پس از سرکوب معترضان و اخراج آنها از شهر اتاوا به دست نیروهای پلیس در آخر هفتهی گذشته، برخی از آنها که با توجه به تهدید به مجازات بستن حسابهای بانکی و لغو گواهی کار و بیمهی کامیونشان، زندگی خود را از دست رفته میدیدند و دیگر چیزی برای از دست دادن نداشتند، تصمیم گرفتند در جایی در نزدیکی اتاوا دوباره دور هم جمع شوند تا بتوانند برای اقدامات بعدی تصمیمگیری کنند. تا این لحظه سه کمپ تجمع در اطراف اتاوا شناسایی شده که هر سه زمینهای شخصی هستند و مالکان به کامیونداران اجازه دادهاند تا در آنها اطراق کنند.
ماجرای «اشلی بورک» هم از آنجا آغاز شد که خودروی حامل او و تیم همراهش راهی یکی از این مراکز استقرار بود تا گزارشی تهیه کند. اما باران یخی دیشب، باعث لغزیدن خودروی آنها به شانهی خاکی و گیر افتادنشان در یخ و برف کنار کمپ معترضان شد. دست بر قضا یکی از کامیونداران معترض به اسم «تایسون گارو» با وانت خود از آنجا رد میشده که میایستد تا به آنها کمک کند.
جالبی ماجرا آن بوده که این رانندهی معترض کلاهی بر سر داشته که روی آن نوشته شده بود «بودجهی CBC را قطع کنید» و میدانسته که خودروی گیر افتاده هم به تلویزیون CBC تعلق دارد.
در چند هفتهی گذشته کامیونداران معترض به این نتیجه رسیده بودند که گزارش خبرنگاران شبکههای اصلی و بزرگ کانادا از اعتراضات آنها یکطرفه و منفی بود و همین موضوع باعث شد تا این خبرنگاران با عکسالعمل منفی و بعضی وقتها خشن معترضان روبرو شوند. در یکی دو مورد حتی خبرنگاران یا تیم فیلمبرداری همراه آنها مورد حملهی فیزیکی هم قرار گرفتند. از آن زمان معترضان و هواداران آنها با الهام از شعار «Defund the Police» که در چندسال اخیر توسط فعالین سیاسی-اجتماعی چپگرا به وفور استفاده میشد، شعار «Defund the CBC» را در مرکز توجه خود قرار داده بودند.
اما اجازه دهید به داستان خودمان برگردیم: تلاش «تایسون گارو» برای بیرون کشیدن خودروی «اشلی بورک» باعث میشود تا این خبرنگار ارشد که در این چند هفته گذشته همواره بیانیههای رسمی دولتمردان و روسای پلیس را در توییتر خود منتشر کرده بود، احتمالا برای اولین بار یک چهره کاملا انسانی از معترضان را نشان دهد. اتفاقی که بسیاری از طرفداران دولت و همچنین طرفداران کاروان آزادی که در توییتر این خبرنگار را فالو میکردند، کاملا شوکه کرد.
«تایسون گارو» پس از آنکه خودروی خبرنگار تلویزیون دولتی کانادا را از لای برف و یخ به بیرون یدک کشید با او گفتگو کرد و به اشلی گفت که به دلیل قوانین مرزی جدید بین کانادا و ایالاتمتحده، شغل خود را از دست داده است و نمیداند چه باید بکند اما تصمیم گرفته در کاروان آزادی شرکت کند چون برای آیندهی نوهاش «آزادی» میخواهد.
CBC’s van slide off the road & got stuck in a ditch beside the protestors’ camp in Arnprior. A demonstrator named Tyson Garneau wearing a “defund the CBC” hat pulled us out knowing we were CBC journalists. He said he’d never leave anyone stuck like that. pic.twitter.com/tNaI2GQPsJ
— Ashley Burke (@AshleyBurkeCBC) February 23, 2022
«حذف چهرهی انسانی»
در انگلیسی یک کلمه وجود دارد به نام Dehumanization که اگر بخواهیم آن را به فارسی برگردانیم به شکل لغوی میشود «انسانیتزدایی» اما برای درک مفهوم آن باید به اندازهی یک کتاب مطلب بخوانیم.
ما انسانها نسبت به هم حس مهربانی و شفقت داریم. این در فطرت و ژنتیک ما نهفته است و ما ناخودآگاه و برای بقای نسل، از همتیمیهای خود دفاع میکنیم. همین موضوع کار سیاستمداران را در لحظات حساس تاریخی که میخواهند گروهی را علیه گروهی دیگر بشورانند، سخت میکند. به همین دلیل سیاستمداران نیاز دارند تا دو گروه «ما» و «آنها» به وجود آورند و با انتساب صفات متنفرکننده به گروه «آنها»، تلاش کنند تا «چهرهی انسانی» را از آن گروه حذف کنند و گروه «ما» را تا جای ممکن از گروه «آنها» جدا کنند.
اما درست زمانی که یک سیاستمدار توانسته تا جای ممکن تفرقه بیندازد، کافیست یکی از افراد گروه «ما» به دلیلی با یکی از افراد گروه «آنها» روبرو شود تا همه نقشهها، نقش بر آب شود. چون ما انسانها ذاتا نسبت به هم مهربان هستیم. چند بار تا حالا برایتان پیش آمده که با کسی معاشرت کنید و وقتی فهمیده شما مثلا ایرانی هستید یا مسلمان هستید یا اصلا ضد خدا، تعجب کرده باشد که به دلیل حرفهای سیاستمداران و رسانهها، ذهنیتش از آن گروه از انسانها با آنچه در شما دیده، کاملا متفاوت بوده است؟
انسانیتزدایی در طول تاریخ فجایع فراوانی به بار آورده است. از دوران ننگین بردهداری تا کشتار بومیان کانادایی و جدا کردن فرزندان بومی از خانوادههایشان برای «انسان» یا «متمدن» کردن آنها و تا کشتار بیرحمانهی یهودیان در دوران آلمان نازی.
در همین کانادا در دوران جنگ جهانی دوم از ژاپنیهای ساکن کانادا که بیشتر در بریتیشکلمبیا سکونت داشتند «انسانیتزدایی» شد تا یکی از ننگینترین اتفاقات معاصر کانادا رخ دهد که داستان آن را میتوانید اینجا بخوانید.
اما شاید شاخصترین نمونهی آن که تا همین چند سال پیش مهاجران ایرانی را به شدت درگیر کرده بود، تلاش استیون هارپر، نخستوزیر وقت کانادا از حزب محافظهکار برای «انسانیتزدایی» از تازهمهاجران بود. در آن زمان حزب محافظهکار که کنترل مجلس و دولت را در دست داشت با تقسیم شهروندان کانادا به دو گروه درجهی یک و درجهی دو، قانونی را تصویب کرد که به موجب آن دولت میتوانست با حکم دادگاه، شهروندی تازهمهاجران را حتی پس از مراسم سوگند، لغو نماید. این اتفاق مهم زمانی رخ داد که دولت وقت توانست با ایجاد وحشت، تهمت و حذف چهرهی انسانی، کاناداییهای قدیمیتر را قانع کند که میتوانند با تازهمهاجران مانند شهروند درجه دوم رفتار کنند.
» همچنین بخوانید روی دیگر سکهی استفاده از قانون «وضعیت اضطراری»
اما پروژهی «انسانیتزدایی» به محض اینکه غبارها بخوابد و هوا صاف شود و یادمان بیاید که ما همه یک پیکرهی واحد هستیم که «چو عضوی به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار»، تمام میشود اما آن موقع ما میمانیم و خودمان و تاریخ نشان داده که فارغ از اینکه کدام طرف این دعوا بودهایم، از اعمال، گفتهها و حتی افکارمان بیزار خواهیم شد.