روایتی از همزیستی پرفراز و نشیب انسان و کایوت
زوزهای در دل شهر
درست زمانی که آخرین انوار طلایی خورشید در پس آسمانخراشهای تورنتو پنهان میشود و شهر در آرامش شبانه فرو میرود، صدایی آشنا اما غریب در کوچهپسکوچههای شهر میپیچد. این زوزهی کایوت است؛ شبح دشتهای آمریکای شمالی که اکنون به یکی از ساکنان ثابت و البته پرحاشیه کلانشهرهای کانادا تبدیل شده است. داستانی که روزگاری در دل طبیعت وحشی و در باورهای اقوام بومی ریشه داشت، امروز به واقعیتی روزمره در حیاطخلوت خانههای کاناداییها بدل گشته است؛ روایتی از سازگاری شگفتانگیز، تضادهای فرهنگی و چالشهای پیچیده همزیستی میان انسان و این حیوان باهوش.
این گزارش، سفری است به دنیای کایوتها در کانادا؛ از بررسی ویژگیهای فیزیولوژیکی و حقایق علمی شگفتانگیزشان گرفته تا کاوش در جایگاه عمیق آنها در فرهنگ بومیان و تحلیل وضعیت کنونی پر تنش آنها در همسایگی انسان.
شاهکار سازگاری؛ نگاهی به فیزیولوژی و رفتار کایوت
کایوت (Canis latrans) که نام علمی آن به معنای “سگ پارسکننده” است، یکی از اعضای خانواده سگسانان و بومی آمریکای شمالی به شمار میرود. این جانور با جثهای کوچکتر از گرگ، پوزهای باریکتر و دمی پرپشت که معمولاً آن را پایین نگه میدارد، شناخته میشودرنگ خز آنها بسته به موقعیت جغرافیایی از خاکستری روشن و زرد تا قهوهای متغیر است و این تنوع رنگ، خود گواهی بر سازگاری بالای آنها با محیطهای گوناگون، از دشتهای باز گرفته تا جنگلهای انبوه و حتی مناطق کوهستانی است وزن کایوتها بسته به زیستگاه از ۹ تا ۱۸ کیلوگرم متغیر است و در مناطق شرقی کانادا که کایوتها با گرگها تلاقی یافتهاند، وزن آنها گاهی به بیش از ۲۳ کیلوگرم نیز میرسد.

آنچه کایوت را به یک گونهی فوقالعاده موفق تبدیل کرده، رژیم غذایی فرصتطلبانهی اوست. آنها همهچیزخوار هستند و فهرست غذایشان بسیار متنوع است؛ از پستانداران کوچکی مانند خرگوش و جوندگان گرفته تا پرندگان، مارها، حشرات و حتی میوهها و گیاهاناین انعطافپذیری غذایی به آنها اجازه داده تا در هر محیطی، از جمله در چشماندازهای شهری که مملو از زبالههای غذایی و حیوانات خانگی کوچک است، به راحتی منابعی برای بقا بیابند.
کایوتها حیواناتی عمدتاً شبرو هستند، اما مشاهده آنها در طول روز، به خصوص در محیطهای شهری که به حضور انسان عادت کردهاند، امری دور از انتظار نیست. آنها موجوداتی باهوش با حس بویایی، شنوایی و بینایی بسیار قوی هستند. زوزههای آنها اغلب در شب شنیده میشود و نقش کلیدی در هماهنگی گروه، تعیین قلمرو و حفظ ارتباط ایفا میکند.

از منظر تولید مثل، کایوتها معمولاً تکهمسر هستند و در ماه فوریه جفتگیری میکنند. دوران بارداری آنها حدود دو ماه به طول میانجامد و در هر دوره، بسته به فراوانی منابع غذایی، بین ۴ تا ۶ توله به دنیا میآورند. نکته جالب توجه در رفتار تولید مثلی کایوتها، پدیدهای به نام “تولید مثل جبرانی” است. در مناطقی که جمعیت آنها به دلیل شکار یا سایر عوامل کاهش مییابد، مادهها با به دنیا آوردن تولههای بیشتر این کاهش را جبران میکنند که این خود یکی از دلایل مقاومت شگفتانگیز جمعیت آنها در برابر تلاشها برای کنترلشان است.
تخمین زده میشود که جمعیت کایوتها در آمریکای شمالی از دو تا سه میلیون فراتر رفته و در بسیاری از مناطق از جمله کانادا، روندی صعودی دارد.
فریبکار مقدس؛ کایوت در فرهنگ و اساطیر بومیان
جایگاه کایوت در کانادا فراتر از یک واقعیت بیولوژیکی است؛ این حیوان در تاروپود فرهنگ و اساطیر اقوام اولیه این سرزمین نقشی عمیق و چندوجهی ایفا میکند. در داستانهای فولکلور بسیاری از قبایل بومی، کایوت شخصیتی دوگانه دارد: از یک سو، یک فریبکار (Trickster) زیرک و بازیگوش که با حماقتها و حیلههایش نظم جهان را به چالش میکشد و از سوی دیگر، یک ایزد خُرد یا حتی یک شخصیت خالق که در شکلگیری دنیا و آموزش انسانها نقشی اساسی داشته است.[
در اساطیر اقوام بومی دشتهای بزرگ، کایوت اغلب به عنوان یک قهرمان فرهنگی ظاهر میشود که آتش را برای انسانها به ارمغان میآورد یا به آنها هنر شکار و بقا را میآموزد. با این حال، همین قهرمان میتواند در داستانی دیگر، موجودی خودخواه و مغرور باشد که اعمالش منجر به نتایج ناخوشایندی میشود. این دوگانگی شخصیت، کایوت را به نمادی از پیچیدگیهای طبیعت و ذات انسان تبدیل کرده است.
برای مثال، در برخی از داستانهای قوم “کری” (Cree)، کایوت به عنوان یک واسطه میان دنیای انسانها و دنیای ارواح عمل میکند. در باورهای قوم “آپاچی”، کایوت حیوانی شیطانی تلقی میشد، در حالی که برای بسیاری دیگر، او موجودی قدرتمند و شایسته احترام بود. این حضور پررنگ در اساطیر، نشاندهنده مشاهدهی دقیق و درک عمیق مردمان بومی از رفتار هوشمندانه و سازگار این حیوان در طول هزاران سال است. آنها در کایوت، نه تنها یک حیوان، بلکه آینهای از ویژگیهای انسانی مانند خلاقیت، زیرکی، حرص و حماقت را میدیدند.
همسایه جدید؛ چالشهای همزیستی در کانادای مدرن
در دهههای اخیر، چشمانداز رابطه انسان و کایوت در کانادا به طرز چشمگیری تغییر کرده است. گسترش شهرها و حومههای آن به زیستگاههای طبیعی، کایوتها را به سمت محیطهای انسانی سوق داده استاین حیوانات با هوش سرشار خود به سرعت آموختهاند که شهرهای ما منابع غذایی فراوان و قابل اعتمادی را ارائه میدهند: از سطلهای زبالهی بدون درپوش و غذای حیوانات خانگی که بیرون از خانه گذاشته شده تا جمعیت جوندگان و خرگوشهایی که در پارکها و فضاهای سبز شهری زندگی میکنند.
این همسایگی نزدیک، به طور فزایندهای منجر به تنش و درگیری شده است. گزارشها از حملات کایوتها به حیوانات خانگی، به ویژه گربهها و سگهای کوچک، در شهرهای بزرگی مانند تورنتو، کلگری و ونکوور به امری رایج تبدیل شده استاگرچه حملات به انسانها بسیار نادر است، اما مواردی از گاز گرفتن کودکان یا تعقیب دوندگان، نگرانیهای عمومی را افزایش داده و شهرداریها را تحت فشار قرار داده است تا راهکارهای مدیریتی را به اجرا بگذارند.
کارشناسان حیات وحش متفقالقولند که یکی از دلایل اصلی افزایش رفتار جسورانه و تهاجمی در کایوتهای شهری، غذا دادن عمدی یا غیرعمدی انسانها به آنهاست. وقتی یک کایوت یاد میگیرد که انسان مساوی با غذا است، ترس غریزی خود را از دست میدهد و این میتواند زمینهساز برخوردهای خطرناک شود.[5] سازمانهایی مانند “Coyote Watch Canada” به طور مداوم در حال آموزش شهروندان در مورد راههای حفظ فاصله ایمن و جلوگیری از جذب کایوتها به محلههای مسکونی هستند.
در پاسخ به این چالشها، شهرهای مختلف کانادا سیاستهای متفاوتی را در پیش گرفتهاند. در ونکوور، پس از یک سری حملات در پارک استنلی، مقامات تصمیم به کشتن تعدادی از کایوتها گرفتند، اقدامی که با اعتراض عمومی مواجه شد. بسیاری از کارشناسان معتقدند که حذف کایوتها یک راهحل بلندمدت نیست، زیرا به سرعت کایوتهای جدیدی جای آنها را پر خواهند کرد. در عوض، رویکردهای مبتنی بر همزیستی، مانند استفاده از تکنیکهای “شرطیسازی بیزاری” (Aversion Conditioning) که در آن با استفاده از صداهای بلند و حرکات ترسناک به کایوتها آموزش داده میشود تا از انسانها دوری کنند، در حال کسب محبوبیت است.
“کایولف”، نماد تکامل در برابر چشمان ما
یکی از شگفتانگیزترین جنبههای داستان کایوت در شرق کانادا و شمال شرقی ایالات متحده، پدیدهی تکاملی “کایولف” (Coywolf) یا کایوت شرقی است. با کاهش جمعیت گرگها در این مناطق به دلیل شکار و تخریب زیستگاه، کایوتهایی که از غرب به سمت شرق در حال گسترش بودند، با جمعیتهای باقیمانده گرگها و حتی سگهای اهلی جفتگیری کردند.

نتیجه این هیبریداسیون، حیوانی است که از نظر ژنتیکی ترکیبی از کایوت، گرگ و سگ است. تحقیقات ژنتیکی نشان میدهد که ترکیب ژنتیکی کایولفها تقریباً ۶۵٪ کایوت، ۲۵٪ گرگ شرقی و ۱۰٪ سگ اهلی است. “کایولف”ها معمولاً از کایوتهای غربی بزرگتر هستند، توانایی شکار طعمههای بزرگتری مانند گوزن را دارند و در عین حال، سازگاری و زیرکی کایوتها در محیطهای انسانی را نیز به ارث بردهاند. این موجود دورگه، نمونهای بارز از تکامل سریع در پاسخ به فشارهای محیطی ناشی از فعالیتهای انسانی است و مطالعه آن، بینشهای ارزشمندی را در مورد انعطافپذیری حیات وحش در اختیار دانشمندان قرار میدهد.
برخی پژوهشها نیز نشان میدهند که تغییرات اقلیمی، با تأثیر بر توزیع طعمهها و زیستگاههای طبیعی، ممکن است موجب گسترش بیشتر کایوتها به سمت شمال یا محیطهای جدید شود.
آیندهای مشترک
داستان کایوت در کانادا، داستانی پیچیده و چندلایه است. از یک سو، با موجودی روبرو هستیم که نماد مقاومت، هوش و سازگاری در طبیعت است؛ حیوانی که توانسته در برابر فشار بیامان توسعه انسانی نه تنها دوام بیاورد، بلکه قلمرو خود را گسترش دهد. از سوی دیگر، حضور روزافزون این شکارچی در محیطهای شهری، چالشهای جدی را برای ایمنی عمومی و مدیریت حیات وحش ایجاد کرده است.
آیندهی کایوت در کانادا به توانایی ما در یافتن راهی برای همزیستی مسالمتآمیز بستگی دارد. این امر مستلزم درک عمیقتر رفتار این حیوان، آموزش عمومی گسترده در مورد مسئولیتهای شهروندان و اجرای سیاستهای مدیریتی هوشمندانه و انسانی است که فراتر از راهکارهای کوتاهمدت و واکنشی عمل کنند. کایوت، شبح دشتها، اکنون به بخشی جداییناپذیر از چشمانداز شهری کانادا تبدیل شده است و زوزهی شبانهاش، یادآوری دائمی این حقیقت است که مرز میان دنیای انسان و طبیعت، بسیار باریکتر از آن چیزی است که تصور میکنیم. احترام به این همسایهی وحشی و یادگیری زندگی در کنار او، شاید بزرگترین درسی باشد که کایوت، این فریبکار مقدس، برای ما به ارمغان آورده است.