او استاد پنهانکاریست، با لباسهایی که رنگ زمان را به تن میکند. در تابستان قهوهایست، در زمستان سفید. پاهایی پهن دارد که ردّی آرام روی برف میگذارد، بیآنکه صدایی از او شنیده شود. خرگوش برفی کانادا، تنها یک جانور کوچک نیست؛ او قلب تپندهی چرخهی حیات در جنگلهای سرد شمال است، و قصهای زنده از سازگاری، بقا، و زیبایی در آغوش طبیعت.
در دل جنگلهای شمالی کانادا، جایی که زمستانها طولانی و پوشیده از برفاند و تابستانها کوتاه و پر از زندگی، یکی از شگفتانگیزترین موجودات طبیعت زندگی میکند: خرگوش برفی. جانوری که گویی با نقاشیهای خیالانگیز طبیعت ساخته شده؛ با پاهایی بزرگ همانند کفشبرفی، و لباسی که با تغییر فصل، رنگ عوض میکند.
خرگوش برفی که نام علمیاش Lepus americanus است، یکی از نمادهای زندهی سازگاری با طبیعت سرد و سخت کاناداست. این پستاندار کوچک، در جنگلهای بوریال، توندراها، و مناطق کوهستانی بسیاری از استانهای کانادا یافت میشود. بدنش در تابستان قهوهای است تا با خاک و بوتهها همرنگ شود؛ اما با فرارسیدن سرما و افتادن اولین برفها، پوستش به سفید خالص تبدیل میشود تا در میان برفها پنهان گردد. این تغییر رنگ، یکی از زیباترین نمونههای سازگاری فصلی در دنیای جانوران است.
خرگوش برفی با پاهای دراز و پنجههای پهن خود، حتی روی برفهای نرم و عمیق هم بدون فرو رفتن حرکت میکند؛ انگار کفش برفی پوشیده باشد. این ویژگی، نهتنها به او در فرار از شکارچیان کمک میکند، بلکه او را قادر میسازد تا در روزهای سرد زمستانی هم بتواند به جستجوی غذا بپردازد. غذای او شامل برگها، شاخههای نازک، پوست درختان، و در فصلهای گرمتر، انواع گیاهان و سبزیجات جنگلی است.
اما خرگوش برفی تنها یک جاندار زیبا و تیزپا نیست. او بخش اساسی از چرخهی حیات در اکوسیستمهای کاناداییست. بسیاری از شکارچیان مانند سیاهگوش کانادایی (Lynx canadensis)، روباه قرمز، جغد شاخدار بزرگ، و شاهینها به شدت به جمعیت خرگوشهای برفی وابستهاند. در حقیقت، جمعیت سیاهگوشها با جمعیت خرگوشها بالا و پایین میرود، و این رابطهی شکارگر–شکار یکی از نمونههای کلاسیک در بومشناسی است.

دورهی بارداری خرگوش برفی کوتاه است و مادهها در فصلهای گرم میتوانند چندین بار زایمان کنند، معمولاً بین ۲ تا ۴ نوزاد در هر بار. نوزادها، که برخلاف خرگوشهای خانگی با چشم باز و پوشش خز به دنیا میآیند، خیلی زود مستقل میشوند. با وجود تولیدمثل بالا، بسیاری از آنها بهدلیل شکار یا شرایط سخت طبیعت زنده نمیمانند.
در فرهنگهای بومی کانادا، خرگوش برفی گاه بهعنوان نماد هوش، چالاکی، و بقا در شرایط سخت شناخته میشود. در برخی داستانهای سنتی، خرگوش موجودیست که با فریب و سرعت از چنگ شکارچیان میگریزد و راهی برای زندهماندن در سختترین زمستانها مییابد. در میان مردمان اینویت، خرگوشها در افسانهها و الگوهای پوشاک سنتی نیز حضور دارند، و گاه بخشی از خوراک زمستانی مردم محلیاند.
افسانهی خرگوش برفی و روشنایی ماه
(روایتی از فرهنگ میکمک – Mi’kmaq People)
زمانی بسیار دور، در روزگاری که هنوز جهان شکل نگرفته بود و آسمانها تاریک بودند، حیوانات گرد هم آمدند تا راهی برای آوردن روشنایی به شب پیدا کنند. شبها سرد و تاریک بود، و هیچکس نمیتوانست راه خانهاش را پیدا کند یا مراقب فرزندانش باشد. تنها روشنایی، شعلهای کوچک در آسمان دوردست بود که «ماه» نام داشت، اما دور و خاموش بود.
حیوانات بزرگ و قدرتمند یکی یکی آمدند و گفتند: «ما ماه را پایین میآوریم.» خرس گفت: «من قویام، ماه را میگیرم.» عقاب گفت: «من بالاتر از همه پرواز میکنم.» اما هیچکدام موفق نشدند. ماه همیشه از دستشان فرار میکرد.
در همین هنگام، خرگوش کوچکی که پاهایی پهن و گوشهایی دراز داشت، از میان جمع بیرون آمد و گفت: «من میتوانم ماه را بیاورم.»

همه خندیدند. «تو؟ با این جثهی کوچک؟»
اما خرگوش برفی لبخند زد و بیصدا از میان برفها گذشت. او نمیدوید؛ او میلغزید روی برف، بیآنکه صدایی ایجاد کند. او از میان سایهها، در دل شب، تا بلندترین کوه بالا رفت. آنقدر بالا که به جایگاه ماه رسید.
در آنجا، با صدایی آرام و با احترامی خاص، به ماه گفت: «ای مادر شب، چرا از ما دوری میکنی؟ چرا در تاریکی ما را تنها گذاشتهای؟»
ماه پاسخ داد: «کسی تا به حال با احترام با من سخن نگفته بود. همه مرا با زور میخواستند پایین بکشند. تو اما با نرمی آمدی»
و با آن، ماه موافقت کرد که هر شب در آسمان بدرخشد، تا حیوانات راه خانه را پیدا کنند، تا مادران بچههایشان را ببینند، و تا عشق در شب زنده بماند.
از آن روز، ماه شبها میدرخشد، و مردم میکمک هرگاه رد پای آرام خرگوشی را در برف میبینند، میدانند که او هنوز با ماه سخن میگوید. حتی میگویند اگر شبهای زمستانی به ماه نگاه کنی، گاهی سایهی خرگوشی را در آن میبینی — یادگاری از آن دیدار بزرگ.

با این حال، تغییرات اقلیمی تهدیدی جدی برای این گونه بهشمار میرود. اگر برف زمستانی دیرتر بیاید یا زودتر آب شود، خرگوشهایی که پوستشان هنوز سفید است در پسزمینهی قهوهای جنگل، بیشتر در معرض دید شکارچیان قرار میگیرند. این پدیده که به آن Mismatch یا «ناهمخوانی فصلی» گفته میشود، میتواند در بلندمدت بر بقای جمعیت اثر بگذارد.
خرگوش برفی با تمام ویژگیهای شگفتانگیزش – از پاهای خاص گرفته تا تغییر رنگ و نقش کلیدی در زنجیرهی غذایی – یکی از شخصیتهای اصلی جنگلهای کاناداییست. دیدن رد پای او روی برف، شنیدن صدای گریز ناگهانیاش از میان بوتهها، یا تماشای گوشهای برافراشتهاش در سکوت زمستان، تجربهایست که طبیعتدوستان آن را فراموش نمیکنند.
و در پایان، شاید یکی از زیباییهای زمستان کانادا همین باشد: اینکه بدانیم حتی در سردترین روزها، زندگی ادامه دارد – در قالب خرگوشی سفید، که بیصدا در دل برف میدود، و بذر بهار را در جان جنگل زنده نگه میدارد.