آنچه میخوانید ترجمه فارسی این مقاله گلوب اند میل است.
هنگامی که در ۶ اکتبر برنده جایزه صلح نوبل اعلام شد، همکارانم در موسسه مکدونالد از من خواستند تا گزارشی درباره برنده سال ۲۰۲۳، یعنی نرگس محمدی، فعال حقوق بشر زندانی ایرانی، بنویسم. به نظر ساده میآمد.
اما فردای آن روز، حمله حماس روی داد.
تمرکز کردن روی نوشتن درباره خانم محمدی، در حالی که حمله وحشیانه حماس به اسرائیل روی مانیتورهای رایانهام پخش میشد، دشوار شد. حماس بیش از ۱۳۰۰ اسرائیلی، اکثراً غیرنظامی و شامل تعداد زیادی کودک، را به بدترین شکل به قتل رساند. همچنین اخبار تائیدنشده حکایت از آن دارد که حماس تا ۱۹۹ گروگان نیز گرفته باشد. در پاسخ به این تحریک آشکار، اسرائیل از آن زمان تاکنون با بمباران، تعداد زیادی از مردم بیگناه غزه را کشته و احتمالاً به زودی به غزه حمله (زمینی) خواهد کرد.
متوجه شدم مطلبی که قرار بود بنویسم، کاملاً با آنچه میدیدم ناهمخوان بود. این دو ماجرا از نظر ماهیت، جغرافیا و مقیاس، کاملاً نامرتبط به نظر میرسیدند.
اما بیشتر که فکر کردم، متوجه وجه مشترک میان این دو رویداد شدم. این دو ماجرا نمایانگر نبردی بر سر روح ایران هستند که البته پیامدهای گستردهای برای بقیه خاورمیانه و در واقع جهان به همراه دارد.
ماجرای حمله حماس قبل از هر چیز به تروریسم ضدیهودی ارتباط دارد. اما این ماجرا به شکلهای مختلف، به رژیم ایران هم مربوط میشود. با اینکه گمانههای مختلفی در رسانهها درباره نقش ایران در برنامهریزی و دستور حمله مطرح شده، هنوز هیچ «سند محکمهپسندی» دال بر این ارتباط وجود ندارد. اما دشوار است تصور کنیم حماس، گروهی تروریستی که سالانه ۱۰۰ میلیون دلار از جمهوری اسلامی دریافت میکند و رهبرانش در بالاترین سطوح تهران مورد استقبال قرار میگیرند، بدون موافقت ایران چنین حمله متهورانهای را انجام داده باشد. (گفتنی است با وجود تحریم بسیاری از نهادهای ایرانی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عنوان حامی اصلی حماس، کانادا هنوز سپاه پاسداران را در فهرست گروههای تروریستی قرار نداده است. با وجود درخواستهای مکرر فعالان، فقط زیرمجموعهای از سپاه پاسداران به نام «نیروی قدس» در فهرست گروههای تروریستی کانادا قرار دارد.)
حمله آخر هفته همچنین با جهانبینی رژیم ایران همسو است. یهودستیزی و تمایل به نابودی اسرائیل از زمان بنیانگذاری جمهوری اسلامی در سال ۱۹۷۹ همواره سنگ بنای سیاستهای این رژیم بوده است.
اما اشتهای تهران برای نابودی، فراتر از اسرائیل است.
دشمنی با دنیا بخشی از ماهیت رژیم است. این رژیم با بحران گروگانگیری ۱۹۷۹ آغاز شد، در بمبگذاریهای بیروت تجلی یافت، و در منازعه بر سر برنامه هستهایاش همچنان به کار خود ادامه میدهد.
در داخل (ایران)، رژیم در خون غرق است. رئیسجمهور فعلی آن، بهطور مستقیم در قتلعامی مشارکت داشته که کانادا آن را جنایت علیه بشریت میداند. این رژیم یک نظام آپارتاید جنسیتی است که سال گذشته، مهسا امینی را به دلیل «حجاب نامناسب» به قتل رساند. این رژيم همچنین یکی از فعالترین کشورها در زمینه اعدام در جهان به شمار میرود.
در مجموع، (انگار) این رژیم از تاریکترین دورههای قرون وسطی بیرون کشیده شده و به قرن ۲۱ منتقل شده است.
اما در زندانش، در ذهن برنده جایزه صلح نوبل امسال، یعنی نرگس محمدی، چشمانداز متفاوتی وجود دارد.
خانم محمدی به عنوان معاون مرکز دفاع از حقوق بشر در ایران، سالها به مبارزه علیه قوانین زنستیز رژیم مشغول بوده و به صراحت از زندانیان سیاسی و مخالفانی که توسط رژیم کشته شدهاند، دفاع کرده است. به همین دلیل، تاکنون او بیش از ده بار زندانی شده است.
شخصا به به قدیسسازی از افراد اعتقاد ندارم و باید بگویم که فکر میکنم خانم محمدی لکههایی نیز در کارنامه خود دارد. او برای مدت طولانی، به ویژه شرکت در انتخابات ریاست جمهوری بسیار غیرآزاد و ناعادلانه ۲۰۱۸ از داخل زندان، در انتخابات صوری ایران شرکت کرده و دیگران را نیز تشویق به شرکت کرده است. در سالهای اخیر، ادبیاتش درباره تحریمها و توافق هستهای، به شکل عجیبی شبیه به نکات مطرح شده توسط تهران بوده است.
با این حال، او ظاهراً هرگونه امیدی به رژیم را از دست داده و خواستار تحریم آخرین نمایش انتخاباتی شده است. او اکنون نماینده چشماندازی از ایران آینده است که در آن زنان با مردان برابرند، زندانیان سیاسی در حبس نمیپوسند و این کشور در جنگ دائمی با همسایگان و جهان نیست.
در مجموع، این همان چشمانداز ایرانیانی است که در سال ۲۰۲۲ به خیابانها ریختند و شعار «زن، زندگی، آزادی» و «مرگ بر دیکتاتور» سر دارند.
اگر چشمانداز خانم محمدی پیروز شود، ایران احتمالاً به یک دمکراسی سکولار تبدیل خواهد شد که به آرام کردن تنشها در خاورمیانه کمک میکند.
اگر رژیم فعلی پیروز شود، میتوانیم انتظار حملات بیشتری از نوعی که از حماس دیدهایم، داشته باشیم. شاید بار بعدی با سلاح هستهای.
این دو چشمانداز – یکی زندانیشده به خاطر بیان حقیقت و دیگری بیانشده در قالب گلولههای حماس – نمیتوانند در کنار هم وجود داشته باشند.
زندگی بسیاری از مردم، در سراسر خاورمیانه و فراتر از آن، به تصمیمی که دنیای آزاد برای حمایت از یکی از این دو دیدگاه میگیرد بستگی خواهد داشت.