زمستانی سرد در کانادا فرا رسیده بود و صدای مهیب توپها از جبهههای دوردست اروپا، جایی که جنگ جهانی اول در جریان بود، به گوش میرسید. در سال ۱۹۱۷، کانادا، کشوری که هنوز بخشی از امپراتوری بریتانیا بود، درگیر جنگی شده بود که زندگی روزمرهاش را با دود، فقر و نگرانی آکنده کرده بود. در این فضای پرتنش، دولت فدرال به رهبری سر رابرت بوردن تصمیم گرفت انتخاباتی برگزار کند—انتخاباتی که نهتنها یک رویداد سیاسی بود، بلکه به نمادی از شکافهای عمیق اجتماعی، قومی، زبانی و اخلاقی در این کشور تبدیل شد.
زمینه تاریخی
کانادا در سال ۱۹۱۴، بهعنوان عضوی از امپراتوری بریتانیا، بهطور خودکار وارد جنگ جهانی اول شد. در سالهای ابتدایی، موجی از احساسات میهنپرستانه هزاران داوطلب را به جبهههای فلاندرز در فرانسه و بلژیک کشاند. اما با طولانی شدن جنگ و افزایش تلفات—که تا سال ۱۹۱۷ به بیش از ۱۰۰,۰۰۰ کشته و زخمی رسیده بود—انگیزه برای داوطلب شدن کاهش یافت. دولت محافظهکار بوردن، که با کمبود شدید نیرو روبهرو شده بود، در بهار همان سال قانون خدمت نظام وظیفه (Military Service Act) را معرفی کرد. این قانون، همه مردان سالم بین ۲۰ تا ۳۵ سال را که معافیت خاصی نداشتند، ملزم به خدمت نظامی میکرد.
تصویب این قانون، شکافی عمیق را در کشور بهوجود آورد. در میان انگلیسیزبانان، بهویژه در غرب و انتاریو، حمایت از نظام وظیفه قوی بود. اما در کبک، که اکثریت جمعیت فرانسویزبان بودند، این قانون بهعنوان تحمیل امپریالیستی بریتانیا بر جامعهای که خود را جدا از این جنگ میدید، بهشدت مورد مخالفت قرار گرفت. شعار «این جنگ ما نیست» در خیابانهای مونترال و کبکسیتی طنینانداز شد. معترضان میگفتند در تصمیمگیریهای ملی صدای ما شنیده نمیشود.
اتحاد در قدرت: دولت «یونین»
بوردن که پیشبینی میکرد این سیاست جنجالی میتواند حزبش را در انتخابات تضعیف کند، در پاییز ۱۹۱۷ تصمیم گرفت با مخالفان میانهرو ائتلاف کند. او با جذب لیبرالهای حامی خدمت اجباری و برخی نمایندگان مستقل، “دولت اتحاد” (Union Government) را تشکیل داد. این دولت، ائتلافی اضطراری بود که بهعنوان نماد «وحدت ملی» در دوران بحران معرفی شد. بوردن قول داد کشور را با این جبهه متحد، به پیروزی در جنگ هدایت کند.
در برابر او، سر ویلفرید لوریه، نخستوزیر سابق و رهبر حزب لیبرال ایستاد. لوریه که خود فرانسویزبان و اهل کبک بود، با خدمت اجباری بهدلایل اخلاقی و سیاسی مخالفت کرد. او هشدار داد که این قانون وحدت شکننده بین انگلیسیزبانان و فرانسویزبانان را نابود خواهد کرد. لوریه با این موضع توانست حمایت کبک را بهدست آورد، اما در دیگر استانها به خیانت متهم شد. برای بسیاری از انگلیسیزبانان، مخالفت با خدمت وظیفه، مخالفت با تلاش جنگی تلقی میشد.
رأیدهندگان تازهوارد
این انتخابات با تغییراتی بیسابقه در قانون رأیگیری همراه شد. دولت بوردن با تصویب قانون Wartime Elections Act، حق رأی را به برخی از زنان اعطا کرد—زنانی که پدر، همسر یا فرزندانشان در ارتش خدمت میکردند. این نخستین گام رسمی بهسوی اعطای حق رأی به زنان در کانادا بود، هرچند هدف اصلی آن، تقویت پایگاه رأی حامیان خدمت وظیفه بود.

در مقابل، همین قانون، حق رأی را از بسیاری از مهاجران تازهوارد، بهویژه کسانی که از کشورهای متخاصم مانند آلمان و اتریش-مجارستان آمده بودند، سلب کرد—even اگر سالها در کانادا زندگی کرده و شهروند بودند. این تبعیض، نارضایتی زیادی در جوامع مهاجر ایجاد کرد.
وضعیت مردم بومی نیز بهشدت ناعادلانه بود. با اینکه بیش از ۴,۰۰۰ بومی کانادایی داوطلبانه در جنگ شرکت کرده بودند، اما همچنان از حق رأی محروم بودند. نظام قانونی آن زمان، بومیان را تابع «قانون هند» (Indian Act) میدانست. تنها راه کسب حق رأی برای آنها، انصراف رسمی از وضعیت بومی بودن (enfranchisement) بود—فرآیندی که به معنای چشمپوشی از هویت فرهنگی و حقوق اجتماعیشان بود. بسیاری از رهبران بومی این سیاست را تحقیرآمیز و ناعادلانه میدانستند و میپرسیدند: «چرا فرزندان ما باید برای کشوری بجنگند که ما را بهرسمیت نمیشناسد؟»
نتایج و پیامدها
در ۱۷ دسامبر ۱۹۱۷، انتخابات برگزار شد و دولت اتحاد بوردن با کسب ۱۵۳ کرسی در برابر ۸۲ کرسی لیبرالها پیروز شد. اما این پیروزی چهرهی یک کشور متحد را نشان نمیداد. نقشه سیاسی کانادا، شکاف عمیق زبانی و منطقهای را آشکار کرد: مناطق انگلیسیزبان، بهویژه در غرب و انتاریو، به بوردن رأی دادند، در حالی که کبک تقریباً یکصدا از لوریه حمایت کرد.
قانون نظام وظیفه اجرا شد. بیش از ۴۰۰,۰۰۰ نفر ثبتنام کردند، اما تنها ۲۴,۰۰۰ نفر به جبهه اعزام شدند، زیرا بسیاری از آنها معاف شدند یا فرار کردند. در کبک، اعتراضات شدت گرفت. در بهار ۱۹۱۸، در جریان شورشهای عید پاک در کبکسیتی، نیروهای ارتش برای سرکوب اعتراضات وارد عمل شدند و پنج نفر کشته شدند. این رویداد، به شکاف میان کبک و دولت فدرال عمق تازهای داد و تا دههها در حافظهی جمعی فرانسویزبانان باقی ماند.
چهرههای کلیدی این انتخابات

سر رابرت بوردن: نخستوزیر محافظهکار و معمار دولت اتحاد. سیاستهای او نقش مهمی در حفظ تلاش جنگی کانادا داشت، اما میراثی از شکاف و نارضایتی برجای گذاشت. او تا پایان جنگ در قدرت ماند و در کنفرانس صلح ورسای، کانادا را بهعنوان کشوری مستقل از نظر دیپلماتیک نمایندگی کرد.
سر ویلفرید لوریه: نخستوزیر پیشین و رهبر لیبرالها. او نماد مقاومت فرهنگی کبک در برابر سیاستهای نظامیگرایانه شد. این انتخابات واپسین کارزار بزرگ سیاسی او بود. او دو سال بعد، در ۱۹۱۹، درگذشت.
نلی مککلانگ (Nellie McClung): فعال حقوق زنان و از حامیان اعطای رأی به زنان. اگرچه در انتخابات ۱۹۱۷ نامزد نبود، اما در کمپینهای غرب کانادا از نظام وظیفه و رأی زنان دفاع کرد. تلاشهای او زمینه را برای ورود زنان به سیاست فراهم کرد.
هنری بوراسا (Henri Bourassa): سیاستمدار و روزنامهنگار کبکی، بنیانگذار روزنامه Le Devoir. از منتقدان سرسخت خدمت اجباری و از مدافعان حقوق فرهنگی و زبانی فرانسویزبانان بود.
نقد و ارزیابی
انتخابات ۱۹۱۷، از سوی مورخان، یکی از قطبیترین و بحثبرانگیزترین انتخابات تاریخ کانادا ارزیابی شده است. بوردن توانست کشور را تا پایان جنگ هدایت کند و در سطح جهانی جایگاهی برای کانادا تعریف کند، اما در داخل، شکافهای اجتماعی و قومی را تشدید کرد—شکافهایی که تا جنبشهای استقلالطلبانه کبک در دهههای بعد، همچنان زنده باقی ماند.
سیاستهای تبعیضآمیز علیه بومیان و مهاجران، نقطه تاریکی در تاریخ انتخابات کاناداست. این بیعدالتی، بخش مهمی از میراثی است که امروز نیز کانادا با آن روبهروست: سؤال بنیادین اینکه چه کسی بهراستی «شهروند» محسوب میشود؟