دایره المعارف کانادا، در ارتباط با زبان بومیان کانادا به کتاب لوسین اشنایدر، زبانشناس و میسیونری استناد میکند که به جمعآوری اطلاعات زبانی بومیان نوناویک (Nunavik) یا منطقه قطبی کبک پرداخته و در لغتنامه «دیکشنری اینوکتیتوت-انگلیسی شمال کبک» که در سال ۱۹۸۵ منتشر شد به دوازده کلمه ساده اشاره میکند که معنی برف میدهد، و ده کلمه دیگر نیز که معنی یخ میدهد. مثالهایی نظیر:
Qanik بارش برف
Aputi برف روی زمین
Pukak برف یخ زده روی زمین
Aniu برفی که برای تهیه آب استفاده میشود
Siku یخ
Qinu یخ شل کنار دریا
این مثالها با ادعای برخی مبنی بر وجود ۵۲ کلمه بسیار فاصله دارد. حتی برخی اشاره میکنند که فرانسویزبانها و انگلیسیزبانهای ساکن در مناطق برفی آمریکای شمالی و اروپا هم کلمات متعددی دارند که هر کدام اشارهای به یک نوع به خصوص برف است و زبان اینوکتیتوت از این نظر تفاوت چندانی با دیگر زبانهای دنیا ندارد. با این حال، میتوان مسئله را از جهاتی دیگر نیز بررسی کرد، زیرا این کلمات ساده در زبان بومیان کانادا تنها به برخی از انواع برف و یخ را در بر میگیرد که بیان آن در زبان اصلی ممکن است اما ترجمهاش به زبانهای دیگر غیرممکن. واقعیت این است که کلمات برف و یخ در زبان بومیان کانادا چندین و چند شکل به خود میگیرند.
مثلا، در زبان نوناویک، کلمه Maujaq اشاره به برفی دارد که ممکن است در آن فرو رفت. این اصطلاحی عمومی است که برای هر نوع زمین نرم (گل، مرداب، شن روان) نیز کاربرد دارد، اما در زمستان تنها میتواند معنی «برف شل» را برساند که روی فرورفتگیهای زمین را میپوشاند و ممکن است به سقوط منجر شود.
یک کلمه جالب دیگر Illusaq است که برای اشاره به هر نوع مصالح ساختمانی (چوب، سنگ، آجر، غیره) استفاده میشود (ترجمه لغت به لغت آن میشود «چیزی که خانه میشود») اما وقتی منظور گوینده «ساخت ایگلو» باشد، این کلمه تنها «برف سخت و قابل شکلدهی» را در ذهن متبادر میکند که برای ساخت خانههای نیمکرهای قطبی و آجرهای یخی آن استفاده میشود.
متخصصان میگویند که اینوکتیتوت زبانی مشتقپذیر است. یعنی کلمات آن از یک ریشه اصلی ساخته میشوند که معنای اصلی کلمه را تعیین میکند، و دیگر المانهای زبانی همانند پیشوند و پسوند بدان افزوده میشود که معنی را تا حدودی تغییر میدهد. درست مثل فارسی! کلمات جدید با این روش بهراحتی و با یک کلمه ساده اصلی ساخته میشوند. در دایره واژگانی مربوط به برف در اینوکتیتوت، qanik اشاره به بارش برف دارد، qanittaq (یعنی «برف افزوده») اشاره به برفی که تازه باریده است.
یک مثال دیگر sitilluqaaq (یعنی «حجم سخت جدید») است که به برف سختی اشاره دارد که تبدیل به کولاک میشود.
به همین ترتیب، کلماتی که به یخ اشاره دارند هم تنها به ده کلمه ساده محدود نیستند. مثلا به غیر از کلمه siku که معنی یخ میدهد، sikuaq (یعنی «یخ کوچک») به یک لایه نازک یخ اشاره دارد، اولین لایه که در پاییز روی حوضچهها یا چالهها یخ میبندد. Sikuliaq یعنی «یخ ساز») یخ جدیدی است که روی دریا یا سطوح صخرهای شکل میگیرد و igalaujait (یعنی «که شبیه پنجره است») شبنم یخزدهای است که روی علوفه یا دیگر گیاهان شکل گرفته.
با در نظر گرفتن این کلمات ساده، مشتقات و ترکیبات آنها، صفات و قیدهایی که با همین ریشه ساخته میشوند، میتوان گفت که زبان بومیان کانادا چندین کلمه با معنی برف و یخ بیشتر از اغلب زبانها دارد. از طرفی کلمات مختلف برف و یخ در اینوکتیتوت تفاوتهای بسیار جزئی را در ذهن متبادر میکنند که خاصیت ویژه این زبان است: کم پیش میآید که کلمات یک گروه بزرگ از معانی را توصیف کنند. با این حال، برای اینکه زبان از نظر کاربردی مناسب و قابل استفاده باشد، به جای اینکه برای هر معنی مورد نیاز یک کلمه بسازند، معمولا از ترکیبات و یا مشتقات ریشه اصلی استفاده میکنند، یا اینکه معنی یک کلمه عمومیتر را برای اشاره به معنی خاصتر محدود میکنند.
خلاصه اینکه، گذشته از تعداد کلماتی که به برف و یخ اشاره دارند (که چند کلمه بیشتر است)، میتوان با قاطعیت کامل گفت که دقت توصیف معانی برف و یخ در اینوکتیتوت قویتر و شاخصتر از بقیه زبانهاست.
مثال بارز آن یک کتاب اصطلاحشناسی «یخ دریا» در زبان نوناویک است که به تنهایی دارای ۹۳ مدخل لغتنامهای با کلمات متفاوت است. این کتاب با عنوان «Siku: Knowing Our Ice» در سال ۲۰۱۰ منتشر شده است. از کلمات ثبت شده در این کتاب اصطلاحشناسی میتوان به quatsaulittuq اشاره کرد که به «یخی که زیر فشار هارپون میشکند» تعبیر شده. یا کلمه kiviniq که «فشار بر روی یخ ساحل در اثر سنگینی آبی که به خاطر جزر و مد بالا آمده» معنی میدهد. یا یک کلمه دیگر: iniruvik که یعنی «یخی که در اثر جزر و مد شکسته و در اثر هوای سرد دوباره یخ زده».