اولین باری که با عنوان «کنگره ایرانیان کانادا» مواجه شدم بلافاصله این سوال به ذهنم خطور کرد که چه کسانی مشغول نمایندگی هویت کانادایی-ایرانی من در این کنگره هستند، چه میکنند و من چگونه میتوانم در انتخاب نمایندگان کنگره و خط مشی آن مشارکت داشته باشم. اما هزار گرفتاری شخصی مانع تحقیقات بیشتر من شد.
سالها گذشت تا اینکه اوایل ماه اوت سروصداهایی درباره انتخاب اعضای هیئتمدیرهی جدید کنگره بر سر زبانها افتاد. آن موقع تصمیم گرفتم در کانال تلگرامی «مداد» یک نظرسنجی درباره کنگره قرار دهم. این نظرسنجی به دلیل برگزاری قریبالوقوع انتخابات داخلی کنگره ایرانیان کانادا و ایجاد یک گروه رقیب با عنوان «کارزار تغییر و بازسازی کنگره» توسط گروهی از فعالین سیاسی-اجتماعی کانادا در مخالفت با هیئت مدیرهی فعلی انجام شد. هدف اصلی نظرسنجی هم ارزیابی از میزان حساسیت و اطلاع اعضای کامیونیتی از وجود چنین نهادی و جلب توجه آنها به این پدیده بود.
آن زمان به نظرم میرسید وجود کنگره ایرانیان کانادا برای یک کامیونیتی مهاجر با هویت دوگانه کانادایی-ایرانی و نیازها و خواستهایی متفاوت ما از جامعهی میزبان، ضروری و لازم است. کنگرهای که آن زمان فکر میکردم میتواند صدای جامعهی نسل نخست مهاجران ایرانی را به گوش سیاستمداران کانادایی برساند و نقش ما را در تصمیمگیریهایی که زندگی کامیونیتی را تحت تاثیر قرار میدهد، افزایش دهد. کنگرهای که فکر میکردم من به عنوان یک عضو از جامعه ایرانی-کانادایی باید بتوانم در انتخاب اعضا و خط مشی آن نقش داشته باشم. نتایج این نظرسنجی نشان داد که ۷۷ درصد از مشارکتکنندگان در آن نظرسنجی مانند من معتقد بودند مهم است بدانند چه کسانی آنها را نمایندگی میکنند و چه برنامهای در سر دارند.
خنجرهای از رو بسته شده
اما در کنار نتایج نظرسنجی، کامنتهای فراوان نوشته شده در زیر این نظرسنجی و پیامهای خصوصی نه چندان دوستانهای دیگری که شخصا دریافت کردم نشان میداد که جنگ برای به چنگ آوردن این کنگره که عنوان و هویت «کامیونیتی ایرانیان کانادا» را به دوش میکشد از مدتها پیش شروع شده و خنجرهای هر «دوطرف» از رو بسته شده است. به عبارتی «ثروتی» داشتهایم که خودمان هم از آن بیخبر بودیم و دور از چشم ما بر سر تصاحبش جنگی آغاز شده بود. این جا بود که من از خودم پرسیدم واقعا در پس یک نهاد مردمبنیاد و غیرانتفاعی چه چیزی جز کار داوطلبانهی سخت و اهدای وقت و انرژی و اعتبار شخصی افراد نهفته است که این «دو طرف» چنین برای به چنگ آوردن آن تلاش میکنند.
پاسخ اینجاست که کنگره ایرانیان کانادا به دلیل وجود «من و شما» و نام «ایرانیان کانادایی»نهاد تاثیرگزاری است. برای درک قدرت این نهاد و به عنوان یک مثال خیالی خودتان را یک لحظه بگذارید جای یک کاندیدای نمایندگی مجلس کانادا یا مجالس استانی که در دوران رقابتهای انتخاباتی از طرف چنین نهادی به شما نزدیک شوند و بخواهند به پیروزی شما کمک کنند. نیروی داوطلب فراوان و رای یک کامیونیتی بزرگ و تحصیلکرده چیزی نیست که شما به عنوان یک سیاستمدار کانادایی در آن بحبوحه انتخابات مایل باشید از خیرش بگذرید. این موضوع باب دوستی و رفاقتی را آغاز میکند که بعدها درب دفتر آن نماینده مجلس که شاید از بخت خوب، وزارتی هم نصیبش شود را به روی مدیران چنین نهادی باز میکند و حالا وقت لابیگری در مجلس کانادا و امتیازگیری است. امتیاز بزرگی که درهایش به اعتبار «ما» به روی هیئتمدیره کنگره باز شده است.
این یک بازی پذیرفته شدهی سیاسی و یک رابطه انسانی متداول است که در برخی کشورها بدون هیچ قانون و ضابطهای و در برخی دیگر از جمله کانادا تحت برخی محدودیتها و با اما و اگرهایی انجام میشود. حالا اگر چنین نهادی با پشتوانه یک کامیونیتی بزرگ و موفق مثل ایرانیان کانادا بتواند در لابلای این بازی سیاسی، منافع کامیونیتی را لیست کرده و مطالبه کند، قطعا موجب رونق و توسعهی کامیونیتی خواهد شد. اما …
اما …
اما اگر این نهاد ادعای پیامبری کند و بخواهد راه رستگاری برای کامیونیتی ترسیم کند چه؟ یا، چه خواهد شد اگر این نهاد با اعضای کم تعداد خود، مسیری متفاوت از خواست مردم در پیش گیرد؟ یا بدتر از همه، اگر اعضای این کنگره، اهداف دیگری را پشت خواستهای به حق کامیونیتی ایرانی پنهان کنند و از نفوذ به وجود آمده در سیاست و جامعه کانادایی به اسم اعضای کامیونیتی و به نفع اهداف و منافع پنهان شدهی خود یا گروهشان استفاده کنند، ره به کجا خواهیم برد؟ چه کسی آنها را پاسخگو نگه خواهد داشت؟
کدام دو طرف؟
همانطور که اشاره کردم عکسالعمل برخی فعالین اجتماعی به نظرسنجی مداد و تلاش ما برای درک موضوع، آنقدر تند و رادیکال بود که به وضوح میشد آنها را به دو دسته تقسیم کرد. اما کدام دو دسته؟
برای یافتن پاسخ این پرسش «مداد» به سراغ دکتر امیر خدیر، کاندیدای کارزار تغییر و بازسازی کنگره ایرانیان کانادا رفت. کارزاری که در یکی از اطلاعیههای خود نوشته: «انتخاباتی که در پیش رو داریم فرصت یگانهای است تا با یاری هم نمایندگانی را به هیئت مدیره کنگره ایرانیان کانادا بفرستیم که در جهت بازسازی و ایجاد تغییرات بنیادی برای دستیابی به یک کنگره مقتدر و همه شمول تلاش نمایند. کنگره یک نهاد اجتماعی است که میبایست تنها در خدمت پیشبرد منافع مشترک جامعه ایرانی-کانادایی باشد. در چهار سال گذشته، هیئت مدیره کنونی نه تنها به این منافع مشترک بیتوجهی نشان داده است بلکه از پاسخگویی به اعضا – یعنی صاحبان اصلی این نهاد – سر باز زده است، از ارائه گزارشات مالی و تصمیمگیریها خودداری نموده، و کنگره را به شکل نهادی همسو با سیاستهای جمهوری اسلامی در آورده است»
از همین جا میتوان درک کرد که احتمالا «جمهوری اسلامی» نقطه تمایز این «دو گروه» است. دکتر امیر خدیر، نماینده سابق مردم منطقه مرسیه در مجلس کبک و کاندیدای فعلی نمایندگی از کارزار تغییر و بازسازی کنگره ایرانیان کانادا در گفتگو با «مداد» این موضوع را تایید و اعلام کرد که در دوره هیئت مدیره پیشین گروهی از مخالفان جمهوری اسلامی که او آنها را رفقای قدیمی خود خواند در تلاش بودهاند تا با استفاده از کنگره ایرانیان کانادا با رژیم حاکم بر ایران مبارزه کنند و در دوره کنونی، اعضای هیئت مدیره فعلی همه فعالیتهایشان را روی کمک به جمهوری اسلامی متمرکز کردهاند. او هر دو طرف این طیف را محکوم و اعلام کرد حالا کارزار میخواهد کنگره را به دامن مردم و «ایرانیان کانادا» بازگرداند.
این یعنی کنگره ایرانیان کانادا گویا از همان ابتدا به گوشتی قربانی تبدیل شده بود که در آن و با استفاده از نام و اعتبار «ایرانیان کانادا» خواستهای یک گروه اقلیت در دو طیف موافق و مخالف جمهوری اسلامی تعقیب میشده است. موضوعی که هیئتمدیره فعلی کنگره ایرانیان کانادا با آن مخالف است و آن را تهمتی بر علیه خود میداند. آنها میگویند که بر اساس نظرسنجی بین اعضای کامیونیتی فهمیدهاند که ایرانیان کانادا مایلند روابط دیپلماتیک بین دو کشور برگزار شود و تحریمها لغو گردد اما عدهای که خواستار قطع رابطه و آغاز جنگ با ایران هستند، با بهانههای واهی مانع این حرکت دیپلماتیک آنها شدهاند.
نظرسنجی دوم «مداد» این گفته هیئتمدیره فعلی را درباره خواست مردم، تایید میکند. در این نظرسنجی «مداد» بر اساس برداشت خود از برنامههای دو طیف درگیر برای تصاحب هیئت مدیره «کنگره ایرانیان کانادا»، چند گزینه را به عنوان خواستهای مردم در گفتگو با سیاستمداران کانادایی مطرح کرد. نتایج را اینجا ببینید و اگر هنوز رای ندادهاید، حتما رای دهید. اما مخالفان هیئت مدیرهی فعلی میگویند این حرف پنهان شدن پشت خواست مردم است. مردم آسایش و امنیت در هر دو سرا (ایران و کانادا) برای خود و عزیزانشان میخواهند که قطعا با قطع روابط و تحریمها مختل میشود اما هیئتمدیره با پنهان شدن پشت این خواست طبیعی، مشغول رایزنی برای منافع جمهوری اسلامی است.
کدام کامیونیتی، ما نماینده خودمان هستیم!
اما غافلگیری من در اینجا تمام نشد. در کمال تعجب و برخلاف برداشت اولیه من از نام این کنگره، فردای روز برگزاری نظرسنجی نخست، ایمیلی از خانم سوده قاسمی، رئیس فعلی هیئتمدیره کنگره ایرانیان کانادا دریافت کردم که در آن تذکر داده شده بود، این کنگره نماینده ایرانیان کانادا نیست بلکه «تنها نماینده نظرات اعضا و حامیان خود است».
این در حالی است که در وبسایت این کنگره به وضوح نوشته شده این کنگره تاسیس شده تا نماینده منافع ایرانیان کانادایی باشد و آنها را به مشارکت در جامعه کانادایی تشویق کند (to represent the interests of Iranian Canadians and encourage their participation in Canadian society) هرچند در بخش فارسی همین وبسایت جملات متفاوتتر و حماسیتر نوشته است اما باز هم همین مفهوم از آن استنباط میشود.
سوال اینجاست که این کنگره چگونه میتواند نماینده منافع یا صدای جامعهای شود بدون اینکه توسط اکثریت اعضای آن جامعه انتخاب شده باشد؟ چه کسی قرار است تشخیص دهد منافع جامعه ایرانی-کانادایی چیست و آیا این خواستها به بحث و چالش گذاشته شده است؟ آیا به تفکر مخالف فرصت داده شده روی گزینههای این نظرسنجی نظر بدهند؟ آیا در تعامل با تکتک سیاستمداران کانادایی به شکلی شفاف عنوان میشود که این کنگره فقط نماینده اعضا و حامیان خود است تا آنها هم مثل من و خیلیهای دیگر با دیدن نام این مجموعه گمراه نشوند و تصور نکنند که شما نماینده کل کامیونیتی هستید؟ اگر چنین است چرا این موضوع به شکلی شفاف در وبسایت این کنگره توضیح داده نمیشود و شاید سوال بهتر چرا اسم این نهاد غیرانتفاعی را به نامی اختصاصیتر تغییر نمیدهید تا چنین جامعیتی نداشته باشد؟
خانم «سوده قاسمی»، رئیس فعلی هیئت مدیره کنگره ایرانیان کانادا بیش از یک ماه پیش به «مداد» قول مصاحبه داده بودند تا بتوانیم با او درباره این پرسشها به گفتگو بنشینیم. انتظاری طولانی که به دلیل برخی گرفتاریهای شخصی ایشان هنوز محقق نشده است.
چه باید کرد؟
اینجاست که به عقیدهی من کامیونیتی ایرانیان کانادا دو راه حل بیشتر ندارد:
۱. حذف کنگره ایرانیان کانادا
کامیونیتی ایرانیان کانادا میتواند عطای داشتن چنین نهادی را به لقایش ببخشد و رسما و با کمک نهادهای قانونی از کنگره ایرانیان کانادا بخواهد نام خود را عوض کند تا غلط انداز نباشد و معنی نمایندگی جامعه را یدک نکشد و حتما در بخش «درباره ما» در وبسایت کنگره در هر دو بخش فارسی و انگلیسی به صراحت بنویسد که این کنگره نماینده کامیونیتی ایرانیان کانادا نیست و فقط نقطهنظرات اعضای خود را ترویج میکند. همچنین برای رعایت شفافیت، کنگره حتما باید در وبسایت خود تعداد اعضایش را بنویسد تا مشخص شود این کنگره چه بخشی از جامعه را نمایندگی میکند.
ما در کانادا در کشور آزادی زندگی میکنیم که افراد میتوانند عقاید و آرای خود را بدون ترس از سرکوب و مجازات بیان کنند. در چنین جامعهای اگر عدهای فکر میکنند باید در سازمانی مردمنهاد دور هم جمع شوند و از اینجا با رژیم حاکم بر ایران مبارزه کنند و برای نیل به این منظور با سیاستمداران کانادایی لابی نمایند، مختار و آزادند.
در مقابل همچنین اگر عدهای مایل بودند در سازمان مشابهی دور هم جمع شوند و از سیاست خارجی و اهداف و منافع جمهوری اسلامی دفاع کنند، باز هم آزاد و مختارند. فعالیت سیاسی و اجتماعی هر دو گروه توسط جامعه کانادایی نه تنها قابل قبول است که ارج نهاده میشود. در چنین جامعهای دخیل بودن در مسائل اجتماعی یک ارزش است و اینکه انسانهایی زندگی راحت و بیدغدغه شخصی خود را فدای صلاح (از زاویه دید خودشان) و تغییر مسیر آینده جامعه کنند و مسئولیت یک رفتار اجتماعی را بپذیرند، محترم شمرده میشود.
اما تصور من این است که هیچ کدام از دو طرف حق ندارند این کار را به اسم «ایرانیان کانادا» انجام دهند مگر اینکه در یک رایگیری آزاد و منصفانه و پس از آنکه برنامه کامل انتخاباتی خود را روی میز گذاشتند و برنده انتخابات شدند، نماینده کامیونیتی برای گفتگو با سیاستمداران کانادایی شوند. اما چنین کاری مستلزم داشتن تشکیلات کوچک شدهای از یک دولت است. یعنی یک مجلس کوچک برای کامیونیتی که طبق اساسنامهای محکم و قوی بتوان آن را پاسخگو نگه داشت.
۲. مشارکت و حضور
در نقطه مقابل کامیونیتی ایرانیان کانادا میتواند با مشارکت حداکثری، تلاش کند با عضویت در کنگره و رای دادن به اعضای مورد نظر خود، هیئتمدیرهی این کنگره را از بین نمایندگان واقعی اعضای کامیونیتی و خواستهای آنها انتخاب کند تا اگر نفوذی در جامعه و سیاست کانادایی به وجود میآید، برآمده از خواست و حق کامیونیتی باشد. در آن صورت همواره باید مراقب این مجلس و دولت کوچک باشیم و آن را پاسخگو نگه داریم تا به وعدههای انتخاباتی خود عمل کنند. در غیر این صورت با دست خودمان قدرتی را به یک جمع کوچک دادهایم که برآمده از اعتبار جمعی ماست و میتواند بر علیه خودمان یا خواستها و منافع ما از آن استفاده شود.
سخن پایانی
«کنگره ایرانیان کانادا» یا هر تشکیلات دیگری مشابه آن ایجاد میشود تا باعث اتحاد و قدرت بیشتر «ما» قایقنشینان طوفانزده در میانه یک اقیانوس مواج و پرخطر باشد. اختلاف عقاید و دیدگاهها در چنین تجمعاتی طبیعی و بسیار مفید است. اصولا کار کردن آدمهایی با نظرها و عقاید یکسان فقط موجب تضعیف مجموعه میشود و هرقدر اختلافات عمیقتر و ریشهایتر باشد، مجموعه قویتر و ریشهها عمیقتر خواهد شد و ایدهها قبل از عمل به قول معروف حسابی چکشکاری میشوند. در یک جامعه دموکراتیک اختلاف عقاید با کلام و نوشته به نظر مردم میرسد و به رای گذاشته میشود. تلاش برای حذف عقاید مخالف، تیشه زدن به ریشه جامعه است. روی این سخن هم «این طرف» است و هم «آن طرف»!
وحشتناکترین کار در این زمینه انتشار «نیمه پنهان» آدمها و به چالش کشیدن آنها برای پاسخگویی به اتهاماتی است که از چپ و راست نثارشان شده و به قول معروف فرستادن آدمها به گوشهی رینگ است. از نظر شخصی من، این کار را چه به عنوان روزنامهنگار انجام داده باشند و چه به عنوان رقیب، ناشایست و نادرست است. این ره به ترکستان است و مشابه همان رفتارهایی است که منجر به شرایط فعلی موجود در ایران شده است. اگر باور ندارید مستند «کودتای خزنده» کار جدید بیبیسی فارسی را ببینید.
عقیده متفاوت داشتن جرم نیست، مخالف یا موافق حکومتی بودن، جرم نیست. در این میان، سیاه و سفید کردن موضوعات و «دیو» و «فرشته» نشان دادن آدمها فقط راه گفتگو را میبندد و مسیر «نیمه پنهان»، «اعترافات اجباری» و «مبارزه مسلحانه» را باز میکند. زمانی کلاشینکف و بمب، سلاح محسوب میشد و امروزه توئیتر و رسانه!
مراقب همدیگر باشیم، به قول یک رفیق عزیزی «ما همه اعضای یک تیم هستیم»، مخصوصا در این سر دنیا و در این اوضاع ناآرام. باید مراقب آنهایی باشیم که بین ما جدایی میاندازند و ما را یا هوادار «این تیم» یا هوادار «آن تیم» میخواهند و راه وسط را بستهاند. مراقب این قفسهای فکری و «هوادار شدن» چه در این طرف و چه در آن طرف باشیم.
ویژگی های یک کنگره دموکراتیک :
کنگره ایرانیان کانادا، یک سازمان غیر دولتی(ان جی او) است که در کانادا ثبت شده است لذا باید بر اساس قوانین کانادا اداره شود.
کنگره در ابعاد مختلف باید رفتاری متناسب با فرهنگ اجتماعی کانادا نشان دهد، بعبارت دیگر این سازمان باید شفاف، باز به روی همه مردم، پاسخگو و قانونمند باشد.
در زمینه اداره این مجموعه، باید ارزش های کانادایی از جمله، احترام به حقوق شهروندی و احترام به حقوق بشر مبنا باشد. در چنین چهارچوبی همه عقاید، باورها وتفکرات بتوانند باید مورد توجه قرار گیرند.
در زمینه سیاسی و غیر حزبی بودن، کنگره باید بتواند برای حفظ حقوق شهروندان ایرانی کانادایی با همه احزاب و شخصیت های سیاسی کشور در ارتباط باشد، در حالی که هیچ سمت گیری خاصی در داخل کنگره نباید حاکم گردد.
کنگره ( و کاندیداهای آن ) باید بتوانند – فارغ از تنوع تفکرات جامعه ایرانی که می تواند نشانه توسعه سیاسی اجتماعی این جامعه باشد- راه حل هایی مناسب برای مشکلات این جامعه ارائه دهد تا بتوانیم در این کشور با شرایط بهتری زندگی کنیم و آینده روشنی را برای خود و جامعه مان رقم زنیم.
اول، با کمک چند حقوقدان ،از تمام احزاب و گروهها و اشخاص بخواهید تا درتدوین اصول کلی و اهداف (بعنوان یک پیش نویس قانون اساسی کنگره)و تعیین هیات نظارت شرکت کنند.
دوم ،مطابق آن برای تدوین اصول و جزئیات اجرائی اش، انتخابات آزاد،برگزار شود.
《 امامتاسفانه چنین نخواهد شد، چونکه ارکستر نیستید، هر کس ساز خودش را زده و خواهد زد ، بهمین خاطر همه آواره اند 》