منبع: The Canada Guide
احزاب سیاسی کانادا چگونه عمل میکنند
بهطورکلی احزاب سیاسی قدرت زیادی در سیستم حکومتی کانادا دارند. در حقیقت، سیستم پارلمانی کانادا بدون آنها نمیتواند عمل کرده و لزوماً حزبی که بیشترین اعضای مجلس عوام را به دست آورد، دولت را تشکیل داده و نخستوزیر و کابینه وی را انتخاب میکند. حزب دارای دومین تعداد کرسیها نیز اپوزیسیون رسمی یا حزب رسمی مخالف دولت را تشکیل میدهد.
احزاب سیاسی در کانادا به شیوهای بسیار منظم و مبتنی بر سلسلهمراتب، ساختار یافتهاند. همیشه یک رهبر واحد در رأس هر حزب وجود دارد که بهعنوان رئیس قدرتمند حزب عمل میکند. رهبر، سیاست حزب را که در موضوعات سیاسی روز چه موضعی بگیرند، تدوین و تعیین میکند.
انتظار میرود همه سیاستمداران زیرمجموعه وی ازجمله اعضای مجلس عوام و سنا، از برنامههای وی حمایت و آن را تأیید کنند. سیاستمدارانی که رفتار مناسب با سیاستهای حزب نداشته باشند میتوانند توسط رهبر از حزب اخراج شوند. در انتخابات فدرال کانادا، رهبران احزاب بهعنوان نامزدهای نخستوزیری محسوب میشوند.
اعضای حزب در کانادا افرادی هستند که هزینه سالانه (معمولاً حدود ۱۵ دلار) را برای داشتن کارت عضویت در یک حزب سیاسی میپردازند. اینها افرادی هستند که رهبر حزب و نامزدهای محلی را انتخاب میکنند و به موضوعات مختلف داخلی مانند اصلاح قانون اساسی حزب رأی میدهند.
احزاب مختلف امور داخلی خود را بهگونهای متفاوت سازماندهی میکنند که مهمترین آنها استفاده از سیستمهای مختلف برای انتخاب رهبران حزب است. اگرچه عضویت در حزب دارای مزایای متعددی است اما معمولاً تخمین زده میشود که تنها حدود یک یا دو درصد کاناداییها درواقع عضویت در یک حزب سیاسی را دارند. کاناداییهایی که تصمیم میگیرند عضویت در حزب خاصی را داشته باشند، افرادی هستند که شخصاً در سیاست سرمایهگذاری کردهاند. ازجمله این افراد میتوان به بستگان سیاستمداران و کارمندان آنها، یا افرادی که در فعالیتهای سیاسی دخیل هستند، مانند افرادی که بهطور مرتب برای سیاستمداران در طول انتخابات تبلیغ میکنند، اشاره کرد. باید توجه داشت که بهطورمعمول در زمان انتخابات رهبری حزب، تعداد اعضای حزب افزایش مییابد تا در انتخاب رهبر اثر بگذارند.
سیستم کنونی احزاب در کانادا
کانادا دارای سیستم «دو حزب یا بیشتر» (Two party-plus) است. این بدان معناست که کشور معمولاً تحت سلطه دو حزب بزرگ اداره میشود که یکی موسوم به چپها (که بهطور گسترده از اصلاحات اجتماعی و دولت بزرگتر و کنترلکنندهتر حمایت میکند) و دیگری با عنوان راستها (که بهطور گسترده طرفدار سنتهای اجتماعی، توسعهی کسبوکارها و محدودیت دولت است) شناختهشده و تقریباً همیشه یک حزب سوم قوی وجود دارد که در معادلات تأثیرگذار بوده و ممکن است به یکی از طرفین چپ یا راست تمایل پیدا کند.
ازنظر تاریخی، سیستم دو حزبی کانادا عمدتاً تحت تسلط حزب لیبرال چپ میانه و حزب محافظهکار راست میانه (که نامهای مختلف دیگری دارند) بوده است. از دهه ۱۹۸۰ به بعد، حزب سوم غالب کانادا معمولاً حزب متمایل به چپ نیودموکرات (NDP) بود. همچنین یک حزب دائمی در رتبه چهارم وجود دارد که به بلوک کبکوآ شهرت داشته و دارای تمایلات جداییطلبانه استان کبک است که طبیعتاً برای مردم سایر استانها جذابیت نسبتاً کمی دارد. برخی اوقات مردم حزب سبز کانادا را پنجمین حزب اصلی کشور میدانند اما این حزب هرگز در انتخابات فدرال بیش از سه کرسی را به دست نیاورده است. این روزها حزب تازهتاسیس مردم (PCC) از دست راست طیف سیاسی نیز به این جمع اضافه شده و به نظر میرسد مومنتوم خوبی گرفته است.
رهبران کنونی احزاب کانادا
حزب لیبرال
حزب لیبرال کانادا حزبی است که در حال حاضر بر کانادا حکومت کرده و بهنوعی قدیمیترین حزب سیاسی کشور و ازنظر تاریخی موفقترین آنها است. لیبرالها همواره بااحساس غرور و افتخار دوست دارند خود را حزب طبیعی حاکم بر کانادا بدانند و این شعار در حقیقت بر این موضوع تأکید دارد که آنها در دورههای طولانی تاریخ کانادا قدرت را در دست داشتهاند.
لیبرالها که در اواسط قرن نوزدهم بهعنوان جنبشی از اصلاحطلبان توسط طبقه متوسط فرانسوی کاناداییها و کاتولیکها متولدشده بودند، در اوایل قرن بیستم به یک حزب عمومی و مرکزگرا تبدیل شدند که از ارزشهای سنتی لیبرال بریتانیا درزمینهٔ بازارهای آزاد و مسئولیت شخصی و همچنین روابط دوستانه بین کاناداییهای فرانسوی و انگلیسیزبان حمایت میکرد.
سر ویلفرد لوریه (۱۸۴۱ – ۱۹۱۹) که به همه موارد فوق پایبند بود، جز موفقترین نخستوزیران لیبرال کانادا محسوب میشود که برای مدتی طولانی در قدرت بوده و همچنان یک شخصیت نمادین لیبرالیسم معتدل کانادایی در این دوره به شمار میرود.
پس از جنگ جهانی دوم، لیبرالها بهطور قابلتوجهی به سمت چپ گرایش یافته و بهویژه در دوران حکومت طولانی «پیر الیوت ترودو» (پدر نخستوزیر فعای، جاستین ترودو) در فاصله سالهای ۱۹۶۸ تا ۱۹۷۹ و ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۴، وی معتقد بود که یک دولت بزرگتر و فعالتر کانادایی میتواند از بیماریهای اجتماعی و اقتصادی این کشور کاسته و آنچه را که او جامعه مبتنی بر عدالت و برابری نامیده بود، ایجاد کند.
البته به هم خوردن اوضاع مالی در دهه ۱۹۹۰ باعث شد دو نخستوزیر بعدی لیبرال، ژان کریتین (۱۹۹۳ تا ۲۰۰۳) و پل مارتین (۲۰۰۳ تا ۲۰۰۶) در امور مالی بیشتر به تفکرات راستگرایانه تمایل پیدا کنند. اتخاذ ایدههای عموماً محافظهکارانه در مورد اهمیت پایین نگهداشتن مالیات و متعادل بودن بودجه ازجمله اقدامات این نخستوزیران لیبرال محسوب میشود.
شرایط کنونی حزب لیبرال
حزب مدرن لیبرال که اکنون توسط، جاستین ترودو (پسر پیر ترودو) رهبری میشود، خود را بهعنوان حزبی که ازنظر مالی مسئولت پذیر بوده و ازنظر اجتماعی مترقی است، نشان میدهد. لیبرالها بهشدت از حق سقطجنین، حقوق دگرباشان جنسی و نرخ بالای مهاجرت حمایت میکنند اما درعینحال لیبرالهای فعلی طرفدار اقتصاد بازار آزاد که مشمول مقررات بیشازحد سنگین نیست نیز هستند.
این حزب مانند گذشته به راهحلهای مبتنی بر یک دولت بزرگ تمایل ندارد اما هنوز با راستگراها که خواستار کاهش برنامههای اجتماعی مانند مراقبتهای بهداشتی عمومی و مستمریهای پیری هستند، مخالف است. نیاز به توازن توسعه اقتصادی مسئولانه در کنار تبیین استراتژیهای مقابله با تغییرات آب و هوایی در طول حکومت دولت فعلی بهطور پیوسته افزایشیافته و حتی به یک اولویت اصلی این حزب تبدیلشده است.
حزب محافظهکار
حزب محافظهکار کانادا (CPC) دومین حزب بزرگ کانادا در پارلمان است که در حال حاضر پرچمدار مخالفت رسمی با لیبرالهای حاکم تحت رهبری جاستین ترودو هستند. این حزب ازنظر فنی جدیدترین حزب کانادا است، زیرا در سال ۲۰۰۳ با ادغام حزب محافظهکار مترقی و حزب اتحاد محافظهکار اصلاحات کانادا تأسیس شد. این موضوع نشاندهنده تلاش برای بازسازی یک حزب محافظهکار واحد از همان نوع بود که در بیشتر تاریخ کانادا شاهد وجود آن بودیم.
حزب محافظهکار مترقی کانادا
محافظهکاران مترقی (PC) تا سال ۲۰۰۶ تنها حزبی غیر از لیبرالها بودند که بر کانادا حکومت کردند. ریشه تاریخی این حزب را توریهای قرن نوزدهم تشکیل میدهد که گروهی از کاناداییها محسوب میشدند که در دوران استعمار، هویت خود را از طریق وفاداری شدید به حکومت بریتانیا، مسیحیت پروتستان و فرهنگ انگلیسی تعریف کردند. عبارت توری هنوز بهعنوان نام مستعار برای محافظهکاران کانادایی استفاده میشود. در طول قرن بیستم، این حزب عمدتاً یک اتحاد گسترده از افرادی بود که لیبرال نبودند، اما هنوز هم در درجه اول بهعنوان حزبی برای منافع انگلیسی کانادا در نظر گرفته میشد.
این حزب تحت رهبری برایان مولرونی که در کبک متولدشده بود، قدرت گرفته و تجربه نخستوزیری و تشکیل دولت در فاصله سالهای ۱۹۸۴ تا ۱۹۹۳ را دارد. ظهور مولرونی نشاندهنده پیروزی سبک جدیدی از تفکر محافظهکارانه بود که عمدتاً بر اساس اقتصاد بازار آزاد عمل میکرد که بخش اعظمی از جهان غرب را در طول دهه ۱۹۸۰ فراگرفت. دومین دوره حکومت مولرونی چندان مورد استقبال قرار نگرفته و در انتخابات ۱۹۹۳ این حزب کاملاً شکستخورده و از ۱۶۹ کرسی خود در پارلمان تنها توانست دو کرسی را حفظ کند.
حزب اصلاحات
حزب محافظهکاران مترقی همیشه سهم خود را از منتقدان راستگرا داشت. در دهه ۱۹۸۰ در استانهای غربی کانادا که بیشتر جمعیت آن محافظهکار و مذهبی هستند، این احساس رو به افزایش بود که نخستوزیر مولرونی بیشازحد معتدل بوده و سیاستهای وی تفاوت چندانی با پیشینیان لیبرال خود نداشت. بسیاری تصور میکردند که دولت او نسبت به وضعیت کاناداییهای خارج از انتاریو و کبک، بهویژه کاناداییهای ساکن در مناطق روستایی، بیتفاوت است.
در سال ۱۹۸۷، حزب اصلاحات کانادا (که بعدها به حزب اتحاد محافظهکار اصلاحات کانادا یا فقط اتحاد کانادا تغییر نام داد) ایجاد شد. این جنبش سیاسی جدید، یک حزب راستگرای پوپولیستی بود که بخش اعظم محافظهکاران مترقی را در کنار محافظهکار تندرو به خود جذب کرد. در طول دهه ۱۹۹۰ و اوایل ۲۰۰۰ نمایندگان این حزب به پارلمان راهیافته و موجب حضور دو حزب محافظهکار در مجلس شد که با یکدیگر رقیب بوده و رأی آنها به نفع لیبرالها شکسته شد.
این موضوع سبب شد تا در سال ۲۰۰۳، این دو حزب در قالب یک حزب جدید ادغام شدند که با عنوان حزب محافظهکار کانادا شناخته میشود. درنهایت این ائتلاف موفق شده و در سال ۲۰۰۶، استفان هارپر رهبر سابق اتحاد کانادا، بهعنوان اولین نخستوزیر کانادا از حزب محافظهکار انتخاب شد.
شرایط کنونی حزب محافظهکار
اگر امروزه محافظهکاران مجبور به بازتعریف از خود شوند، حزب خود را بهعنوان حزبی توصیف میکنند که از مالیات کم، دولت کوچکتر و کمتر مزاحم، اجرای قوی نظم و قانون، ارتش قوی و احترام به ارزشهای سنتی کانادا حمایت میکند.
در سال ۲۰۱۷ در پی شکست انتخاباتی هارپر، محافظهکاران، اندرو شیر، رئیس سابق مجلس عوام را بهعنوان رهبر جدید خود انتخاب کردند. وی تا سال ۲۰۲۰ خدمت کرده و سپس ارین اتول (متولد ۱۹۷۳) جایگزین وی شد. اتول، عضو پارلمان انتاریو، افسر سابق نیروی هوایی سلطنتی کانادا است و مدت کوتاهی در کابینه هارپر بهعنوان وزیر امور جانبازان خدمت کرد. وی هنوز یک سیاستمدار فوقالعاده شناختهشده نیست و انتخابش بهعنوان رهبر عمدتاً نشاندهنده تأیید وضعیت موجود در حزب نسبت به نامزدهای سمت چپ و راست وی بود. اتول خود را محافظهکاری توصیف میکند که مصمم است همه جناحهای حزب را راضی نگه دارد.
با اینکه فقط دو هفته از کمپین انتخاباتی گذشته اما به نظر میرسد سیاستهای ارین اتول موفق بوده و حزب متبوع او به سرعت در حال افزایش محبوبیت خود است.
حزب نیودموکرات
حزب نیودموکرات کانادا که در اواسط رکود بزرگ سالهای ۱۹۲۹ تا ۱۹۳۹ تأسیس شد، ابتدا بهعنوان فدراسیون مشترکالمنافع (CCF) شناخته میشد. این تشکیلات سیاسی در ابتدا یک حزب سوسیالیستی دکترینری بود که به سرنگونی دموکرات سیستم سرمایهداری و اجرای یک دولت سوسیالیستی اختصاص داشت.
درنهایت و طی چند دهه پسازآن، حزب نیودموکرات در جهت معتدلتری حرکت کرده و امروزه هدف یک جامعه سوسیالدموکرات با اقتصاد مختلط را برآورده میکند که در آن دولت اقتصاد را بهشدت کنترل، اما آن را اداره نمیکند. امروزه حزب نیودموکرات ازنظر اعتقادات کاملاً شبیه حزب لیبرال تلقی میشود اما موضع شدیدتری در قبال مالیات بر شرکتهای ثروتمند و بزرگ، مقررات زیستمحیطی و سیاست خارجی بدون مداخله دارد.
کانادا هرگز نخستوزیری از این حزب نداشته است و نیودموکرات ها در بیشتر تاریخ خود بهطور مداوم در رتبه سوم یا چهارم ازنظر دارا بودن کرسیهای پارلمان قرار داشتند. تنها یکبار، در سال ۲۰۱۱ این حزب در رده دوم قرارگرفته و برای مدت کوتاهی از لیبرالها پیشی گرفت.
حزب نیودموکرات بیشترین قدرت سیاسی را در دورههایی که کرسیهای پارلمان کانادا بهطور مساوی بین لیبرالها و محافظهکاران تقسیمشده، اعمال کرده است، به این معنی که در این شرایط حتی تعداد کمی از آرا میتواند تعیین کند که آیا یک رأی تصویبشده یا ناکام است. برنامههای مهم اجتماعی در کانادا مانند حقوق بازنشستگی سالمندی و مراقبتهای ملی معمولاً بهعنوان بخشی از اصول موردتوجه این حزب شناخته میشوند.
پس از مرگ جک لیتون در سال ۲۰۱۱، حزب نیودموکرات، توماس مالکر (متولد ۱۹۵۴) را بهعنوان رهبر خود انتخاب کرد. پس از نمایش ناامیدکننده در انتخابات عمومی ۲۰۱۵، در سال ۲۰۱۶ این حزب به حذف وی رأی داده و در سال ۲۰۱۷ جاگمیت سینگ (متولد ۱۹۷۹) بهجای وی انتخاب شد.
سینگ، دارای ریشه هندی و فرزند مهاجر سیک و وکیلی موفق بود که بهعنوان نخستین غیر سفیدپوست و غیر مسیحی است که رهبری یک حزب سیاسی کانادایی را بر عهده دارد.
بلوک کبکوآ
یکی از بزرگترین مسائل در سیاست معاصر کانادا این است که آیا استان فرانسویزبان کبک باید از کانادا جداشده و کشوری مستقل تشکیل دهد یا خیر. در زبان سیاسی کانادا، افرادی که از این ایده حمایت میکنند بهعنوان استقلالطلب شناختهشده و بلوک کبکوآ حزب سیاسی جداییطلبان کبک از کانادا محسوب میشود.
این بلوک در سال ۱۹۹۰ توسط لوسین بوچارد، وزیر سابق کابینه محافظهکار مترقی تأسیسشده و اولین حزب سیاسی ملی کانادا بود که علناً از جداییطلبی کبک حمایت میکرد و تا همین اواخر همچنان محبوبترین حزب سیاسی در استان کبک بود.
این حزب فقط در کبک کاندیدا معرفی میکند و به همین دلیل، تشکیل دولت کانادا برای آن غیرممکن است اما از منظر سیاسی مردم کبک با رأی دادن به این حزب، بیزاری خود را نسبت به سیستم کانادا ابراز کرده و اساساً خود را از سیاست فدرال بهطورکلی جدا میدانند. به همین دلیل نمایندگان بلوک کبکوآ بارها بیان کردند که آنها برای دفاع از منافع کبک و نه چیز دیگر به اتاوا میروند.
ازنظر ایدئولوژیک، بلوک کبکوآ کاملاً چپگرا است، شاید تعجبآور نباشد که گفته میشود کبک چپترین منطقه در کل آمریکای شمالی است. اگرچه آنها هرگز نمیتوانند دستور کار خود را اعمال کنند، اما نمایندگان بلوک کبکوآ مانند دیگر نمایندگان در پارلمان رأی میدهند.
این حزب در انتخابات سالهای ۲۰۱۱ و ۲۰۱۵ نمایش بسیار ضعیفی داشت و از بیثباتی مزمن رهبری به دنبال خروج رهبر قدیمی حزب در سال ۲۰۱۵ رنج میبرد. در حال حاضر ایو فرانسوآ بلانشه رهبری این حزب را بر عهده دارد. وی وزیر سابق دولت جداییطلب است که از سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۴ کبک را اداره میکرد. تحت رهبری وی، کرسیهای بلوک کبکوآ در مجلس از ۱۰ به ۳۲ کرسی افزایشیافته و این بار دیگر سومین حزب بزرگ پارلمان محسوب میشود. اما در کمپین انتخاباتی جاری نشانههایی از ضعیف شدن مجدد جایگاه این حزب دیده میشود.
حزب سبز
حزب سبز کانادا یک بازیگر نسبتاً جدید در صحنه سیاسی کشور محسوب میشود. اگرچه بیش از ۳۰ سال از تأسیس این حزب میگذرد اما تا اوایل سال ۲۰۰۰ این حزب آرای چندانی نداشته و در سال ۲۰۱۱ اولین نماینده خود را به پارلمان فرستاده است.
سبزها در ابتدا فقط یک حزب منحصربهفرد بودند که برای افزایش آگاهی از محیطزیست تلاش میکردند. این شرایط تا زمانی ادامه یافت که رهبران سابق این حزب یعنی جیم هریس و بهویژه الیزابت می تلاش کردند تا جذابیت حزب را گسترش داده و خود را بیشتر بهعنوان حزبی مردمگرای متمایل به چپ میانه معرفی کنند.
بهطورمعمول سبزها از اصلاحات گسترده در سیستم سیاسی کانادا ازجمله تغییر سیستم انتخاباتی حمایت میکنند. به اعتقاد اعضای این حزب، دولت و سیستم انتخاباتی فعلی نسبت به احزاب کوچک، غیرعادلانه عمل میکند.
وضعیت خارجی سبزها به حزب کمک میکند تا حمایت بسیاری از کاناداییها را که انتقاداتی در موضوعاتی مانند دارو، بیماری و نقش شرکتهای بزرگ دارند، را به خود جلب کند. بااینوجود، محیطزیست و بهویژه تغییرات آب و هوایی همچنان یکی از دغدغههای اصلی سبزها است و این حزب به دلیل حمایت از چشمگیرترین اقدامات علیه مواردی مانند سوختهای فسیلی و معدن شناختهشده است.
در سال ۲۰۲۰ این حزب از معرفی نامزدهای رادیکال خودداری کرده و آنامی پاول، وکیلی که در سراسر جهان برای سازمانهای مختلف حقوق بشری فعالیت داشت را بهعنوان رهبر جدید خود انتخاب کرد. وی فرزند مهاجرانی از جامائیکا و یک نوکیش یهودی بود و به دلیل سوابقش، توجهها را به خود جلب کرده است اما علیرغم این مسائل، پاول هنوز یک سیاستمدار مشهور نبوده و فاقد کرسی در پارلمان است.
باید اذعان داشت که در بیست سال گذشته سبزها دستاوردهای اندکی داشته و معمولاً حدود سه تا شش درصد از آرای عمومی را به دست آورده و کرسیهای بسیار کمی در پارلمان داشتند. در سال ۲۰۱۹ آنها سه نماینده در پارلمان داشتند که یک رکورد برای این حزب محسوب میشود.
البته بهطورکلی احزاب سبز در سطح استانها موفقتر بوده و در طول دهه ۲۰۱۰، تعداد انگشتشماری از سبزها بهعنوان نمایندگان مجلس در چندین استان انتخاب شدند، واقعیتی که به استقرار این حزب بهعنوان حزب ثابت سوم یا چهارم کمک کرد.
حزب مردم
در سال ۲۰۱۸، وزیر سابق محافظهکار کابینه و نماینده پارلمان، ماکسیم برنیه (متولد ۱۹۶۳) با جاروجنجال زیادی حزب محافظهکار را ترک و اعلام کرد که در حال تشکیل یک حزب جدید به نام حزب مردم کانادا (PPC) است. برنیه مدتها یکی از صریحترین و پرحاشیهترین اعضای حزب محافظهکار بود که به خاطر عقاید آزادیخواهانهاش شهرت داشت. وی ادعا کرد که تصمیم خود برای ترک حزب را به دلیل مخالفتش با آنچه سیاست بیشازحد معتدلانه حزب تحت رهبری اندرو شیر میداند، عملی خواهد کرد. در حال حاضر حزب مردم خود را بهعنوان محافظهکاران آرادیخواه تعریف کرده و در موضوعاتی همچون مهاجرت، چند فرهنگی بودن جامعه و اجبار به واکسیناسیون، نظراتی جدید دارند.
برخی گمانهزنیها حاکی از آن بود که حزب مردم برنیه میتواند در انتخابات پارلمانی ۲۰۱۹ مؤثر باشد اما نتایج واقعی این حزب نشاندهنده عملکرد وحشتناکی بوده و آنها کمی بیش از یک درصد از آرای عمومی را به دست آورده و هیچ نمایندهای در پارلمان نداشتند و حتی خود برنیه نیز نتوانست رأی لازم برای حضور در مجلس را به دست آورد. اما با شروع کمپین انتخاباتی جدید، حزب مردم به سرعت در حال مومنتوم گرفتن است و بعید نیست در انتخابات بیستم سپتامبر، بتواند چند کرسی را از آن خود کند.
احزاب حاشیهای
فراتر از سه حزب بزرگ و سه حزب کوچکتر، کانادا بیش از دوازده حزب قانونی ثبتشده دیگر دارد که بسیاری از آنها شناختهشده و حتی محبوب نیستند. این جریانات سیاسی معمولاً به دلیل جذابیت محدود و غالباً برنامههای سیاسی عجیبوغریب خود با عنوان احزاب حاشیهای نامیده میشوند. در بهترین حالت، آنها گاهی اوقات میتوانند با دور کردن آرا از احزاب اصلی، رقابت را در انتخابات بسیار نزدیک، خراب کنند.
بر اساس تعداد آرای دادهشده، محبوبترین احزاب حاشیهای کانادا عبارتاند از: حزب آزادیخواهان کانادا که معتقد به لغو اکثر وظایف دولتی به نفع جامعه مبتنی بر بازار است و حزب میراث مسیحی که دستور کار اخلاق مسیحی انجیلی را در پیش رو دارد. مجموع آرای هر دو حزب در انتخابات ۲۰۱۹ کانادا تنها حدود ۲۷ هزار رأی بود.
مستقلها
ازنظر فنی، موفقترین جنبش سیاسی خارج از احزاب اصلی از سوی سیاستمداران ناشی میشود که اصولاً به هیچ حزبی تعلق ندارند. این افراد بهعنوان سیاستمداران مستقل، غیر حزبی یا غیر وابسته شناخته میشوند. در انتخابات عمومی سال ۲۰۱۹، نامزدهای مستقل بیش از ۷۳ هزار رأی کسب کرده و یک نماینده مستقل از بین آنها وارد پارلمان شد که کسی جز دادستان کل سابق لیبرال، جودی ویلسون ریبولد (متولد ۱۹۷۱) نبود.
بهطورکلی انتخاب سیاستمداران مستقل در کانادا بسیار دشوار تلقی میشود زیرا آنها به پول، منابع حرفهای، کارکنان و دستیاران احزاب سیاسی – حتی احزاب حاشیه که میتوانند به نامزدها پیشنهاد دهند، دسترسی ندارند و در موارد نادری که آنها موفق به کسب کرسی میشوند، مانند مورد ویلسون ریبولد، آنها معمولاً سیاستمدارانی هستند که قبلاً اعضای یک حزب شناختهشده بودند اما به دلایلی از حزب اخراج شدند. بااینحال، باید توجه داشت که بسیاری از سیاستمداران رده پایین در کانادا مانند شهرداران، اعضای شورای شهر و اعضای هیئتمدیره اجتماعات محلی معمولاً برای پستهای خود بهعنوان اعضای احزاب سیاسی نامزد نمیشوند هرچند ممکن است عضو یک حزب خاص باشند.
احزاب سیاسی مرده
سیاست کانادا میتواند نسبتاً بیثبات باشد و قدرت و زوال احزاب با سرعت زیادی بالا و پایین شوند. در تاریخ سیاسی کشور، چند حزب وجود دارد که علیرغم به دست آوردن موفقیتهای قابلتوجه، از بین رفته و نابود شدند.
حزب اعتبار اجتماعی
حزب اعتبار اجتماعی (The Social Credit Party) جدیدترین حزب سیاسی کانادایی است که از بین رفته است. این حزب از دهه ۱۹۳۰ تا ۱۹۹۰ در نقاط مختلف کشور، نفوذ زیادی داشت. بنیان فکری حزب اعتبار اجتماعی بر مبانی اقتصادی و فلسفه پولی شکلگرفته و بهطور گستردهای اعتبار یافت.
یکی از ایدههای اولیه تشکیل این حزب بر اساس نوشتههای سرلشگر داگلاس، یک مهندس اسکاتلندی شکل گرفت که با سادهلوحی استدلال میکند اگر دولتها پول بیشتری چاپ کنند، بسیاری از مشکلات اجتماعی قابلحل است.
در طول هرجومرج رکود بزرگ (۱۹۲۹-۱۹۳۹)، این ایده بهاندازه کافی منطقی به نظر میرسید و کاناداییها چندین نماینده از حزب اعتبار اجتماعی را به پارلمان فرستاده و در استان آلبرتا، حزب اعتبار اجتماعی بهعنوان قدرت اصلی استان انتخاب شد.
با گذشت سالها، حزب اعتبار اجتماعی به یک جنبش سیاسی جدیتر و پیچیدهتر تبدیل شد و نظریات داگلاس بهتدریج از سیاستهای حزب کنار گذاشته شد و اعتبار اجتماعی به یک حزب سیاسی راستگرای نسبتاً استاندارد با تأکید شدید بر اخلاق و مردمگرایی مسیحی تبدیل شد.
قویترین حمایت از این حزب در برخی از مناطق روستایی و مذهبی کشور، بهویژه روستاهای آلبرتا و کبک دیده شد. اگرچه نمایندگان این حزب تا سال ۱۹۷۱ در آلبرتا در قدرت بوده و در بریتیشکلمبیا بیشتر مواقع در فاصله بین سالهای ۱۹۵۲ تا ۱۹۹۱ حکومت استانی را اداره میکردند، اما این حزب هرگز بیش از ۳۰ نماینده را روانه پارلمان کانادا نکرد تا جایی که بهطورمعمول در رتبه سوم یا چهارم احزاب تأثیرگذار فدرال قرار گرفت. در دهه ۱۹۹۰، اکثر حامیان این حزب به احزاب دیگر مهاجرت کردند و آنچه از سازمانهای قدیمی حزب اعتبار اجتماعی باقی ماند، بیسروصدا برچیده یا منحل شد.
حزب ترقی خواهان
حزب ترقی خواهان کانادا (The Progressives) که عمداً سازماندهی نشده و ازنظر فلسفی مبهم بودند، ائتلافی از کشاورزان معترض در دهه ۱۹۲۰ محسوب میشود که تعدادی از احزاب سیاسی را برای اعتراض به تغییر شرایط اقتصادی عصر خود تشکیل دادند.
در دهه ۱۹۲۰، واضح بود که اقتصاد کانادا از کشاورزی بهعنوان صنعت غالب خود دور شده و وارد حوزه صنعت و تجارت میشود و بسیاری از کشاورزان احساس میکردند که وضعیت نخبگان آنها توسط رهبران سیاسی کشور نادیده گرفته یا تضعیف میشود. به همین دلیل جنبشهای ستیزهجویانه بازپسگیری حقوق کشاورزان در واکنش به این شرایط شروعشده و در دهه ۱۹۲۰ پیروزیهای غافلگیرکنندهای برای آنها به دست آورد.
ازجمله این پیروزیها میتوان به انتخاب دولت کشاورزان در انتاریو (۱۹۱۹– ۱۹۲۳) و آلبرتا (۱۹۲۱- ۱۹۳۵) و دهها کشاورز بهعنوان عضو نمایندگان در مجلس عوام کانادا از ۱۹۲۰ تا ۱۹۲۶ اشاره کرد. در ادامه این شرایط سبب شد تا آنها در یک جنبش ملی واحد موسوم به حزب ملی پیشرو سازماندهی شدند.
اگرچه ترقی خواهان هرگز برنامه روشنی در مورد نحوه اداره کشور یا مواجهه خود با قدرت نداشتند، اما بهسرعت ظهور کرده و محبوب شدند. در دوران رکود بزرگ (۱۹۲۹ تا ۱۹۳۹)، بسیاری از رأیدهندگان آنها به احزابی دیگر مهاجرت کردند که راهحلهای ایدئولوژیک بیشتری برای مشکلات اقتصادی ارائه داده یا اعتبار اجتماعی بیشتری در جریانات راستگرا، سوسیالیستها در چپ و … داشتند. اصطلاح مترقی در ادبیات سیاسی احزاب کانادا تا به امروز ادامه دارد اما اکنون بهعنوان یک اصطلاح عمومی برای کاناداییهای چپ لیبرال استفاده میشود.
احزاب استانی
در تاریخ اولیه کانادا، احزاب سیاسی موجود در استانهای کانادا با احزابی که در اتاوا دیده میشد، تطبیق زیادی داشتند. به این معنا که اکثر دولتهای استانی تحت یک سیستم دو حزبی عمل میکردند که بین لیبرالها در یکطرف و محافظهکاران در طرف دیگر (و حزب نیودموکرات در رتبه سوم) تقسیمشده بود. بااینحال، امروزه اکثر استانها سیستمهای دو حزبی منحصربهفردی را ایجاد کردهاند که نشاندهنده شکاف چپ/راست به طرق مختلف است.
- در بریتیشکلمبیا از زمان فروپاشی حزب اعتبار اجتماعی در دهه ۱۹۹۰، احزاب نیودمکرات و لیبرال غالب هستند. در این استان لیبرالها و محافظهکاران از حمایت اکثریت رأیدهندگان برخوردار هستند. گفتنی است حزب سبز این استان بهتازگی تبدیل به نیروی سوم قدرتمند استان شده و در حال حاضر دارای سه نماینده در قوه مقننه استان است.
- سیستم حزبی آلبرتا در سالهای اخیر بهطور چشمگیری تغییر شکل داده است. سیستم فعلی حزب حاکم محافظهکار آلبرتا را که در سال ۲۰۱۷ با ادغام انجمن معتدل محافظهکار مترقی آلبرتا و ایدئولوژیکترین حزب این استان یعنی Wildrose تشکیل شد، در مقابل حزب دموکراتیک ملی آلبرتا قرار دارند.
- استان ساسکاچوآن توسط حزب ساسکاچوآن اداره میشود که ائتلافی از حامیان لیبرال و محافظهکار است که عموماً بهطور گسترده محافظهکار تلقی میشوند. حزب مخالف استان نیز، حزب دموکرات ملی ساسکاچوآن است که در بخشهای طولانی تاریخ استان فرمانروایی کرده است.
- احزاب غالب در منیتوبا شامل نیودموکراتهای منیتوبا و محافظهکاران مترقی این استان هستند.
- انتاریو احتمالاً سالمترین سیستم سهحزبی سنتی در کانادا را دارد زیرا لیبرالهای انتاریو، محافظهکاران پیشرو انتاریو و نیودموکراتهای انتاریو همگی دارای کرسیهای قابلتوجهی در مجلس قانونگذاری استان هستند. همه این احزاب در مقاطعی طی ۳۰ سال گذشته دولت را اداره کردهاند.
- کبک دارای سیستم حزبی بسیار منحصربهفردی است که کاملاً بر خلاف استانهای دیگر است. در حال حاضر، این استان توسط ائتلاف برای آینده کبک (CAQ) اداره میشود که معمولاً راست میانه و ناسیونالیست مردمگرا محسوب میشود. دیگر احزاب اصلی استان عبارتاند از پارتی کبکوآ (PQ) که طرفدار جدایی استان است، حزب لیبرال کبک که ضد جداییطلبی بوده و یک حزب چپ افراطی به نام همبستگی برای کبک (Québec solidaire). تا اواخر دهه ۱۹۷۰، کبک همچنین دارای یک حزب محافظهکار قوی بود که به نام حزب متحد ملی (Union Nationale یا Union National) شناخته میشد.
- نیوبرانزویک در حال حاضر دارای اعضای لیبرال، محافظهکار پیشرو و سبز و همچنین اعضای حزب اتحاد خلق است و یک حزب محافظهکار محسوب میشود که بهطور خاص به حقوق اکثریت انگلیسیزبان استان توجه دارد.
- نوا اسکوشیا دارای سیستم سهحزبی بین لیبرالها، محافظهکاران مترقی و نیودموکرات ها است. نوا اسکوشیا تنها استان در آتلانتیک کانادا است که تا کنون دارای دولت نیودموکرات بوده است.
- نیوفاندلند دارای یک سیستم معمولی دو حزبی بین محافظهکاران مترقی و لیبرالها است.
- جزیره پرنس ادوارد در حال حاضر توسط حزب محافظهکار مترقی جزیره پرنس ادوارد اداره میشود ولی قبلاً توسط حزب لیبرال جزیره پرنس ادوارد اداره میشد. حزب سبز این منطقه در انتخابات ۲۰۱۹ توانست دومین رتبه کرسیها را کسب کند.
- قلمرو یوکان بین لیبرالهای یوکان و حزب یوکان تقسیمشده است.
در خاتمه گفتنی است دو قلمرو شمالی کانادا، سرزمینهای شمالغربی و نوناووت، دارای پارلمانهای بسیار کوچکی هستند که از احزاب سیاسی استفاده نمیکنند.