالاً تلهای از سوی اشکانیان بود، کراسوس و افسران ارشدش کشته شدند.
داستان مشهور ریختن طلای مذاب در گلوی کراسوس، که بهعنوان مجازات طمع او روایت شده، به احتمال زیاد افسانهای است که بعدها توسط رومیان برای اهداف تبلیغاتی ساخته شد. پلوتارک گزارش میدهد که سر کراسوس به تیسفون برده شد و در نمایشی دربار اشکانی به سخره گرفته شد. تلفات روم فاجعهبار بود: حدود ۱۵,۰۰۰ تا ۲۰,۰۰۰ کشته و ۱۰,۰۰۰ اسیر. برخی از اسرا به مرو (ترکمنستان امروزی) فرستاده شدند و شواهد باستانشناختی نشان میدهد که آنها در جوامع محلی ادغام شدند. تلفات اشکانیان، به دلیل تاکتیکهای چریکی، کمتر از ۱,۰۰۰ نفر بود.
بپیامدها و میراث نبرد
نبرد حران تأثیرات عمیقی بر هر دو امپراتوری داشت:
فروپاشی تریومویرات: مرگ کراسوس تعادل قدرت در روم را بر هم زد و زمینهساز جنگ داخلی بین سزار و پومپه شد که به پایان جمهوری و ظهور امپراتوری روم منجر شد.
درس نظامی برای روم: شکست حران نشان داد که لژیونها در برابر سوارهنظام چابک در زمینهای باز آسیبپذیرند. این تجربه، روم را واداشت تا تاکتیکهای خود را در شرق بهبود بخشد.
عقابهای گمشده: از دست دادن پرچمهای لژیون (عقابهای طلایی) تحقیری ملی برای روم بود. آگوستوس در سال ۲۰ پیش از میلاد با دیپلماسی آنها را بازگرداند و این را بهعنوان پیروزی تبلیغ کرد.
تثبیت اشکانیان: این پیروزی، اشکانیان را بهعنوان رقیب اصلی روم در خاور نزدیک تثبیت کرد و رود فرات را به مرز دو امپراتوری تبدیل کرد. این نبرد در شعرهای حماسی پارسی مانند آیادگار زریران الهامبخش شد.
سرنوشت سورنا: به طرز غمانگیزی، سورنا به دستور ارد دوم اعدام شد، احتمالاً به دلیل ترس پادشاه از محبوبیت و قدرت او. این نشاندهنده رقابتهای داخلی دربار اشکانی بود.
تأثیر فرهنگی: حران به نمادی از غرور و شکست استراتژیک در تاریخ روم تبدیل شد و درسهایی درباره اهمیت شناخت دشمن و محیط ارائه داد.
نبرد حران تنها یک رویارویی نظامی نبود؛ بلکه برخورد دو تمدن، دو فلسفه نظامی و دو دیدگاه به قدرت بود. غرور کراسوس، دستکم گرفتن سورنا و انتخاب نادرست میدان نبرد، قدرتمندترین ارتش جهان را به زانو درآورد. این نبرد، توسعهطلبی روم را متوقف کرد و اشکانیان را بهعنوان قدرتی بیرقیب در شرق تثبیت نمود. داستان حران، یادآوری ابدی است که هوش، استراتژی و شناخت دشمن، حتی از بزرگترین ارتشها مهمتر است. امروز، در ویرانههای حران، هنوز میتوان پژواک این نبرد حماسی را شنید که از پیروزی پارسیان و شکست رومیان سخن میگوید.













