انتخابات کانادا در آینه تاریخ
سرزمینی که امروز آن را با نام «کانادا» میشناسیم، در قرن نوزدهم مجموعهای از مستعمرات بریتانیایی بود؛ هر یک با ساختارهای سیاسی جداگانه، دغدغههای محلی، و گاه کشمکشهایی عمیق با همسایگان.
اما در تابستان سال ۱۸۶۷، رخدادی در تاریخ این سرزمین رقم خورد که آینده آن را دگرگون کرد: کنفدراسیون کانادا، یعنی تشکیل کشور جدیدی بهنام «Dominion of Canada»، با یک دولت مرکزی، قانون اساسی، و نظام سیاسی فدرال. و در همان سال، نخستین انتخابات عمومی در تاریخ کانادا برگزار شد؛ انتخاباتی که هم نماد آغاز دموکراسی در این سرزمین بود، هم زمینهساز شکلگیری احزاب و سیاستورزی در شکل مدرن آن.
ماجرا از کجا آغاز شد؟ در دهه ۱۸۶۰، چند مستعمره بریتانیا در آمریکای شمالی—شامل استان کانادا (که امروز شامل کبک و انتاریو میشود)، نوا اسکوشیا و نیوبرانزویک—با فشارهای اقتصادی، تهدیدهای امنیتی از جانب ایالات متحده (بهویژه پس از جنگ داخلی آمریکا)، و نیاز به همکاری بیشتر، بهفکر اتحاد افتادند. نشست معروف «کنفرانس شارلوتتاون» در سال ۱۸۶۴، نخستین قدم رسمی برای ایجاد یک کشور مستقل بود.

و سرانجام، در اول ژوئیه ۱۸۶۷، قانون آمریکای شمالی بریتانیا (BNA Act) به تصویب رسید و کانادا بهعنوان یک کشور فدرال با چهار استان (کبک، انتاریو، نوا اسکوشیا، نیوبرانزویک) متولد شد.
حالا زمان آن بود که مردم ساکن این سرزمین برای نخستین بار، نمایندگان خود را در دولت مرکزی انتخاب کنند.
اما این انتخابات، شباهت زیادی به انتخابات مدرن امروز نداشت. در آن زمان، حق رأی محدود به مردان بود—آن هم تنها مردانی که مالک زمین یا دارای دارایی مشخصی بودند. زنان، بومیان، و بسیاری از کارگران و مهاجران از این حق محروم بودند. حدود ۳۶۰ هزار نفر در کل کشور واجد شرایط رأی دادن بودند.
جان الکساندر مکدونالد (John A. Macdonald)، چهرهی اصلی و معمار کنفدراسیون، با نگاهی راهبردی و تجربهای گسترده در سیاست استعماری، رهبری حزب محافظهکار را در این انتخابات بر عهده داشت. مکدونالد که از ایالت کانادای غربی (انتاریو امروزی) میآمد، در کنار افرادی چون ژرژ-اتین کارتیه، رهبر محافظهکاران فرانسویزبان کبک، ائتلافی را شکل داد که بعدها به «حزب محافظهکار کانادا» تبدیل شد.
در برابر او، چهرههایی چون جوزف هاو در نوا-اسکوشیا قرار داشتند—روزنامهنگار و سیاستمداری پرشور که با پیوستن نوا اسکوشیا به کنفدراسیون مخالف بود و این اتحاد را تحمیلشده میدانست. او رهبر اپوزیسیون در آن استان بود و نقش مهمی در شکلگیری تنشهای اولیه علیه دولت فدرال داشت.
انتخابات از ۷ اوت تا ۲۰ سپتامبر ۱۸۶۷ برگزار شد، چون آن زمان هنوز رأیگیری سراسری و در یک روز انجام نمیشد. هر منطقه در زمان خاصی انتخابات خود را برگزار میکرد.
حزب مکدونالد توانست اکثریت کرسیها را در مجلس عوام جدید بهدست آورد—۶۲ کرسی از ۱۸۰ کرسی کل مجلس، که در کنار متحدانش، کنترل کامل دولت را در اختیار گرفت. این پیروزی، مسیر را برای نخستوزیری رسمی مکدونالد هموار کرد.
چرا این انتخابات مهم است؟
زیرا ساختار سیاسی فدرال کانادا، که امروز هم همچنان پابرجاست، در همین نقطه آغاز شد. مجلس عوام، مجلس سنا، نظام انتخاباتی حوزهای (riding-based)، و حتی سمتهایی مانند «نخستوزیر» و «فرماندار کل»، در این سال پایهگذاری شدند.
اما از سوی دیگر، این انتخابات آغازگر مشکلاتی هم بود که تا امروز ادامه دارند. مثلا در کبک، بسیاری از فرانسویزبانها احساس میکردند که اتحاد با دیگر استانها ممکن است زبان و فرهنگ آنها را تهدید کند. اگرچه ژرژ-اتین کارتیه کوشید از حقوق کاتولیکها و زبان فرانسه در ساختار جدید دفاع کند، ولی نارضایتیها بهویژه در نوا اسکوشیا و نیوفاندلند (که بعدها پیوست) بالا گرفت.

نکته جالب اینکه، نیوفاندلند اصلاً در این انتخابات شرکت نکرد، چون هنوز به کنفدراسیون نپیوسته بود و تا سال ۱۹۴۹ یک مستعمره مستقل باقی ماند.
در مجلس جدید، چهرههای مهمی حضور داشتند؛ از جمله: الکساندر گالت از کبک، که در سیاست مالی فدرال نقش مهمی ایفا کرد؛ ساموئل تیلور از نیوبرانزویک، که از مدافعان توسعه راهآهن بین استانی بود؛ و توماس دارسی مکگی، که گرچه بعدها ترور شد، از روشنفکران و نویسندگان تأثیرگذار در سیاست نوظهور کانادا بود.
دولت مکدونالد بلافاصله پس از انتخابات، دست به کار اصلاحات شد: گسترش راهآهن، سیاستهای گمرکی برای حمایت از تولید داخلی، و تلاش برای جذب مهاجران. او میدانست که برای حفظ اتحاد میان استانها، باید هم به اقتصاد بپردازد و هم به هویت.
اما چالشها در کمین بودند. فساد مالی، تبعیض نژادی علیه بومیان، و نادیدهگرفتن جوامع فرانسویزبان، خیلی زود بر محبوبیت دولت سایه انداخت. با این حال، انتخابات ۱۸۶۷ آغازگر یک پروژه بلندمدت بود: ساختن یک ملت از دل تکههای ناهمگون، با زبانها، ادیان و منافع متفاوت. فرشی چهل تکه که به جای آنکه همگان را در خود ذوب کند، با احترام به تفاوت ها بافته ای در خور تحسین بسازد و این پروژه، با همهی پیچیدگیهایش، هنوز ادامه دارد و بقایش نیازمند مراقبت دایمی همگان است.