بیایید از قبول ساختار شکسته درمانی در کبک امتناع کنیم.
ساختار درمانی در کانادا و در کبک باوجودی که نسبت به برخی از کشورهای غربی محاسنی دارد اما بااینوجود برای شهروندان کانادایی بههیچوجه ساختار ایدهآلی به شمار نمیرود. نه بیماران از این ساختار رضایت دارند و نه پزشکان و خدمه درمان.
روزنامه مونترال گزت چند روز پیش یادداشتی از مایکل کالین، پزشک خانواده در منطقه کوت سنت لوک منتشر کرده است. نویسنده در این دیدگاه استدلال میکند که نباید وضع موجود را بهعنوان امری اجتنابناپذیر پذیرفت.
در ادامه میتوانید ترجمه مداد از این دیدگاه را مطالعه کنید.
بینظمی در برنامه پرواز فرودگاهها باعث شد مردم بهسرعت نسبت به آن واکنش نشان بدهند. اما زمانی که نوبت به ساختار درمانی میرسد، میبینیم که برای مدتی طولانی است که در حال تحمل بیبرنامگی، تأخیر و کمبود نیرو هستیم.
لغو پروازها، تأخیرهای پایانناپذیر، چمدانهای گمشده، آشوب در بررسی گذرنامهها، خستگی، سردرگمی و شکایت. بیایید قبول کنیم، تابستان امسال مسافران ایام سختی را در فرودگاههای جهان و ازجمله فرودگاه مونترال پشت سر گذاشتند. آشفتگی صنایع هوایی باعث ایجاد اختلال در برنامه سفرهای ما، که خیلی هم برایمان عزیز بود، شد.
ما خبرهای این موضوع را خواندیم، داستانهای دلهرهآوری از تجربههای دستاول مسافران را شنیدیم. مدیران صنایع بیانیههای عذرخواهی منتشر کردند، سیاستمداران درخواست اقدام عملی برای حل مشکل را کردند و خطوط هوایی با سرعت به استخدام و آموزش نیروی انسانی لازم در این مورد اقدام کردند.
در همین حال و در حالیکه برای تأخیری دو یا سهساعته در پروازهای خود ناله و شیون سر داده بودیم، همگی قبول کردهایم که دو یا سه برابر این زمان را در حال انتظار برای ملاقات با پزشک در اتاقهای اورژانس سپری کنیم. زمانی که چمدانم گم میشود، شکایتی رسمی را پرکرده و ثبت میکنیم اما وقتی تمدید نسخه پزشکی یا نتیجه آزمایشهایمان گم میشود کاری نمی کنیم. زمانی که پروازی لغو میشود عملاً تا مرز شورش صدای اعتراضمان بلند میشود اما وقتی جراحی از پیش تعیینشده لغو میشود واکنشی نداریم. زمانی که فرودگاههای ما با کمبود نیرو مواجه هستند درخواست اقدام فوری برای تأمین نیاز آنها مطرح میشود اما چنین درخواستی برای درمانگاهها و بیمارستانهایی که از کمبود نیرو رنج میبرند مطرح نیست.
ما تن به این واقعیت دادهایم که یکسوم ما پزشک خانوادگی ندارند و احتمالاً برای یک نسل آینده همچنین امکانی را در اختیار نخواهند داشت. ما این کممایگی را بهعنوان هنجار پذیرفته و ساختاری شکسته را قبول کردهایم.
رهبران همه احزاب وعده اقدام فوری میدهند. اینکه بهینهسازی در ساختار را بهبود ببخشند، مدیریت بهتری را ارائه کرده، منابع را دوباره توزیع کرده و پاسخگویی مالی در این ساختار را تقویت کنند. بااینوجود بهجای اینکه به استخدام پزشک و پرستار بپردازیم، واژههای تازهای را ابداع میکنیم تا منابع را زیر نامهای تازه هدر داده و پنهان کنیم. اگر شما در GACO یا GAMF ثبتنام کرده باشید،حالا میتوانید برای وقت گرفتن با GAP تماس بگیرید. کجا؟ شاید از طریق GMF یا GMF-A (که قبلاً به نام GMF-R معروف بود) یا از طریق GMF-R (که قبلاً اسمش شبکه کلینیکی بود.)
دولت تأکید میکند که متعهد به استخدام تعداد بیشتری از پرستاران است بااینوجود، اجبار به کار تماموقت، اضافهکاری و لغو مرخصیها احتمالاً کمکی به جذب نیرو از بخش خصوصی نخواهد کرد. درباره افزایش تعداد پزشکان خانواده چطور؟ نزدیک به یکچهارم پزشکان خانواده در آستانه بازنشستگی هستند و بسیاری از استخدامیهای تازه از هراس محدودیتهای اعمالشده و قوانین هراسانگیز به فکر فرار هستند.
آخرین وسواس فکری دولت ما مساله دسترسی است. «یک تماس، یکوقت ملاقات.» اینکه یک مرکز تلفنی تعیین خواهد کرد که شما برای مساله خود به کجا مراجعه کنید. شاید شما دوست داشته باشید پزشکی را ملاقات کنید اما شاید یکی دیگر از نیروهای خدمات پزشکی هم بتواند از عهده مساله شما بربیاید.
شاید دسترسی به خدمات پزشکی مساله مهمی باشد اما مراقبت از آن هم مهمتر است. تعیین وقت ملاقات شاید ساده و قابلاندازهگیری باشد اما ساختن شبکهای عملیاتی، جامع و قوی از مراکز پاسخگویی و مراقبت ابتدایی چیزی است که به آن نیاز داریم. لیاقت ما چیزی بیش از ساختاری شبیه مکدونالد برای سلامت است (که خدمتی کم کیفیت و سریع را ارائه میکند.) ما برای مدتی طولانی سوءهاضمه ناشی از محصولات فوری و متوقف کردن سنجش فواصل و موقعیتها را برای مدتی طولانی نادیده گرفتیم. ما ساختار سلامت همگانی در سطح بهترینهای جهان که روزگاری تعریفکننده ملت ما در مقابل جهانیان بود را طلب داریم.
در داستانهای عامیانه اروپا روایتی وجود دارد که میگوید روزی غریبههای گرسنهای اهالی یک روستا را راضی کردند که هرکدام از آنها مقدار کمی از غذای خود را در اختیار آنها قرار دهند تا به کمک آن آشی برای همه آماده شود. غریبهها برای اینکه نشان دهند همه در حال مشارکت هستند ابتدا سنگی را در دیگ انداختند که به نظر بیاید دیگ خالی نیست، شهروندان کمک کردند و درنهایت غریبهها که چیزی بیش از یک دیگ به همراه نداشتند با کمک مشارکت اهالی توانستند غذای خوب و مفصلی برای همه درست کنند.
آنچه ما در دنیای مراقبتهای سلامت میبینیم برعکس است. با هر دستور و الزامی، دولت یکی از مواد اولیه لازم برای تهیه آش سلامت ما را از دیگ کم میکند. درحالیکه سن جامعه ما افزایشیافته و نیازهای ما تغییر میکند، منابع، خدمه و خدمات بیشتر و بیشتر نایاب و محدود میشوند. ما انبوهی از افراد را درون اتاقها منتظر نگاه میداریم در حالیکه برخی دیگر از بیماران بدون اینکه خدمتی دریافت کرده باشند خسته شده و آنجا را ترک میکنند. ما دیگر به جستجوی برای پیدا کردن پزشکان خانواده نیم پردازیم بلکه چون یتیمانی خود را به مراقبتهای جمعی میسپاریم. جایی که وقت و امکان دیدار پزشک در درمانگاهها بر اساس دسترسی که دارند ممکن است در اختیار ما قرار گیرد یا نه. ما در طرحهایی با نام هایی چون کلیک سانته، کارنت سانته، دوسیه سانته، راندِ وُو سانته، بُنژور سانته و در آخرین وعده انتخاباتی سانته کبک را معرفی کردهایم اما در ساختار درمان ما آنچه هرروز بیشتر و بیشتر گم میشود «سانته» (سلامت) است. وقتی روزبهروز خدمات پزشکی را از حالت شخصی خارج میکنیم درنهایت چیز زیادی غیر از سنگ در دیگ آش سلامت ما باقی نخواهد ماند.
در این انتخابات ما باید اصرار کنیم تا مساله ساختار خدمات درمانی ما به همان اندازه که صنایع هوایی جدی گرفته شد،؛ جدی گرفته شود. باید به بیماران خود احترام بگذاریم و قدر نیروهای خدمات درمانی را بدانیم. ما باید انتظارات و توقعات خود را از میانمایگی فعلی به حد اعلی و عالی خدمات ارتقا دهیم باید بر کیفیت خدمات تمرکز کنیم و نه بر تعداد قرار ملاقات پزشکی. باید بخواهیم که مراقبت بار دیگر به مراقبت سلامت بازگردد.