دیدگاه: آیا در میان سیل غم جایی برای گرامی داشت یلدا وجود دارد؟ پاسخ من ساده است، هیچ زمانی بهاندازه امروز و الان یلدا اهمیت نداشته است.
ایران ماههای سخت و ایام تاریکی را پشت سر میگذارد. ایام تاریکی که حاصل دههها حکمرانی بد و نقض کرامت انسانی انسان بوده و اکنون چون آتشفشانی خشمناک سر باز کرده است و بار دیگر با ظلم و جور مواجه شده است.
فریاد درخشان «زن، زندگی و آزادی» با مشتها گره کرده پیرمَغزان عبوس روبرو شده است و جامعه، جامهی عزا بر تن کرده است.
این روزها همه، با هر رنگ و زبان، در غم ایران و ایرانی سوگواریم. شب سیاه است و بسیاری از ما، متأسفانه حتی نوری در پشت تپه هم نمیبینیم.
در این ایام تاریک ایرانیان به جشن باستانی خود، یلدا نزدیک میشوند.
برخی از غمدیدگان بهدرستی سوال میکنند که آیا امسال جایی برای گرامی داشت یلدا در میان این همه مصیبت باقی است؟ آیا گرامی داشت آن پای گذاشتن بر خون و نادیده گرفتن رنج بسیار مردمانمان در این روزها نیست؟
برخی کمی خشمگینانهتر بر دیگران میتازند که مبادا در این ایام تاریک، حتی به فکر یلدا بیفتید.
من هم خشم آنها و هم غم ایشان را درک میکنم و با درک این غم و خشم است که میگویم در چند ده سال اخیر شاید اگر شب یلدایی باشد که باید گرامیترش داشت، همین شب یلدا است.
مگر یلدا چیست؟ یلدا و آیینهای آن، تا پیش از سحر است که معنی دارند.
شش ماه است که از ساعات روز کاسته میشود، شببهشب، شب بر عمر خود افزوده است و اینک راه ظلمتگستر خویش را بیمانع میبیند.
در اندیشه شب، روزبهروز بارقههای روشنایی کمتر میشود و بر قلمرو او افزوده میشود.
مردمان روزهای طولانی است که شاهد دیرتر برآمدن خورشید و زودتر پنهان شدن او هستند.
شب تاریک است و سوز سرما بر آن افزودهشده است.
دیگر نشانی از درختان سرسبز نیست، بوته گلی به بار ننشسته است، زمین را غبار یخ فراگرفته و تاریکی با سوز سرمای استخوان سوز همراه است.
کسی نمیداند آیا پایانی بر این ظلمت حاکم و تاریکی متصور است یا که راه او بی مانع تا تاریکی ابدی هموار شده است.
در چنین ساعتی که شب تیرهتر و طولانیتر از همیشه به نظر میآید، یلدا به مدد و همراهی ما آمده است.
مردمانی خسته و داغ سرما و ظلمت کشیده، آخرین بازماندههای میوههای خشکیده را جمع میکنند، یاران باقی مانده را بر سر سفره خویش میخوانند، به هر تدبیری که در سر دارند، خرده شعلهای میافروزند و در شبی که شب رجزخوانی تاریکی است، بیآنکه امیدی و وعدهای بر کار باشد، دور هم مینشینند و در برابر وحشت شب و سرمای مرگآور، به مدد قصههای زندگیبخش خود، به پیکار هراس غصههای هر روزشان میروند.
کسی چه میداند؟ شاید این آخرین بار باشد که کنار هم نشستهاند و شاید دیگر سحری در پی این ظلمت نباشد. اما یلدا «امید» است.
همان امیدی که خدایان فراموش شده کهن آن را در انتهای صندوق بلاهای بیامان گذاشتند تا بماند و زمانی که همهی درها بسته و همه نفسها تنگ و همهی جانها خسته و آزرده است، برون بیاید و فراتر از منطق و عقلانیت بارقه زندگی را زنده نگاه دارد.
یلدا است که در چنین شبی بیپایان رمز و راز پایداری صبح را در میان قصهها و خاطرات گردآمدگان به دور آتش زندگی، زمزمه میکند.
مردمان خسته از شب و سرما تا صبح تا آخرین رمق میمانند و آنگاه است که از پس ناباوری، سپیده صبح و پیش قراولان مهر، ظهور میکنند. آنها نه فقط یک شب را پایان میبخشند بلکه به حرمت بیداری و زنده نگاه داشتن نام زندگی، جان دوبارهای میگیرند و از سپیدهی فردای یلدا است که شب شروع به شکست میکند.
اجر صبری که مردم در این شب طولانی میکشند و یلدای مهر را به تماشا مینشینند، روزهای بعد و ماههای بعد و در نوروز است که به اوج مینشیند و سرانجام ریشههای یخزده به معجزه بهار زنده میشوند، زمین یخزده سبز و پرندگان رفته و در قفس مانده، آزاد و آوازخوان میشوند.
آن جوانهها و جوانان مظلوم، قربانی ظلمت و سرما، در نوروز از دل خاک جوانه و بار میدهند و بار دیگر وطن، وطن میشود.
در سالی که به نام مقدس «زن، زندگی و آزادی» متبرک است، در سالی که جان وطن داغدار و جوانانش خونین کفنند، در سالی که ظلمت و ظلم سیطره خود را بیپایان میدانند، کدام آیینی متبرکتر از یلدا وجود ندارد.
یلدایی که مادر زمین را وعده زندگی و آزادی دوباره میدهد؟
یلدایی که در دلهای تیره شده و زیر آسمان ابری و تاریک و بیستاره، بارقهی امید به طلوع را شعلهور میسازد و زنده نگه میدارد.
امید برای آن روزهایی نیست که مسیر مشخصی به سوی آینده روشن وجود دارد، امید را اگر معجزتی است در شبهای بیپایان است و در ظلمتی کورکننده و در سرمایی که نفسها چون دیوار پیش چشمانمان را میبندند.
یلدا پیش قراول نوروز است. آغاز نبردی دیگر و آغاز فتوحات پس از شکستهای موقت.
اگر من و تو آرزومند سبزی دوباره وطنیم، باید که یلدا را در تاریکی و ظلمت پاس بداریم.
بیایید آنها که ماندهایم دور هم، یاد رفتگان و قصههای زندگی آنها را ارج نهیم. بیایید با قصه دلیریها و امیدهایشان، امید را زنده نگاه داریم و در پایان این شب طولانی، بر بام و بیرون از خانه رویم و به شرق بنگریم.
جایی که مهر، پیش قراول خورشید، طلوع میکند و خبر از آغازِ پایان «سلطنت تاریکی» میدهد.
هر نگاهی بر این طلوع مبارک و هر گرمایی که از دیدنش در دلهای زخمدیدهی ما برافروزد، تیری است، پرداخته از امید ناب که بر دل ظلمتنشینانی خواهد نشست که حیاتشان جز به تاریکی و ظلمت ممکن نیست. و چه رمز و نماد و آیینی مبارکتر از یلدا برای مبارزان علیه تاریکی.
♦️ گرامیداشت همگانی «شب یلدا» در مونترال
انجمن دوستداران زرتشت برگزار میکند:
امسال شب یلدا را به سبک اعتراضات سه ماههی گذشته و در کنار خیابان و به امید پیروزی «نور» بر تاریکی، گرامی خواهیم داشت.
همیشه در سختترین زمانها، تاریکترین دورانها و غمانگیزترین لحظات، یک سنت باستانی و یک باور جمعی، ما را دوباره دور هم جمع میکند. این بار هم در یکی از همان لحظات تاریخی هستیم و باز باید دور هم جمع شویم تا شوق دیدن دوبارهی سحر، قلبهایمان را از «امید» پر کند و قدمهایمان را برای ادامه این خیزش استوار سازد.
انجمن دوستداران زرتشت قصد دارد در شب پیروزی «نور» بر تاریکی، نام و یاد جاویدنامان میهمن عزیزمان را گرامی دارد. به همین منظور در غروب چهارشنبه، ۲۱ دسامبر در تقاطع خیابان Guy و بلوار Maisonneuve دور هم جمع میشویم و رسم باستانی یلدا را زنده نگه میداریم.
▫️فال حافظ
▫️شاهنامهخوانی
▫️سرودهای انقلابی
▫️زنده نگه داشتن سنتهای باستانی
▫️در کنار شمع و تصویر جاویدنامان راه آزادی
▪️زمان: چهارشنبه، ۲۱ دسامبر ساعت ۱۷:۳۰
▪️نشانی: متروی گی-کنکوردیا
Blvd. Maisonneuve west, Corner of Guy st