حدود پنج سال پیش وقتی «مداد» هنوز یک ایده بود، مشغول رنگ کردن و انجام تعمیرات جزئی دفتر کاری بودم که تازه برای مداد اجاره شده بود که ناگهان در باز شد و مانا وارد دفتر شد. جایی که بعدها اسمش را گذاشتیم «جامدادی»
مانا را از قبل میشناختم. ویراستار، صفحهبند و گرافیست قابلی بود و شنیده بود که قرار است یک رسانهی آنلاین به نام «مداد» راهاندازی شود
آنروز او مثل یک کارگر واقعی کار کرد و بعد از آن هم هیچوقت منتظر نشد تا کاری را در مداد بر اساس شرح وظایفش انجام دهد. همهجا بود و همه کاری میکرد تا مداد، به صحت و سرعت به دست شما برسد. او یکی از ستونهای واقعی «مداد» است. هر جا در مداد زیبایی چشمنواز میبینید، کار قلم و هنر مانا است.
بعدازظهر دیروز، او و همسرش، علی، اولین نوزاد خود را در آغوش گرفتند. دختر زیبایی که گرچه نخستین مدادچهی بچههای تحریریه نیست اما نخستین دختر ما است.
لابلای این همه خبرهای ناگوار، ورود این معجزهی کوچک را به دنیا، به فال نیک میگیرم و برای شادی و خوشبختی خانوادهی سه نفرهی مانا، آرزوهای خوب میکنم.
شهرام یزدانپناه
سردبیر
این مطلب ابتدا با این لینک در کانال تلگرامی «مداد» منتشر شد.