مداد، مجله آنلاین مونترال

تبلیغات
 

۲۰۰ روز در بند برای نیلوفر حامدی و الهه محمدی

نیلوفر حامدی و الهه محمدی دو تن از چهره‌های شاخص و روزنامه‌نگارانی هستند که تنها به جرم انجام وظیفه خود به عنوان خبرنگار، بیش از ۲۰۰ روز است در بازداشت موقت به سر می‌برند.

نیلوفر حامدی، روزنامه‌نگار روزنامه شرق و الهه محمدی خبرنگار روزنامه هم‌میهن است که هر دو پس از آغاز اعتراضاتی که در پی کشته شدن مهسا امینی در ایران آغاز شد، به زندان افتادند.

پوریا ناظمی، روزنامه‌نگار علمی ساکن اتاوا با نگاهی به اصول و خط‌مشی خبرنگاران بزرگ و تاریخ‌ساز جهان، موضوع دستگیری و بازداشت ۲۰۰ روزه‌ی این دو روزنامه‌نگار در بند جمهوری اسلامی را بررسی کرده و سپس به وضعیت روزنامه‌نگاران فارسی‌زبان در خارج از کشور و فشار بر آنها توسط کسانی که مدعی مبارزه علیه جمهوری اسلامی هستند، پرداخته است.

این یادداشت را در وب‌سایت «مداد» بخوانید

تبلیغات: برای کسب اطلاعات بیشتر روی هر پوستر کلیک کنید

گروه املاک OneClickHome مهدی یزدی و حمید سام  

«دموکراسی در تاریکی می‌میرد» این شعاری است که باب وودوارد، روزنامه‌نگار برجسته آمریکایی و یکی از افشاگران پرونده واترگیت که منجر به استعفای نیکسون، رییس‌جمهور پیشین آمریکا شد، برای دوره‌ی تازه‌ی فعالیت روزنامه واشنگتن‌پست انتخاب کرد و اکنون بر سربرگ و بر سر وب‌سایت این روزنامه، درج شده است.

اگرچه هشدار وودوارد و واشنگتن‌پست مبنی بر خطر نابودی و اضمحلال دموکراسی در تاریکی و خاموشی نهادهای رسانه‌ای حرفه‌ای، هشدار درستی است اما نگاه این جمله و این تفکر به جامعه‌ای است که در آن دموکراسی وجود دارد.
گفته او قابلیت توسعه بیشتری دارد. در عصر ما فارغ از مرزهای جغرافیایی و سیاسی، جامعه است که در تاریکی می‌میرد.

جوانه های امید به آزادی، نظارت بر قدرت، پاسخگو نگاه داشتن صاحبان قدرت و مقام، به گوش رساندن صدای بی‌صدایان و هر آنچه راه را به سوی جامعه‌ای دارای کرامت و حرمت و آگاهی باز می‌کند که از دل آن دموکراسی تنها یکی از ثمراتش است، در صورت تاریکی و محدود شدن و آغشته شدن فضای اخبار و اطلاعات به دروغ، خواهند مرد.

همین دلیل هم باعث می‌شود تا اهمیت نقش روزنامه‌نگاران در دوران نبرد علیه تاریکی، بیشتر از همیشه مهم شود‌.

آن طور که مارتی بارون، سردبیر واشنگتن‌پست که در کارنامه خود، رهبری افشای نقش سیستماتیک کلیسای کاتولیک در آزار جنسی کودکان را بر عهده داشت، می‌گوید، روزنامه‌نگار حرفه‌ای هیچگاه خودش را سوژه نمی‌کند و از ماجرایی که بر خودش گذشته، داستان نمی‌سازد.

مارتی بارون، سردبیر واشنگتن‌پست: روزنامه‌نگار حرفه‌ای هیچگاه خودش را سوژه نمی‌کند و از ماجرایی که بر خودش گذشته، داستان نمی‌سازد.

زمانی که از او پرسیدند دانلد ترامپ علیه روزنامه‌نگاران اعلام جنگ کرده و آنها را حقیرترین گونه‌ی موجودات زنده و دشمن مردم نامیده، پاسخ داد وقتی تمام سیستم به جنگ ما می آید ما به جای اینکه وارد جنگی متقابل شویم، فقط باید کار خود را دقیق‌تر انجام دهیم و این روح رسانه‌ی مستقل و حرفه‌ای است. اینکه در هر شرایطی مخاطب را و حقیقت را در اولویت قرار دهد.

روح یک رسانه‌ی مستقل و حرفه‌ای این است که همیشه و در هر شرایطی مخاطب و حقیقت را در اولویت قرار دهد.

شاید همین نشان از آن باشد که در عصری که افرادی که هیچ تخصص و سابقه‌ای ندارند، به جعل عنوان روزنامه‌نگار برای خود اقدام می‌کنند و سعی می‌کنند با استفاده از مفهوم شبه‌روزنامه‌نگاری، اهداف سیاسی و اقتصادی خود را پیش ببرند، چقدر نیازمند رسانه‌های حرفه‌ای و مستقل هستیم.

اما این حرف ها روی کاغذ راحت نوشته می‌شود و در میدان عمل با چالش مواجه است.

ایران بر اساس فهرست‌ها و طبقه‌بندی نهادهای جهانی در سال‌های اخیر همیشه یکی از بدترین ده کشور جهان برای آزادی رسانه بوده است.

در رتبه‌بندی نهاد «گزارشگران بدون مرز» رتبه سال ۲۰۲۲ ایران در آزادی بیان در میان ۱۸۰ کشور جهان، عدد ۱۷۸ بوده است. بر اساس آمارهای موجود در حال حاضر ۲۶ روزنامه‌نگار حرفه‌ای که با سخت‌ترین تعریف‌ها هم روزنامه‌نگارانی خوب به شمار می‌روند، در ایران زندانی هستند.

در این شرایط کار حرفه‌ای کردن در رسانه‌های ایران مانند راه رفتن روی لبه تیغ است. از یک سو سانسور و فشار کار روزمره خبرنگاران حرفه‌ای را نیازمند اراده و توانی رستم‌وار کرده است و از سوی دیگر شبه رسانه‌های دولتی و وابسته که در واقع ابزار روابط عمومی نظام و ابزار پروپاگاندای آن هستند، خود در نقش عامل فشار، ایفای نقش می‌کنند.

در این فضا است که مفهومی مانند بازجو خبرنگار ظهور می‌کند که ضمن تلاش آشکار برای قلب واقعیت و اعمال فشار بر مردم، به ابزاری تبدیل می‌شود که روزنامه‌نگاران مستقل را مورد حمله قرار داده و از سوی دیگر اعتماد عمومی به کلیت رسانه را زیر سوال ببرد.

برای من و شمای مخاطب، به خصوص ما که از مزیت زندگی در جامعه‌ای آزاد بهره‌مندیم و از دور به صحنه‌ی اتفاقات ایران نگاه می‌کنیم، دیدن کلیت رسانه به یک چشم، و هدف قرار دادن گزارشگران و رسانه‌ها – حتی آنها که سغی می‌کنند کارشان را درست انجام دهند – ساده‌ترین کار است.

نیلوفر حامدی و الهه محمدی

نیلوفر حامدی و الهه محمدی دو تن از چهره‌های شاخص روزنامه‌نگارانی هستند که تنها به جرم انجام وظیفه خود بیش از ۲۰۰ روز است در بازداشت موقت به سر می‌برند.

نیلوفر حامدی، روزنامه‌نگار روزنامه شرق و الهه محمدی خبرنگار روزنامه هم‌میهن است که هر دو پس از آغاز اعتراضاتی که در پی کشته شدن مهسا امینی در ایران آغاز شد، به زندان افتادند.

جرم‌هایی که علیه آنها اعلام شد، همان شعارهای همیشگی است، تشویش اذهان عمومی ( که خود یکی از پر مساله‌ترین و عجیب‌ترین اتهام‌هایی است که در قوانین ایران وجود دارد)، اقدام علیه امنیت ملی، دعوت به تجمع و تبانی و تهیه خوراک خبری برای رسانه‌های معاند و امثال آن است.

اما جرم این دو در اصل چه بوده است؟
نیلوفر حامدی متهم شده است اولین بار تصویر مهسا امینی را روی تخت بیمارستان منتشر کرده و آن را دراختیار رسانه‌های خارجی و از جمله شبکه ایران اینترنشنال گذاشته است. این در حالی است که این عکس از سوی منابع دیگر منتشر شد و بسیاری از روزنامه‌های ایران نیز آن را منتشر کردند. تصویری که نیلوفر حامدی گرفت، تصویری از راهروی بیمارستان بود که خانواده امینی در آن ایستاده بودند. نیلوفر حامدی که پیش‌تر گزارش‌هایی درباره وضعیت زنان منتشر کرده و از جمله مصاحبه‌ای با وکیل سپیده رشنو را صورت داده بود، پس از شنیدن خبر اتفاقی که برای مهسا امینی افتاده، به عنوان خبرنگار بخش اجتماعی، به بیمارستان می‌رود و سعی می‌کند اطلاعاتی از شرایط مهسا امینی و داستان او به دست آورده و منتشر کند.

این کاری که او انجام داده، دقیقا شرح وظیفه‌ی یک خبرنگار است. اگر اتهامی باشد – از منظر حرفه‌ای – پیکان آن باید سوی رسانه‌هایی نشانه رود که چنین کاری نکردند.

آنچه او نوشته است، شرحی دقیق از اطلاعات رسمی و منتشر شده در باره پرونده‌ای است که حتی بر اساس روایت رسمی نظام به قدری مهم بود که ابراهیم رییسی، رییس جمهور، در حین سفر با خانواده امینی تماس تلفنی می‌گیرد و دستور پیگری پرونده را می‌دهد.

جرم اعلام شده برای الهه محمدی نیز به همین اندازه شگفت‌انگیز است. او پس از فوت مهسا امینی از سوی روزنامه برای تهیه گزارش از مراسم خاکسپاری او به سقز اعزام می‌شود و مشاهدات خود را از این مراسم – که بعدا تبدیل به نقطه آغاز اعتراضات سراسری می‌شود – در مأموریت رسمی از سوی روزنامه منتشر می‌کند. بار دیگر این بدیهی‌ترین کار خبری است که یک فرد می‌تواند انجام دهد. اما در کشوری که نظام حاکمش سعی در بازنویسی همه چیز به نفع خود دارد، حقیقت و انتشار اندک نمایی از دنیای واقعی جرم به شمار می‌رود.

کاری که این دو روزنامه‌نگار در بند انجام داده، دقیقا شرح وظیفه‌ی یک خبرنگار است. اگر از منظر حرفه‌ای اتهامی باشد، این اتهام متوجه رسانه‌هایی است که چنین کاری نکردند.

این همان اندک فضایی است که کمک می‌کند تا نوری به درون تاریکخانه‌ها بتابد و از دل آن شاید جوانه‌های آگاهی رشد کند. مگر نه اینکه اولین شرط ایجاد و برقراری یک نظام مردم‌سالار، شهروند رأی‌دهنده‌ی آگاه است؟ و چه چیزی برای نظامی خودکامه خطرناک‌تر از آگاهی شهروندان است؟

در ایران امروز تعداد اندکی از روزنامه‌ها و خبرنگاران سعی می‌کنند با همه این مصیبت‌ها کار درست را انجام دهند، روزنامه‌هایی مانند هم‌میهن، شرق و اعتماد سعی دارند در اندک فضایی که برای خود با هزاران خطر ایجاد می‌کنند، صداهایی را از درون ایران منتشر کنند که در غیبت آنها زیر گرد سکوت پنهان می‌شود و این کار با هزینه‌های فراوان همراه است.

فشار حتی بر روزنامه‌نگاران خارج از کشور

الهه محمدی و نیلوفر حامدی بیش از ۲۰۰ روز است به دلیل انجام وظیفه خود در بند هستند. اما این دو، تنها قربانیان فشار بر رسانه‌ها نیستند.

روزنامه‌نگاران و خبرنگارانی که داستان ایران را حتی از درون فضاهای آزادتری مانند رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از ایران پوشش می‌دهند نیز در معرض حملات متعدد قرار دارند.

در اینکه بسیاری از افراد بدون هیچ سند و پیشینه‌ای، خود را روزنامه‌نگار می‌نامند، شکی نیست، در اینکه برخی از رسانه‌ها ممکن است وابستگی‌ها یا سوگیری‌های سیاسی داشته باشند هم تردیدی نیست اما جمهوری اسلامی ایران موفق شده است در این سال‌ها طرز فکری را اشاعه دهد که گاه در ذهنیت مخالفانش نیز رسوب کرده و آن این است که اگر یک نفر یا یک رسانه تمام چیزی که می‌گوید و تمام تصویری که ترسیم می‌کند همان نباشد که ما می‌خواهیم، پس آن رسانه دشمن یا عامل دشمن است.

اگر درون ایران نظام حاکم با سانسور و اعمال فشار سعی می‌کند صدای یک دستی از جامعه خود به مخاطب انتقال دهد و به قول خود «پیام را مهندسی کند» تا از دل آن جامعه را به رنگ خود در آورد، در خارج از ایران نیز گاه رسانه‌هایی که سعی می‌کنند مستقل باشند یا خبرنگارانی که سعی در انتشار اخبار دارند، مورد حمله قرار می‌گیرند.

زمانی باید تاریخ این دوره از رسانه‌های ایرانی را نوشت که چطور کسانی همزمان از سوی نظام ایران مورد حمله و غضب قرار داشتند و همزمان از سوی مخالفان آن نظام به همکاری با جمهوری اسلامی روبرو می‌شدند و فشار بر روزنامه‌نگاران را به حد اعلی می‌رساند.

ما امروز که اینجا در فضایی نسبتا آزاد نفس می‌کشیم شاید با دیدن شرایط ایران لازم باشد نکاتی را به یاد بیاوریم.
نخست اینکه نهاد دموکراسی موجود در این جامعه به شدت شکننده است. کافی است پنجره اطلاعات آزاد و جریان رسانه‌ای آزاد را ببندید تا دموکراسی سریع‌تر از آنچه تصورش را می کنید، در میان هیاهوی تشویق‌های رعدآسا، مرگ خود را به نظاره بنشیند. ما اگر خود را شهروندی از این جامعه می‌دانیم باید از نهاد و آزادی آن، به‌خصوص در جایی که به آن انتقاد داریم، دفاع کنیم.

زمانی باید تاریخ این دوره از رسانه‌های ایرانی را نوشت که چطور کسانی همزمان از سوی نظام ایران مورد حمله و غضب قرار داشتند و همزمان از سوی مخالفان آن نظام به همکاری با جمهوری اسلامی روبرو می‌شدند

و اینکه اگر هنوز به ایران می‌اندیشیم، اگر هنوز برای ما جایی و فضایی به نام ایران مهم است، قدردان قهرمانان کمتر شناخته شده‌ای باشیم که در سخت‌ترین روزها به جای اینکه خود را در کانون داستان قرار دهند و ادعا کنند زمین و زمان به دور آنها می‌چرخد، کار خود را بی صدا انجام دادند و کزارش درباره‌ی حملات به خود را به فراموشی سپردند.

الناز محمدی، خواهر الهه محمدی دبیر سرویس اجتماعی هم‌میهن، در حالی که خواهرش در زندان بود، خود نیز بازداشت شد. تنها چند روز پس از آزادیش بود که با گزارش‌های مهم خود از جمله درباره مسمویت‌های زنجیره‌ای دانش.آموزان، نقش حرفه‌ای و مهم خود را ایفا کرد بدون آنکه از رنجی که کشیده، برای مطرح کردن خود استفاده کند.

او و بسیاری دیگر در این شرایط سخت، نماد آنهایی هستند که وقتی کسی به جنگ آنها می رود، آنها به جای جار و جنجال با دقت بیشتری به کار خود می‌پردازند. چراکه اگر کار آنها درست انجام شود، راهگشای مسیری است که در آن، همه در کنار هم شکوفا می‌شوند.

ما اگر فکر می‌کنیم جامعه نیازمند چنین افرادی است، حداقل کاری که می‌توانیم بکنیم، اگر نه حمایت از رسانه های آزاد، که توقف حمله به آنها و تلاش برای کسب آگاهی از واقعیات باشد. واقعیاتی که الزاما با پیش‌فرض‌های ما سازگار نیست.
اگر دموکراسی در تاریکی می‌میرد، باید به سوی دیگر این داستان نیز نگاه کرد، خودکامگی توان تحمل نور را ندارد و با وجود نور و حقیقت، محو و نابود می‌شود.

 

نیازمندیهای مداد
کسب‌وکارهای مونترالی

فرشاد صدفی وکیل در کانادا استان کبک مونترال
دفتر خدمات حقوقی فرشاد صدفی
کلینیک دندانپزشکی ویلری، دکتر عندلیبی
دارالترجمه رسمی فرهنگ
مریم رمضانلو، کارشناس وام مسکن
رضا نوربخش، نماینده فروش نیسان
مداد، مجله آنلاین مونترال