زمستانِ طولانیِ سال ۱۹۸۰ تازه به پایان رسیده بود. کانادا، کشوری با دو زبان، دو فرهنگ غالب، و هویتی در حال تکامل، در آستانه یکی از سرنوشتسازترین آزمونهای سیاسی خود ایستاده بود. یک انتخابات فدرال در پیش بود، اما در فراتر از آن، سایهای سنگینتر بر سر کشور گسترده شده بود: همهپرسی استقلال کبک.
در این فصل سیاسی، دو چهرهی آشنا روبهروی هم ایستاده بودند. یکی، جو کلارک جوان، نخستوزیر محافظهکار که در سال ۱۹۷۹ قدرت را با دولتی اقلیت بهدست آورده بود. دیگری، پیر الیوت ترودو، نخستوزیر کاریزماتیک سابق، که پس از یک دوره کنارهگیری، بار دیگر با وعده دفاع از وحدت ملی بازگشته بود. بازگشتی که قرار بود نهفقط نتیجه انتخابات، بلکه سرنوشت کانادا را در مواجهه با جنبش جداییطلبانه کبک رقم بزند.
زمینه سیاسی: دولت کوتاهعمر و بحران اقتصادی
در انتخابات سال ۱۹۷۹، حزب محافظهکار به رهبری جو کلارک موفق شد لیبرالها را شکست دهد و دولتی اقلیت تشکیل دهد. اما این دولت تنها ۹ ماه دوام آورد. در دسامبر همان سال، بودجهای جنجالی که افزایش مالیاتها بر سوخت را پیشنهاد میداد، در پارلمان رأی نیاورد و باعث سقوط دولت شد.
در همین زمان، کانادا با مشکلات اقتصادی روبهرو بود: تورم بالا، نرخ بیکاری رو به افزایش، و بحران انرژی. مردم، که امید داشتند محافظهکاران به ثبات بازگردند، حالا با دولتی ضعیف و ناتوان مواجه شده بودند. در چنین شرایطی، لیبرالها و پیر ترودو فرصت را غنیمت شمردند.
کمپینها: بازگشت ترودو، نبرد بر سر وحدت
کمپین انتخاباتی لیبرالها، بر تجربه، ثبات، و دفاع از وحدت کانادا متمرکز بود. ترودو، با همان جذابیت سابقش، به صحنه بازگشته بود و با شعارهایی مانند «آینده ما با هم است» و «نه به تفرقه»، مردم را خطاب قرار میداد. از نظر او، خطر اصلی، نه بحران اقتصادی، بلکه تهدید جدایی کبک بود.

در مقابل، جو کلارک تلاش کرد کمپینی بر پایه مسئولیتپذیری اقتصادی و سیاستهای ریاضتی پیش ببرد. اما چهره تازهوارد و فاقد کاریزمای لازم، در برابر نامی همچون ترودو، نمیتوانست توجه عمومی را جلب کند. همچنین شکست بودجه کلارک، نوعی بیثباتی سیاسی به همراه داشت که اعتماد رأیدهندگان را تضعیف کرد.
همهپرسی کبک: صدای تردید
در پسزمینه این انتخابات، مهمترین موضوع سیاسی آن سال قرار داشت: همهپرسی استقلال کبک، که برای ماه مه ۱۹۸۰ برنامهریزی شده بود. دولت استانی کبک، به رهبری رنه لوسک از حزب کبکیها (Parti Québécois)، خواستار اختیار مذاکره برای استقلال سیاسی از کانادا بود، هرچند همچنان خواهان رابطه اقتصادی نزدیک با دولت فدرال باقی میماند.

پیر ترودو، که خود از مونترال آمده بود و به زبان فرانسه تسلط کامل داشت، بهشدت با این ایده مخالف بود. او قول داد اگر مردم کبک به ماندن در کانادا رأی دهند، دولت فدرال در جهت بازنگری در قانون اساسی و افزایش خودمختاری استانها گام برخواهد داشت. این وعدهها، که بعدها به برنامهریزی برای «پاتریاسیون» قانون اساسی و منشور حقوق و آزادیها انجامید، نقش مهمی در روند رأیگیری داشت.
در ۲۰ می ۱۹۸۰، تنها چند هفته پس از انتخابات فدرال، مردم کبک با ۵۹.۶ درصد به ماندن در کانادا رأی دادند. این رأی، نتیجه مستقیم کمپین هماهنگ دولت فدرال و لیبرالها بود.
زنان، بومیان، و دیگر حاشیهها
در انتخابات ۱۹۸۰، وضعیت مشارکت زنان بهتر از دورههای پیشین بود. تعدادی از زنان بهعنوان نامزد حزب لیبرال و نیودموکرات وارد رقابت شدند، اما همچنان سهمشان در مجلس اندک باقی ماند. صدای زنان بیشتر در حوزههایی چون برابری حقوقی، رفاه اجتماعی، و آموزش شنیده میشد.
در مورد بومیان، با وجود کسب حق رأی کامل از دهه ۱۹۶۰، هنوز چالشهای زیادی وجود داشت. دولت ترودو در سال ۱۹۶۹ با سیاست موسوم به «وایت پیپر» خواهان ادغام کامل بومیان در جامعه کانادا شده بود، اما با مخالفت گسترده آنها مواجه شد. در سال ۱۹۸۰، هنوز اعتماد میان جوامع بومی و دولت مرکزی آسیبدیده بود، اگرچه بحث منشور حقوق بعداً فرصتهایی برای بازسازی این رابطه فراهم کرد.
نتیجه و پیامدها
انتخابات در ۱۸ فوریه ۱۹۸۰ برگزار شد. حزب لیبرال با کسب ۱۴۷ کرسی از ۲۸۲ کرسی مجلس عوام، دولت اکثریت تشکیل داد. محافظهکاران به ۱۰۳ کرسی سقوط کردند و حزب نیودموکرات (NDP) به رهبری اد برودبنت با ۳۲ کرسی جایگاه خود را حفظ کرد.

بازگشت ترودو، پیام روشنی داشت: مردم، در زمان بحران، خواهان رهبری قاطع و تجربه بودند. دولت جدید، نهتنها از نظر سیاسی بلکه از نظر هویتی، وظیفه مهمی بر عهده داشت—پاسخ به نارضایتیهای کبک، اصلاح قانون اساسی، و وحدت ملی.
میراث
انتخابات ۱۹۸۰ نقطهی آغاز یک مسیر مهم در تاریخ کانادا شد. دولت ترودو در سال ۱۹۸۲ قانون اساسی را بدون امضای کبک به کانادا بازگرداند و منشور حقوق و آزادیها را به تصویب رساند—سندی که هنوز یکی از پایههای حقوق مدنی کشور محسوب میشود.
از طرفی، این دوره، شکافهای جدیدی نیز بر جای گذاشت: احساس بیاعتمادی در کبک، حساسیتهای فرهنگی، و بحث بر سر جایگاه استانها در ساختار فدرال.
اما یک چیز روشن بود: رأی ۱۹۸۰، رأی به ماندن، رأی به گفتوگو، و رأی به آیندهای مشترک بود—آیندهای که هنوز با چالش همراه است، اما در آن سال، با صدای بلند فریاد زده شد: «ما با هم، بهتر هستیم.»