به عنوان یک کانادایی به احتمال زیاد حداقل یک بار از شربت ضدسرفهی باکلیز استفاده کردهاید. این داروی بدمزه، ریشه در تاریخ کوتاه کانادا دارد و شاید بدتان نیاید کمی با تاریخچهی آن هم آشنا شوید.
داستان باکلیز در سال ۱۹۱۹ و با ویلیام کنپ باکلی آغاز میشود. در آن سال او یک داروخانه در تورنتو خرید و کمکم با مواد طبیعی، گیاهان و خواص آنها آشنا شد. از جمله، او خیلی زود آموخت که در داروخانهی او برای درمان سرفه و سرماخوردگی، چندین داروی مختلف گیاهی وجود دارد.
او که ذهن خلاقی داشت، آنها را با هم ترکیب کرد و شربتی تولید کرد که آن را «مخلوط اصلی باکلی» نامید. شربتی که به بخشی از هویت کانادایی نسلهای پس از او تبدیل شد.
مواد تشکیل دهنده این نوشیدنی بد طعم شامل روغن نعنا، کافور، روغن کاج سوزنی، فلفل دلمهای و کربنات آمونیوم است.
این شرکت در دهه بیست میلادی با محصولات جدید گسترش یافت، اما ده سال بعد به مخلوط اصلی باکلی خود بازگشت و به جز شربت معروف باکلیز چیز دیگری تولید نکرد.
ویلیام باکلی در دوران رکود بزرگ اقتصادی در آمریکای شمالی، بستههای کوچکتری از شربت را تولید کرد و آنها را به قیمت ۴۰ سنت به مردمی که در اثر فقر و سوءتغذیه، بیشتر از قبل مریض میشدند، فروخت.
فرانک باکلی، پسر ویلیام، در سال ۱۹۷۸، پس از مرگ پدرش، مدیریت شرکت را بر عهده گرفت. او که یک فروشندهی ذاتی بود، در اواسط دهه ۸۰ کمپین معروف «طعم افتضاح» خود را اجرا کرد.
در آگهیهای بازرگانی آن دوران، فرانک جلوی دوربین میآمد و با قیافهای معصوم میگفت که این طعم افتضاح را از پدرش به ارث برده است و اینگونه شد که کمپین تبلیغاتی معروف «طعمش افتضاحه ولی موثره» بر سر زبانها افتاد. این اقدام برای تبلیغ یک کالا برای کاناداییها که عادت نداشتند کسی از کالای خود بد تعریف کند، آنقدر جذابیت داشت که شربت باکلیز علاوه بر قفسههای داروها در خانههای کانادایی به صحبتهای خانوادگی و شوخیهای دوستانه هم راه پیدا کرد.
این کمپین تبلیغاتی برنده جایزهی سال شد و به سرعت به بخشی از فرهنگ کانادا تبدیل شد. سهم بازار شرکت باکلیز، فقط به دلیل این کمپین افزایش یافت و حالا ۱۰ تا از ۱۰۰ عدد داروی ضدسرفهی فروخته شده در سراسر دنیا، از کارخانهی کوچک خانوادهی باکلی بیرون میآمد.