فصل دوم سریال آمبرلا آکادمی (Umbrella Academy) از سوی نتفلیکس منتشر شده است و موفق شده است حتی بیشتر از فصل اول نظر مخاطبان و منتقدان را به خود جلب کند.
هر خانوادهای درون خود مشکلات و ناسازگاریهای زیادی دارد. ناسازگاریهایی که آن خانواده را به نهادی ناکارآمد بدل میکند. داستان آکادمی «چتر» درواقع داستان چنین خانوادهای است.
روز اول اکتبر 1989 چهلوسه زن در سراسر جهان و بهطور همزمان فرزندانی را به دنیا میآورند. این بهخودیخود موضوع عجیبی نیست اما نکته عجیب درباره این چهلوسه مادر این است که تا زمان آغاز زایمان هیچکدام نه خبر از حاملگی خود داشتند و نه نشانی از آن.
میلیاردر عجیبی و غریبی به نام سِر رجینال هارگریوز، هفت کودک از بین این چهلوسه کودک را پیداکرده و به فرزندخواندگی خود قبول میکند. او در طی مجموعهای از تمرینات و آموزشهای فشرده که گاه از مرز تعلیم فراتر رفته و رنگ آزار به خود میگیرد، استعدادهای نهفته این افراد را آشکار کرده و آنها را تبدیل به ابرقهرمانهایی میکند که هر یک دارای توان ویژهای هستند. سختگیریهای پدر خانواده در سوی مقابل با محبتهای مادرخوانده آنها برطرف میشود که درواقع رباتی انساننما است.
اگر اینهمه هنوز بهاندازه کافی غریب نیست، باید به شخصیت پوگو هم اشارهکنیم. شامپانزهای سالخورده و سخنگو که نقش پیشکار خانه را بر عهده دارد.
این خانواده با چنین ویژگیهای غریبی مدت طولانی کنار هم دوام نمیآورند و بعد از مدتی هر یک از آنها به راه خود میرود. بعد از سالها و پس از مرگ سر هارگریوز، اعضا این خانواده برای مراسم تدفین او بار دیگر در کنار هم جمع میشوند. آنها در این گردهمایی نهتنها برخی از اسرار پدر را درک میکنند که میفهمند که آخرالزمان در راه است و آنها باید برای جلوگیری از نابودی زمین بار دیگر زیر یک چتر جمع شده تا شاید بتوانند جلوی این رویداد آخرالزمانی را بگیرند و اینجا است که تازه داستان آغاز میشود.
همانند این خانواده، سریال – و داستان مصوری که این سریال بر مبنای آن تهیهشده است – ساختاری غریب، در بهترین شکل ممکن، دارد.
این داستان ابرقهرمانی عادی و معمولی نیست. اگرچه زمانی که کار به بخشهای پرحادثه داستان میرسد، نمایش چنین صحنههایی جذاب و استادانه است اما داستان تنها به رفتارهای پر زدوخورد خلاصه نشده است.
بیش از هر چیزی داستان، داستان بزرگ شدن افراد و اسیر زمان ماندن است. اینکه چگونه خانواده میتواند به نهادی ناکارآمد بدل شود و اینکه چطور با همه اختلافات و تفاوتها درنهایت میتواند دوباره کنار هم جمع شده و تبدیل به ساختاری نجاتبخش شود.
هرکدام از شخصیتها بهنوعی از سوی پدر مورد فشار و فریب قرارگرفتهاند و رابطه هر یک از آنها با پدری که درواقع به فرزندانش بهعنوان ابزارهایی برای تحقق اهدافش – که ممکن است خیرخواهانه هم باشد – نگاه میکند، یادآور برخی از تجربههای فردی در زندگیهای خانوادگی است که همه ما آنها را تجربه کردهایم.
این سریال که فیلم برداری آن در شهرهای تورنتو و همیلتون کانادا صورت گرفته است، از حضورهنرمندانی چون الن پیج، تام هاپر، رابرت شیهان، مری جی. بلایژ، کمرون بریتون، جان ماگارو، آدام گادلی و کلم فیور سود می برد.
نمره این سریال در وبسایت «گوجه گندیده» یا Rotten Tomattos بر اساس تجمیع نظر منتقدان 89 درصد است.
اگر با دیدن سریال خواستید درباره شخصیتها بیشتر بدانید میتوانید به وبسایت هواداری این مجموعه هم مراجعه کنید و درباره شخصیتها و داستان بیشتر بدانید.