فارغ از موضعگیریهای سیاسی که ممکن است نسبت به دولتهای فعلی و پیشین ایالات متحده و ایران داشته باشیم، واقعیت این است که در حال حاضر یکی از مهمترین پروندههای سیاسی جهان که هم برای ایران و هم برای جامعه ملل تاثیرات طولانی و مهمی خواهد داشت، روزهای سرنوشتسازی را سپری میکند.
پس از مذاکراتی که از نظر حجم و نیروی سیاسی استفاده شده در آن در تاریخ روابط بینالملل بیسابقه به شمار میرفت، دولتهای ایران و ایالات متحده به همراهی کشورهای انگلستان، آلمان، فرانسه، چین و روسیه به توافقی بر سر پرونده ایران دست یافتند که اگرچه هر دو سو از آن ناراضی بودند اما از آن به فصل مشترک ممکن نام برده میشد.
توافقی به نام برنامه جامع اقدام مشترک که به برجام معروف شد. چند ماهی دوام آورد و دو طرف اصلی بر اساس نظارتهای بینالمللی کم و بیش به توافقات آن متعهد ماندند.
ولی ناگهان عرصه سیاست جهان با به قدرت رسیدن دونالد ترامپ به لرزه افتاد. ترامپ در قالب بخشی از سیاست «اولویت آمریکا» این کشور را از بسیاری از تعهدات جهانی از جمله توافق اقلیمی پاریس، سازمان بهداشت جهانی، شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد و توافق برجام خارج ساخت.
اقدام ترامپ هم در ایران و هم در جهان با واکنشهای مثبت و منفی زیادی روبرو شد. کشورهایی که ایران دارای روابط خصمانه ای با آنها است، از این اقدام استقبال کردند. بخشی از نیروهای مخالف حکومت ایران نیز از این تصمیم استقبال کردند و آن را امکانی برای اعمال فشار حداکثری به ایران ارزیابی کرده که منجر به تغییرات اساسی یا حتی سقوط رژیم ایران خواهد شد.
این تصمیم اما از سوی نیروهای تندرو در ایران بهانهای برای اثبات فرضیه عدم اعتماد به آمریکا بود که رهبر ایران به طور خاص مشوق آن است. این تصمیم ترامپ بهانهای شد که عملا دولت روحانی در دور دوم فعالیتش به طور کامل فلج شود و به طور دایم تحت فشار نیروهای سیاسی تندرو و رهبری قرار بگیرد.
تابوی مذاکره مستقیم با آمریکا که در دوران مذاکرات شکلگیری برجام توسط وزرای خارج دو کشور شکسته شده بود، بار دیگر قویتر از قبل سر برنمود.
با پایان دولت ترامپ، جو بایدن که خود در نقش معاون اول دولت اوباما در شکل گیری برجام نقش داشت، سعی کرد آمریکا را به تعهدات جهانی خود برگرداند.
اگر بایدن توانست یک شبه بازگشت آمریکا به توافق جهانی پاریس و سایر تعهدات و سازمانهایی که ترامپ از آن بیرون آمده بود را سامان دهد اما بازگشت به توافق برجام چندان ساده نبود.
در روزهای پایان دولت حسن روحانی مذاکرات برای رسیدن به نقشه راهی برای بازگشت طرفین به برجام آغاز شد و در نهایت منجر به متنی شد که نقشه راه توافق به شمار میرفت. در تهران اما مقامهای ارشد تصمیمگیری به دولت، اجازه نهایی کردن این توافق را ندادند. حسن روحانی بدون نام بردن از رهبر ایران گفت، اگر به ما اجازه بدهند همین امروز توافق حاصل و تحریمهای مربوط به آن رفع میشود.

این مساله تا انتخابات به شدت محدود ریاست جمهوری ایران ادامه یافت. شورای نگهبان هر رقیب احتمالی ابراهیم رییسی را حذف و در انتخاباتی که با گستردهترین تحریم مردمی همراه بود، ابراهیم رییسی به قدرت رسید.
دولت جدید از حمایت مطلق نظام قدرت در ایران برخوردار است و انتظار میرفت بر این اساس بدون موانع دولتهای قبلی بتواند مذاکرات برجام را پیش ببرد.
مذاکرات تازه آغاز شد اما یک تفاوت بزرگ در این بین وجود داشت (مانند دور نهایی مذاکرات دولت قبلی) ایران و آمریکا که طرفین اصلی دعوا به شمار میروند، به طور رو در رو گفتگو نمیکنند. مذاکرات با چالشهای زیادی همراه بود و گاهی با امید و گاهی با ناامیدی دنبال میشود.
هیچ یک از دو طرف حاضر نیست بی قید و شرط به آنچه وضعیت برجام در زمان خروج آمریکا از آن بود بازگردد.
برای مثال مقام های ایرانی تاکید دارند که آمریکا تضمین بدهد که روسای جمهور بعدی به این تعهد پایبند خواهند ماند. امری که به نظر منطقی میآید اما از نظر ساختار سیاسی آمریکا راهی برای عملی کردن آن وجود ندارد.
از سوی دیگر آمریکا مایل است این توافق تازه اولا با حفظ منافع متحدانش در منطقه و سامان دادن به جنگهای نیابتی در منطقه رخ دهد و همینطور مسالهای مانند آزادسازی زندانیان آمریکایی از سوی ایران در رده شروط آمریکا است.
همه این پیچیدگیها، زمانی که قرار باشد به واسطه کشورهایی مانند روسیه (که خود در حال تجربه کردن رویارویی و بحرانی عمیق با آمریکا بر سر مساله امنیت انتخابات و به طور خاص بحران اوکراین است) یا کشورهای اروپایی که دارای اولویتهای مختص خود هستند به طرفین منتقل شود، بحران را و پیچیدگی را دو چندان میکند. راه شروع به حل کردن این داستان ساده است: گفتگوی مستقیم طرفین اصلی اختلاف و این همان جایی است که بحران عقیدتی و تابو مذاکره مستقیم که به نظر میرسد تا الان شرط اصلی رهبری برای مذاکرات بوده، مشکلساز شده است.
در روزهای گذشته در حالیکه برخی از سیاستمداران از جمله وزیر خارجه انگلیس از رسیدن به توافق با شک و تردید صحبت کردهاند، سیگنالهایی از تهران و واشنگتن مبنی بر آمادگی دو کشور برای مذاکره مستقیم به گوش میرسد.

امیر عبداللهیان، وزیر خارجه ایران از امکان مذاکره مستقیم میان ایران و آمریکا خبر داده است.
مذاکرهکنندگان ارشد ایران در تهران و امیر عبداللهیان وزیر خارجه، برای نخستین بار اعلام کردهاند که در صورت نیاز امکان مذاکره مستقیم وجود دارد و مقام های آمریکایی نیز به سرعت به آن واکنش نشان داده و از آن استقبال کردهاند.
این نخستین بار در چند ماه گذشته نیست که بحث این مذاکره مستقیم حداقل به طور غیر علنی مطرح شده است.
یکی از منابع نزدیک به تیم مذاکره کننده ایران در این باره گفته است: شش هفته پیش آمریکا از ایران درخواست کرد که برای به نتیجه رساندن مذاکرات، گفتگوی مستقیم میان دو طرف صورت گیرد.
براساس گفتههای این منبع (که مداد به شکل مستقل نمیتواند صحت آن را تایید کند) «با طولانی شدن مذاکرات وین و نگرانی آمریکا از سرعت گرفتن برنامه اتمی ایران، رابرت مالی، نماینده آمریکا در نامهای به ایران خواستار مذاکره مستقیم با تهران چه بصورت علنی در وین چه بصورت پنهان در عمان یا اروپا شده است. گفته میشود تمایل آمریکا برای مذاکرات پنهانی بیش از مذاکرات رسمی است. بر اساس این گزارش، هر دو سوی مذاکرات در ایران و آمریکا تاکید کردهاند که ساختار 4+1 واسطه مناسبی برای گفتگو نیست و تنها بر پیچیدگی اضافه میکند. امیر عبداللهیان و باقری کنی در جلسات تهران تاکید کردهاند که در برخی از موارد خواستههای اروپاییها بیش از درخواستهای آمریکا است و بر اساس این گزارش، هر دو کشور ایران و آمریکا موافق مذاکره مستقیم هستند. با وجود این پیشنهاد – حداقل تا هفته گذشته – مجوز مذاکره مستقیم با آمریکا را به مذاکره کنندگان داده نشده است. این شورا اگرچه به طور اسمی مستقل و ریاست آن بر عهده رییسجمهور است اما در عمل مجری سیاست های رهبری به شمار میرود.
حال اظهارات علنی امیر عبداللهیان مبنی بر امکان مذاکره مستقیم میان ایران و آمریکا شاید نشانهای از تجدیدنظر مقامهای ارشد ایران درباره این موضوع باشد یا تنها تلاشی سیاسی برای تحت فشار گذاشتن رقبای سیاسی.
روزهای آینده برای این مذاکرات، روزهای حیاتی به شمار میرود.