پاییز ۱۹۳۵، سایهی سنگین یک دهه بحران اقتصادی بر کانادا گسترده بود. رکود بزرگ، که از اکتبر ۱۹۲۹ با سقوط بازار سهام در ایالات متحده آغاز شده بود، هنوز هم زخمهایش بر چهره شهرها و دشتها پیدا بود—کارخانههایی تعطیل، صفهای طولانی برای نان، موج فزاینده بیخانمانی، و نارضایتی عمیق در میان طبقات کارگر و کشاورز. در چنین فضایی، دولت محافظهکار به رهبری ریچارد بِنِت (R.B. Bennett) دیگر پاسخگو به نیازهای جامعه بهنظر نمیرسید. مردم خسته از سالها سختی، آماده تغییر بودند. و اینگونه بود که انتخابات فدرال ۱۴ اکتبر ۱۹۳۵ به صحنهای برای تجدید امید، ظهور احزاب جدید، و بازتعریف سیاست اجتماعی در کانادا بدل شد.
زمینه اجتماعی و اقتصادی
دولت بنت در سال ۱۹۳۰، در اوج خوشبینی، با وعدههایی چون پایان دادن به بیکاری و حمایت از تولید داخلی، به قدرت رسید. اما خیلی زود واقعیت تلخ رکود اقتصادی آشکار شد. سیاستهای او—مانند افزایش شدید تعرفههای گمرکی برای حمایت از صنایع داخلی، که به “دیوار تعرفه بنت” مشهور شد—نهتنها اقتصاد را نجات نداد، بلکه صادرات کانادا را هم محدود کرد. تا ۱۹۳۵، نرخ بیکاری به حدود ۲۰ درصد رسیده بود. میلیونها نفر کار خود را از دست داده بودند، و در دشتهای پرری، کشاورزان درگیر خشکسالیهای پیدرپی و طوفانهای گردوغبار موسوم به Dust Bowl بودند.
در سال آخر دولت، بنت تلاش کرد با معرفی مجموعهای از اصلاحات اجتماعی، معروف به «توافق تازه بنت» (Bennett’s New Deal)، شرایط را بهبود بخشد. او وعدههایی از جمله بیمه بیکاری، حداقل دستمزد، و محدودیت ساعات کار ارائه داد؛ اصلاحاتی که آشکارا از سیاستهای فرانکلین روزولت در ایالات متحده الهام گرفته شده بود. اما برای بسیاری از کاناداییها، این تغییر موضع دیرهنگام، ناسازگار با عملکرد گذشته بنت، و انتخاباتی تلقی شد.
کارزارهای انتخاباتی: وعدهی تغییر
در برابر دولت محافظهکار، ویلیام لیون مکنزی کینگ، رهبر حزب لیبرال، قرار داشت. او نخستوزیر پیشین بین سالهای ۱۹۲۱ تا ۱۹۳۰ بود، و حالا با رویکردی میانهرو و آرام، خود را بهعنوان رقیبی باثبات و اهل سازش معرفی میکرد. شعار کمپین لیبرالها بر آیندهنگری استوار بود: «ما به گذشته بازنمیگردیم، ما به آینده نگاه میکنیم.» حزب لیبرال وعده داد با کاهش دخالت دولت در بازار، بازنگری در مالیاتها، و سیاستهای عمرانی، اعتماد عمومی را بازگرداند.
اما در این انتخابات، تنها رقابت بین دو حزب سنتی نبود. حزب فدراسیون مشترکالمنافع همکاری (CCF) به رهبری جی. اس. وودزورث (J.S. Woodsworth) وارد صحنه شد—حزبی سوسیالیستی که از دل بحران اقتصادی، در سال ۱۹۳۲ پدید آمده بود. CCF با حمایت کارگران، کشاورزان و روشنفکران چپگرا، برنامهای رادیکال شامل بازتوزیع ثروت، ملیسازی صنایع کلیدی، و تأمین خدمات درمانی و رفاهی ارائه داد.
در همین حال، در استان آلبرتا، جنبش تازهنفسی بهنام اعتبار اجتماعی (Social Credit)، به رهبری واعظی محبوب به نام ویلیام “بایبل بیل” ابرهارت (William Aberhart) پدیدار شد. این حزب با ترکیبی از مفاهیم اقتصادی غیرمرسوم و دیدگاههای مذهبی، وعدهی پرداخت ماهیانه ۲۵ دلار به هر شهروند را مطرح کرد—شعاری که به سرعت میان کشاورزان فقیر و ساکنان مناطق روستایی نفوذ کرد.
مشارکت زنان: قدمهای محکمتر
تا ۱۹۳۵، زنان کانادایی بهطور کامل در سطح فدرال از حق رأی برخوردار بودند. این انتخابات از نخستین دورههایی بود که مشارکت زنان در کمپینها و فرآیند رأیگیری بهصورت گسترده دیده شد. با این حال، هنوز تعداد کمی از زنان بهعنوان نامزد وارد میدان شدند.
در این میان، اگنس مکفییل (Agnes Macphail)—نخستین زنی که در سال ۱۹۲۱ وارد مجلس عوام شده بود—تنها زن راهیافته به مجلس در این انتخابات بود. او همچنان صدای پرقدرتی برای حقوق زنان، اصلاح نظام کیفری، و عدالت اجتماعی باقی ماند. اگرچه مکفییل تنها بود، اما حضورش نشان میداد که آیندهی سیاسی زنان تازه آغاز شده است.
جوامع بومی و حاشیهنشین
در سال ۱۹۳۵، بیشتر اعضای جوامع بومی هنوز از حقوق شهروندی کامل محروم بودند. طبق «قانون هند» (Indian Act)، بومیان تنها در صورتی میتوانستند رأی بدهند که از وضعیت حقوقی خود بهعنوان “بومی ثبتشده” انصراف دهند—فرآیندی موسوم به enfranchisement که به معنای کنار گذاشتن هویت فرهنگی و اجتماعی بود. حتی کهنهسربازان بومی جنگ جهانی اول هم، بهرغم وعدههای دادهشده، از این حق محروم ماندند.
در دوران رکود، وضعیت این جوامع بدتر شد. فقر، سوءتغذیه، بیماری و بیتوجهی کامل دولت به مسائل بومیان، شکاف تاریخی میان دولت فدرال و جوامع نخستملتها را تعمیق بخشید.
نتیجه انتخابات: بازگشت لیبرالها
در شب ۱۴ اکتبر، حزب لیبرال با ۱۷۳ کرسی از مجموع ۲۴۵ کرسی مجلس عوام، پیروزی قاطعی بهدست آورد. حزب محافظهکار به رهبری بنت تنها ۳۹ کرسی بهدست آورد—شکستی تاریخی که پایان دوران سیاسی او را رقم زد. حزب CCF با ۷ کرسی وارد مجلس شد و اعتبار اجتماعی نیز ۱۷ کرسی بهدست آورد که تقریباً همه آنها از آلبرتا بودند.
مکنزی کینگ با بازگشت به قدرت، سیاستهای خود را بر ثبات مالی، پروژههای عمرانی (مانند توسعه راهها و زیرساختها)، و بازسازی روابط تجاری با بریتانیا و آمریکا متمرکز کرد. این رویکرد محافظهکارانه در آن زمان ثبات ایجاد کرد، هرچند بعدها منتقدان او را «استاد تعلل» لقب دادند.
چهرههای کلیدی

ویلیام لیون مکنزی کینگ: سیاستمداری عملگرا و محتاط که با نفوذ و دوام سیاسی بینظیر، تا سال ۱۹۴۸ بر سیاست فدرال تسلط داشت.
ریچارد ب. بنت: نخستوزیری که در برابر بحران شکست خورد و پس از ترک قدرت، به بریتانیا مهاجرت کرد.
اگنس مکفییل: پیشگام حقوق زنان، عدالت اجتماعی و اصلاح زندانها، که حضورش در پارلمان نشانی از آیندهای متفاوت بود.
جی. اس. وودزورث: بنیانگذار سوسیالیسم دموکراتیک در کانادا و الهامبخش سیاستهای اجتماعی دهههای بعد.
ارزیابی و میراث
انتخابات ۱۹۳۵ تنها یک انتقال قدرت نبود. این انتخابات آغازگر دگرگونیهای عمیق اجتماعی و سیاسی در کانادا بود. ظهور احزاب جدید، افزایش نسبی نقش زنان، و رویآوردن دوباره مردم به سیاستهای لیبرال، نشاندهنده تغییر جهت افکار عمومی بود.
اما این انتخابات همچنین محدودیتهای دموکراسی کانادایی را آشکار کرد: نادیده گرفتن حقوق مردم بومی، غیبت کامل اقلیتهای نژادی در سیاست، و بیعدالتی ساختاری در برخورد با فقر.
با گذشت زمان، بسیاری از آرمانهایی که در این انتخابات به حاشیه رانده شدند—از بیمه درمانی گرفته تا خدمات اجتماعی فراگیر—در دهههای بعد، بهویژه پس از جنگ جهانی دوم، به سیاستهای رسمی کانادا بدل شدند.
انتخابات ۱۹۳۵ بذرهایی کاشت که آیندهی رفاه کانادایی از دل آن رویید.