زمانهایی است که من مونترال را در قالب یک اثرگذار اجتماعی و اینفلوئنسر میبینم و اغلب اوقات به این شهر با چنین صفتی اشاره میکنم.
دلیل این کار من، فقط این نیست که مونترال تنها در استان کبک جایگاهی ممتاز دارد بلکه مونترال در مقایسه با سایر شهرهای کانادا نیز از چنین موقعیتی برخوردار است. ما مونترالیها با ضرباهنگ متفاوتی از دیگران گام بر میداریم. ضرباهنگی که خودمان آن را انتخاب میکنیم.
من هر بار که به بیرون از استان یا حتی درون آن سفر میکنیم این مساله را باردیگر به یاد میآورم. ما بهتر از بقیه نیستیم. بدتر هم نیستیم، فقط خیلی متفاوتیم.
در اغلب اوقات ما د رمونترال لحن داستانها را تعیین میکنیم. چه از نظر فرهنگی و چه از نظر اجتماعی و حالا یک بار دیگر ما این فرصت را داریم تا لحن سیاسی کشور را تعیین کنیم. نقش اثرگذاری مونترال زمانی شفافتر از همیشه شد که جاگمیت سینگ و جاستین ترودو هر دو تصمیم گرفتند، کارزارهای انتخاباتی خود را در مونترال آغاز کنند. این تصمیم برای ترودود کمی طبیعیتر است چرا که هرچه نباشد او نمایندگی منطقه پاپیینو از شهر مونترال را در مجلس بر عهده دارد. البته ناگفته نماند که این موضوع مانع نشد تا او دفعه قبل کارزار انتخاباتیش را از استان بریتیش کلمبیا آغاز کند. (همان کارزاری که موجب ایجاد دولت حداقلی شد | تحریریهی مداد)
اما برای سینگ شاید کسانی این تصمیم وی را به امیدواری وی از ایجاد موجی در کبک برای حزب خود تفسیر کنند. مشابه همان موجی که در سال ۲۰۱۱ برای حزب NDP به رهبری جک لیتون ایجاد شد تا در نهایت این حزب بتواند آرای بیشتری را کسب کند.
مشاهده اثربخشی خود نه تنها در قالب یک شهر که در نقش کلان شهر استان باید ما را به این فکر بیندازد که چگونه از این قدرت اثربخشی و این لحظه برای بازنگری در آنچه برای ما مهم است، حداکثر استفاده را کنیم.
مونترال شهر بایکسیها (دوچرخههای کرایهای) است. ما نه تنها برنامه استفاده اشتراکی از این دوچرخههای دوستدار محیطزیست را داریم که شرکت سازنده این دوچرخهها نیز آنها را همین جا میسازد. محصولات این شرکت هم در شهر خود ما به کار گرفته میشود و هم در دیگر شهرهای جهان از بارسلون گرفته تا بوستون، از مینیاپولیس تا موناکو و از سانتیاگو تا سائوپائولو و بسیاری نقاط دیگر.
مونترال حملونقل عمومی را – البته نه بدون اینکه با مخالفتهایی مواجه شود – اولویت اصلی خود قرار داده است و چقدر عالی میشود که بتوانیم بقیه کشور را با خود در این مسیر همراه کنیم. ما باید به رهبران سیاسی رای دهیم که قول دهند که در توسعه ابتکارات پایدار و توسعه شهری که مساله حملونقل را در سراسر کشور در اولویت قرار میدهند، رای دهیم.
من در سال ۲۰۱۹ در مونترال بودم زمانی که فعال محیط زیستی گرتا تونبرگ به همراه بیش از ۵۰۰ هزار نفر راهپیمایی عظیمی را در اعتراض به تغییرات اقلیمی صورت دادند. در آن روز مونترالیها برای همه به طور شفاف بیان کردند که آنچه در دهه ۱۹۹۰ میلادی به اهمیت و ضرورت اقتصادی خوانده میشد حالا جای خود را به اولویت زیستمحیطی داده و نمیتوان اقلیم و اقتصاد را از هم جدا کرد. ما به رهبری نیاز داریم که بتواند چنین موضوعی را درک کند.
مونترال در کنار ۵۰ شهر دیگر در جهان، یکی از شهرهایی است که در آن و بر کف یکی از خیابانهای آن جملهی «جان سیاهان مهم است» نقش بسته است. فراتر از یک شعار در پشت جملهی ” La vie des Noires compte ” واقعیتی نهفته است که اقلیتها همه یکسان و همگن نیستند و واقعیتهای پیش روی آنها با یکدیگر تفاوت دارد و این نیازها و تفاوتها باید در سیاستها و طرحهای آینده بازتاب داشته باشد. کسی که به عنوان نخستوزیر انتخاب میشود باید این موضوع را درک کند.
پرستاران و معلمان ما برای شرایط عادلانهتر کاری راهپیمایی کردهاند و اگرچه این موضوعی است که تحت سیاستگذاری استانی قرار دارد اما مساله آموزش و نظام سلامت در سراسر کشور نیاز به بهبود دارد.
هوش مصنوعی در مونترال در حال شکوفایی است. شهر ما به لطف دانشمندانی چون یشوعا بنگیو، موسسه MILA و تعداد زیادی از محققان و کارآفرینان در دانشگاهها و شرکتها نوپای فناوری، به قطبی در این حوزه بدل شده است. ما به دولت فدرالی نیاز داریم که به علم باور داشته باشد.
مونترال میزبان مرکز تولیدات زیستی است جایی که واکسنها به طور عمده تولید میشوند. ما به دولتی نیاز داریم که نه تنها به واکسن اعتقاد داشته باشد که بداند هرچه تعداد بیشتری از ما واکسینه شویم، شانس موفقیت و پیروزی ما علیه همهگیری بیشتر خواهد بود.
تغییرات اقلیم، عدالت اجتماعی، علم، نظام سلامت و آموزش – اینها کانونهای اصلی موضوعاتی است که در برنامههای سیاسی و وعدههای احزاب باید مورد توجه قرار بگیرد.
موضعاتی که مونترال، این شهر اینفلوئنسر و اثر گذار، قدرت آن را دارد که لحن و نحوه مواجهه با آنها را برای کل کشور تنظیم کند.