دکتر استفنی گرین پس از ۲۰ سال فعالیت در حرفه مامایی، تصمیم گرفت وارد حوزهای کاملا متفاوت شود و آن هم چیزی نبود جز کمک به افراد برای «مرگ تسهیلشده».
دکتر گرین جزو اولین دسته از پزشکان کانادایی بود که به این حوزه روی آورد. «مرگ تسهیلشده» که گاهی «مرگ خودخواسته» نیز خوانده میشود، از سال ۲۰۱۶ در کانادا قانونی شد. کمک پزشکی به مرگ (medical assistance in dying) این روزها جزو خدماتی است که در برخی مراکز پزشکی کانادا ارائه می شود.
دکتر گرین کتابی نوشته با عنوان «مرگ تسهیلشده این است: داستان یک پزشک برای توانمندسازی بیماران در پایان زندگی» (This is Assisted Dying: A Doctor’s Story of Empowering Patients at the End of Life). او در این کتاب به تشریح ماجراهایی که در اولین سال فعالیتش در این حوزه با آنها روبرو بوده میپردازد.
او در این کتاب، جزئیاتی دلخراش از وضعیت بیمارانی که به آنها کمک کرده و نیز بیمارانی که نتوانسته به دلیل محدودیتهای قانونی به آنها کمک کند را تشریح میکند.
بر اساس قوانین اولیه مرگ خودخواسته در کانادا، این فرآیند فقط برای افرادی قابل اجرا بود که مرگ طبیعی آنها به خاطر مشکلی که دارند، دور از ذهن نباشد. در واقع افرادی که به نوعی به خاطر مشکلی مشخص، در آستانه مرگ قرار داشتند میتوانستند از این قانون استفاده کنند. چند سال بعد، موارد دیگری نیز به عنوان موارد مجاز به این قانون افزوده شد.
دکتر گرین میگوید واکنش خانواده این افراد جالب و قابل تامل بود. بسیاری از اعضای خانواده این افراد، از دکتر گرین بابت این کار تشکر میکردند و برخی هم بودند که او را به قتل متهم میکردند. آخرین کلمات عاشقانه بین یک زن و شوهر از جمله دیگر صحنههای تاثیرگذاری است که در این کتاب به تصویر کشیده میشود.

نویسنده همچنین به فرآیند پیچیده و دشوار تعیین واجد شرایط بودن فرد متقاضی برای مرگ خودخواسته و همچنین عملیات تزریق مواد مرگبار در چند سری برای به خواب بردن، به کما رفتن و سپس توقف فعالیت قلب فرد متقاضی میپردازد.
دکتر گرین میگوید یکی از اهدافش از نوشتن این کتاب، تشویق مردم و کارشناسان به گفتگو و واکاوی موضوع پایان عمر و مرگ است، زیرا بیشتر مردم از صحبت کردن درباره این موضوع میترسند.
دکتر گرین که دبیر اتحادیه ارائهدهندگان کمک پزشکی به مرگ در کانادا نیز هست، میگوید فعالیت در این حوزه به او برای شناخت بهتر دنیا، کمک زیادی کرده است.
او میگوید: «واقعیت این است که به محض اینکه وارد این کار شدم، با انبوهی از احساسات شدید روبرو شدم…خودِ این کار، ارتباط صمیمی من با افراد متقاضی مرگ و همچنین مشاهده تعامل بین افراد متقاضی و خانوادهشان، همگی برایم بسیار چشمگیر و اثرگذار بودند.»
او در ادامه میگوید: «گاهی اوقات به جایی میرسیدم که با خودم میگفتم ای کاش میشد آنچه روی میدهد، آنچه انجام میدهم و میبینیم و احساسی که دارم … را با کسی دیگر در میان میگذاشتم. انگار نیاز داشتم در این باره با کسی دیگر صحبت کنم.»
دکتر گرین، سابقه فعالیتش به عنوان متخصص زایمان را تجربهای ارزشمند برای کار جدیدش میداند. هر دوی این فعالیتها (زایمان و مرگ خودخواسته) موجب بروز احساسات شدیدی در خانواده فرد میشود؛ یکی شادی به همراه دارد و یکی اندوه. دکتر گرین میگوید کمک پزشکی برای مرگ خودخواسته، همانند «زایمان» است، اما نه برای تولد، بلکه برای مرگ!
کمک به افراد برای رهایی از درد و رنج، ارزشمندترین قسمت کار دکتر گرین به شمار میرود. البته خودش میگوید در آن اوایل، مجبور بود این حس رضایت درونی از پایان رنج و درد یک انسان را بروز ندهد. در جایی این کتاب میخوانیم: «احساس میکردم به خاطر کمک به دیگران، حسی عمیق رضایت درونی دارم. اما متوجه شدم شاید لازم باشد این حس را جایی بازگو نکنم…دیگران چه فکری درباره من میکردند؟ چه فکر میکنند اگر بگویم که امروز به یک نفر کمک کردم که بمیرد و از این کار، احساس خوبی دارم؟ شاید اگر دیگران این حس را بدانند، فکر کنند بیماری روانی هستم!»
به هر حال، دکتر گرین به خاطر کمک به افرادی که نیازمند کمک هستند، حسی «عمیق» و «خاص» دارد. در بخشی از کتاب میگوید که روزی برای یک نفر توضیح داد که فرد متقاضی با چه وضعیتی روبرو بود و درباره حس عمیق رضایتی که از کمک به او داشت توضیح داد، ماجرا برای مخاطبش نیز قابل درک شد.
حدود شش سال از قانونی شدن مرگ خودخواسته در کانادا گذشته است. با این وجود، پزشکان و پرستاران اندکی در کشور هستند که در زمینه ارائه خدمات پزشکی برای مرگ خودخواسته فعالیت میکنند. شمار این افراد در کل کشور حدود ۱۳۰۰ نفر است.
دکتر گرین میگوید ابهامات موجود در قانون و همچنین امکان تفسیر سلیقهای شرایطی که فرد متقاضی برای مرگ خودخواسته داشته باشد سبب شده تعداد فعالان در این حوزه، چندان زیاد نباشد. بر اساس قانون، تفسیر نادرست از قانون و تسهیل مرگ افرادی که واجد شرایط نیستند میتواند به مجازات قانونی حداکثر تا ۱۴ سال حبس بیانجامد. او میگوید به دلیل ترس از پیامدهای قانونی و ابهامی که در واجد شرایط بودن چندین متقاضی داشت، مجبور شد به چندین بیمار که درد و رنج فراوانی داشتند، پاسخ منفی بدهد و از آن زمان تاکنون، بابت این ماجرا به شدت احساس گناه میکند.
البته پیگیری چند نفر در استان کبک برای تغییر این قانون سبب شد اصلاحاتی در آن ایجاد شود. بر اساس این اصلاحات، افرادی که با درد غیرقابل تحمل روبرو هستند، ولی به صورت طبیعی در آستانه پایان عمر قرار ندارند، نیز میتوانند از مرگ خودخواسته بهرهمند شوند. البته قانون سختگیریهای بیشتری برای این دسته از افراد دارد.
نویسنده کتاب میگوید با وجود اصلاحاتی که در قانون مرگ خودخواسته در کانادا به وجود آمده و گسترش شمول افرادی که میتوانند واجد شرایط شوند، به هیچ وجه با افزایش قابل توجه تعداد متقاضیان روبرو نبودیم. از سوی دیگر، پزشکان و سایر دستاندرکاران تسهیل مرگ خودخواسته نیز رویکردی به شدت محتاطانه دارند، زیرا همچنان ابهاماتی در زمینه تعیین دقیق فرد واجد شرایط وجود دارد.
البته بندهای جدیدی که به این قانون افزوده میشود هم بر پیچیدگیهای آن میافزاید. برای مثال، بر اساس تغییراتی که در مارس سال گذشته تدوین شد، ممنوعیت مرگ خودخواسته برای افرادی که دچار بیماری روانی هستند، از سال ۲۰۲۳ لغو خواهد شد. اما تعیین حد و مرز دقیق این قانون، خودش ماجرایی مفصل است که باید به آن پرداخته شود.
کمیته مشترک پارلمانی کانادا که وظیفه تدوین مقررات مربوط به مرگ خودخواسته را بر عهده دارد نیز با پیشنهادات مختلفی برای اصلاح این قانون روبروست. یکی از این پیشنهادات، امکان درخواست مرگ تسهیلشده پیش از موعد است. این مورد برای افرادی خواهد بود که به تازگی دچار زوال عقل (دمانس) یا سایر بیماریهای تحلیلبرنده قوای جسمی و ذهنی شدهاند.
دکتر گرین میگوید موضوع مرگ خودخواسته مبتلایان به زوال عقل یکی از موارد پرتقاضا در کاناداست. او میگوید با افرادی زیادی روبرو بوده که میخواستند پیش از جدیتر شدن بیماری و از دست رفتن کامل عقل یا توان جسمیشان، به مرگ خودخواسته از دنیا بروند.
بعضی از این افراد، پس از جدی شدن زوال عقل، حتی قادر به تشخیص اعضای خانواده خود هم نیستند. اما تدوین قانون، ریزهکاریهای فراوانی داد. آیا ابتدا باید زوال عقل یک نفر تشخیص داده شود تا بتواند چنین درخواستی را مطرح کند؟ چه کسی شرایط تشخیص اولیه را مشخص میکند؟ اگر فرد دچار زوال عقل در یک آسایشگاه حضور داشته باشد و مشکل پیرامونی خاصی در زندگیاش وجود نداشته باشد چطور؟ آیا باز هم میتواند چنین درخواستی را مطرح کند؟ آیا فقط باید کسی که در رنج است از امکان درخواست مرگ تسهیلشده برخوردار باشد؟
همه اینها، پیچیدگیهایی هستند که باید در قانون به آن پرداخته شود.
برگرفته از تورنتو استار