خارپشت امریکای شمالی
در دل جنگلهای انبوه کانادا، در میان درختان سر به فلک کشیدهی صنوبر و افرا، موجودی زندگی میکند که شاید در نگاه نخست، آرام و بیدردسر به نظر برسد، اما با خود زرهای طبیعی و تاریخی پررمزوراز به همراه دارد. خارپشت امریکای شمالی، یکی از عجیبترین و شگفتانگیزترین پستانداران بومی قارهی آمریکا و یکی از ساکنان دیرین حیاتوحش کاناداست؛ حیوانی با چهرهای مهربان، بدنی پوشیده از هزاران خار و قصههایی که در دل افسانههای بومیان این سرزمین ریشه دواندهاند.
پستانداری با زرهی طبیعی
خارپشت امریکای شمالی، که از تیرهی جوندگان است، در ظاهر شباهتهایی به جوجهتیغی دارد، اما از نظر طبقهبندی جانوری و رفتارها کاملاً متفاوت است. وزن این حیوان بین ۵ تا ۱۴ کیلوگرم متغیر است و بدنی تنومند، پاهایی کوتاه و دمی قوی و خاردار دارد. ولی آنچه این جانور را از دیگران متمایز میکند، حدود ۳۰ هزار خار پوشیده از کراتین است که بهجای مو از پوستش میرویند. این خارها نه پرتاب میشوند و نه تهاجمیاند، بلکه ابزاری دفاعی برای دور کردن شکارچیاناند. اگر حیوان احساس خطر کند، پشت خود را خم میکند، خارهایش را سیخ مینماید، و با چرخش دم به طرف دشمن، خارها را در بدن او فرو میبرد. این خارها دارای نوک قلابمانندند و به راحتی به پوست دشمنان فرو میروند.

خانهنشینی در دل درختان
خارپشت حیوانی عمدتاً شبزی و منزوی است که بیشتر زمان خود را در تنههای درختان یا پناهگاههای سنگی میگذراند. برخلاف ظاهر سنگین و کندش، توانایی بالایی در بالا رفتن از درختان دارد و گاه برای ساعتها روی شاخهای ثابت میماند. در روزهای سرد زمستان، در پناهگاههایش میماند، اما هرگز به خواب زمستانی نمیرود. غذاهای مورد علاقهاش شامل برگها، شاخههای جوان، پوست درختان و گاه گیاهان دارویی است. در زمستان، بیشتر از پوست درخت افرا و توس تغذیه میکند و گاه درختان را آنچنان میجود که خشک میشوند.
نکتهای جالب دربارهی رژیم غذایی خارپشت، علاقهی شدید او به نمک است. این حیوان گاه به پناهگاههای انسانی سر میزند تا از چوب ابزارهایی که آغشته به عرق انسان شدهاند یا از تایر خودروها نمک دریافت کند. در بعضی مناطق شمالی، کشاورزان و جنگلداران مجبورند وسایل چوبی خود را در برابر او محافظت کنند!
چرخهی زندگی

فصل جفتگیری خارپشتها معمولاً در اواخر تابستان آغاز میشود. نرها با هم وارد رقابت میشوند و رفتارهای جالبی از جمله «رقص جفتگیری» از خود بروز میدهند. پس از حدود ۷ ماه بارداری، ماده تنها یک نوزاد به دنیا میآورد. جالب آنکه نوزادان خارپشت (که porcupette نامیده میشوند) در زمان تولد خارهایی نرم دارند، اما تنها چند ساعت بعد، خارهایشان سفت و محکم میشود تا از همان ابتدای زندگی، محافظتی طبیعی همراه داشته باشند.
خارپشتها میتوانند تا حدود ۱۰ سال در طبیعت زندگی کنند و در زیستبومهایی از جنگلهای جنوبی انتاریو گرفته تا مرزهای آلاسکا و یوکان یافت میشوند. با وجودی که دشمنان طبیعی دارند — از جمله لینکس، گرگ، و گاهی عقاب — ولی ابزار دفاعیشان باعث میشود تنها در شرایط خاصی شکار شوند.
افسانههایی در دل جنگل
در فرهنگ بومیان کانادا، خارپشت نه فقط یک حیوان، بلکه موجودی اسطورهای است که قصههای زیادی حول آن ساخته شده است.

یکی از معروفترین این داستانها در میان مردم اوژیبوِی نقل شده است. در این روایت، خارپشت در گذشته جانوری بیدفاع و کوچک بوده که هر بار توسط شکارچیان و حیوانات بزرگتر مورد آزار قرار میگرفته. روزی، روحی محافظ و نیکخواه به نام نانابوزو، که در بسیاری از افسانههای بومی نقش ایزدگونه دارد، صدای نالههای او را میشنود. نانابوزو با دلسوزی، تیغهایی از بوتههای خار میچیند و بر پشت خارپشت مینشاند تا از این پس بتواند از خود دفاع کند. این تیغها در طول زمان به خارهای محکم و دفاعی تبدیل میشوند و خارپشت از آن پس جانوری ایمن میشود.
در فرهنگ میکماک، داستانی وجود دارد دربارهی نبود خارپشت در جزیرهی کیپ برتون در نوا اسکوشیا. گفته میشود کشیشی فرانسوی که از سوی مردم بومی مورد اهانت قرار گرفته بود، این حیوان را نفرین کرد تا دیگر هرگز در این جزیره زندگی نکند. امروزه نیز، ساکنان این منطقه برای ساخت صنایع دستی با خارپشت، ناچارند خارهای آن را از مناطق دیگر وارد کنند.
هنر زنده: «دوزندگی با خار» در فرهنگ بومی
در نگاه نخست، خارپشت شاید تنها موجودی به نظر برسد که برای دفاع شخصی از خارهایش استفاده میکند، اما در میان بسیاری از اقوام بومی کانادا، این خارها معنایی فراتر از حفاظت دارند؛ آنها ابزار خلق هنر، حامل حافظهی فرهنگی، و وسیلهای برای روایت تاریخ و جهانبینیاند.
«دوزندگی با خار» یا Quillwork، یکی از کهنترین و زیباترین اشکال هنر بومی در آمریکای شمالی است که پیش از ورود اروپاییان و مهرههای شیشهای، بهطور گسترده در میان قبایل مختلف رایج بود. زنان هنرمند، خارهای خارپشت را با دقت از بدن او خارج میکردند—معمولاً پس از مرگ طبیعی یا شکار انسانی همراه با احترام—و آنها را با رنگهای طبیعی از گیاهان، خاک، زغال یا توت رنگ میکردند. سپس، خارها را خیس میکردند تا نرم شوند، و با دقت و ظرافت، آنها را روی پوست گوزن، جعبههای پوست درخت غان، یا لباسهای آیینی میدوختند..

در سنتهای کری و ساوتی، دوزندگی با خار تنها یک هنر نبود، بلکه آیینی معنوی بود. هر نقش و هر رنگ معنای خاصی داشت: خطوط مارپیچ نماد زندگی، دوایر نماد خورشید، و فلشها نشانهی مسیرها و سرنوشتها بودند. در این سنتها، زنانی که این هنر را اجرا میکردند، معمولاً جایگاه بالایی در جامعه داشتند و گاه برای آغاز این فعالیت، باید مراسم تطهیر و دعا را انجام میدادند.
در فرهنگ بلکفوت، دخترانی که به بلوغ میرسیدند، یادگیری این هنر را بهعنوان بخشی از عبور از کودکی به بزرگسالی آغاز میکردند. با هر ردیف از خار، داستانی از نیاکان، ستارگان، جانوران مقدس یا حتی رویاهای شخصی دوخته میشد.
یکی از ویژگیهای منحصربهفرد این هنر، آن است که برخلاف بسیاری از هنرهای سنتی که با ابزار ساخته میشوند، در دوزندگی با خار، دست و دل انسان مستقیماً با مادهی طبیعت پیوند میخورد؛ انگار روح هنرمند و روح حیوان در تار و پود اثر، با هم آمیخته میشوند.
با ورود استعمار و کاهش جمعیت خارپشتها، این هنر رو به فراموشی رفت؛ اما در دهههای اخیر، تلاشهای فراوانی از سوی هنرمندان جوان بومی برای باززندهسازی این مهارت انجام شده است. کارگاههای آموزشی، مستندسازی سنتها و حتی حضور آثار خاردوزی در نمایشگاههای هنری مدرن، گواهی است بر مقاومت فرهنگی و بازگشت به ریشهها.
دانستنیهای جالب
خارپشتها شنای خوبی دارند. خارهای توخالیشان مانند عایق و شناور عمل میکند.
خارپشتها گاهی با سوت یا جیغ مخصوص با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند، بهویژه در فصل جفتگیری.
با وجود ظاهر سنگین، میتوانند تا ارتفاع ۵ متری از درختان بالا بروند و گاه شبها روی شاخهها میخوابند.
اگرچه دفاعیاند، اما جانوری صلحجو و منزویاند و فقط در مواقع ضروری از خارهای خود استفاده میکنند.
واگویهای پایانی
در جهانی که بسیاری از حیوانات برای بقا به فرار، حمله یا گروهزیستی روی آوردهاند، خارپشت با سکوت، صبوری و زرهی که به تن دارد، داستانی متفاوت میگوید؛ داستانی از خوداتکایی، زندگی در سایهها، و هنر بقا با کمترین خشونت. قصهی خارپشت، قصهی دفاع خاموش و هنر نهفته در طبیعت است؛ حیوانی که با هر قدم آهستهاش در جنگلهای شمالی، ما را به تماشای پیچیدگیهای زیستبوم دعوت میکند.