مداد، رسانه آنلاین مونترال

تبلیغات
 

شادی «آبادی‌طلب‌ها» از موفقیت‌ احتمالی‌شان در قرار دادنِ ایران در لبه‌ی پرتگاه ویرانی یادداشت‌های یک سردبیر

این مطلب برای رسانه‌های اجتماعی «مداد» تهیه و ابتدا در کانال تلگرامی «مداد» به آدرس https://t.me/medads/32579 منتشر شد و سپس جهت آرشیو به وب‌سایت «مداد» منتقل گردید.

شما می‌توانید «مداد» را در تلگرام، اینستاگرام، فیس‌بوک و X (توئیتر سابق) دنبال کنید.

تبلیغات: برای کسب اطلاعات بیشتر روی هر پوستر کلیک کنید

گروه املاک OneClickHome مهدی یزدی و حمید سام  

حمله‌ی بی‌سابقه‌ی موشکی روز سه‌شنبه‌ی جمهوری‌اسلامی به خاک اسرائیل، کشور عزیزمان، ایران را در لبه‌ی پرتگاه ویرانی قرار داده است و حالا همه‌ی ما باید با چشمانی نگران به تیتر خبرها و رد دود موشک‌ها در آسمان نگاه کنیم.

مقامات جمهوری‌اسلامی که از ۴۵ سال پیش بی‌تعارف گفته‌اند، هدف‌شان پیروزی «امت اسلامی» است و نه سرافرازی «ملت ایران»، به آن خاک اهورایی و آن مرز پُر گوهر، همچون غنیمتی جنگی نگاه می‌کنند، همچون اسیری در بند، با مردمانی به گروگان گرفته شده که هر زمان یاغی‌گری کردند، می‌شود آنها را به بند کشید، خفه کرد، سلاخی نمود، کشت و با تحقیر بر آن‌ها حکومت کرد و در انتها هم می‌توان سرزمین‌ غارت‌شده‌اشان را به آتش کشید، سوزاند و اگر لازم شد حتا آن را به دره‌ی عمیق ویرانی پرت کرد.

جمهوری‌اسلامی و عواملش ما را گروگان‌‌هایی می‌دانند که فکر می‌کنند می‌توانند از آن به عنوان سپر انسانی استفاه کنند و هر زمان لازم شد چند صد نفری از ما را در زمین و هوا قربانی کنند و اگر صدای‌مان درآمد، سرکوب‌مان کنند. می‌توانند تحقیرمان کنند، تهدیدمان کنند و هر وقت لازم داشتند، با چند آب‌نبات و کمی آزادی مشروط، تطمیع‌مان کنند.

این فلسفه‌ی حکومت‌داری که در آن به «شهروند» به چشم گروگان و یک «چیز» غیرانسانی نگاه می‌شود، هیچ اعتراض مدنی پذیرفته نیست و هرگونه تلاش برای تغییر، همکاری با دشمن تعبیر می‌شود. این سیستم دیکتاتوری هرگونه اعتراض مردم برای تغییر مسیر کشورشان را به «این» و «آن» دشمن فرضی ربط می‌دهد تا با «پرونده‌سازی» و تهدید؛ معترضان را تأدیب، صدای اعتراض را خفه و اشتیاق تغییر را خاموش کند.

و از عجایب روزگار این که آدم‌هایی که خواسته یا از سر ساده‌لوحی به شکل ناخواسته در این راه به دیکتاتورهای جمهوری اسلامی کمک می‌کنند، خودشان را «صلح‌طلب» و بقیه را «جنگ‌طلب» می‌نامند. تلاش خودشان برای حفظ دیکتاتوری موجود را «آبادی‌طلبی» و اعتراض مردم به خفقان موجود را «ویرانی‌طلبی» تعبیر می‌کنند.

آن‌ها وقتی جمهوری اسلامی می‌کُشد، ویران می‌کند، تجاوز می‌کند، غارت می‌کند و طناب‌های اعدامش را دور گردن ما سفت می‌کند، یادشان می‌افتد که «نباید در سیاست دخالت کنند». این آدم‌ها وسط اعتراضات صلح‌طلبانه‌ی ما، یک پرچم نامربوط پیدا می‌کنند تا برایمان پرونده‌سازی کنند و برای دیدن «شیرینی لحظه‌ی اعدام» ما، دست به دعا برمی‌دارند.

اما زمانی‌که به جمهوری‌اسلامی فشاری وارد می‌شود، ناگهان صلح‌طلب و آبادی‌طلب می‌شوند و هرگونه اعتراض و فشار به جمهوری‌اسلامی را نشانه‌ی جنگ‌طلب و ویرانی‌طلب بودن معرفی می‌کنند و درباره‌ی مزایای گل و بلبل و شربت گلاب صحبت می‌کنند.

اما کافی است فشار آنقدر بیش‌تر شود که برای موجودیت جمهوری‌اسلامی احساس خطر کنند تا ناگهان از زیر عبای دروغین صلح‌دوست بودنِ خود، دشنه‌ی جنگ را بیرون آورند و ماسک آبادی‌طلبی خود را کنار بزنند و دستی‌دستی سرزمین باستانی‌مان را به سمت پرتگاه نابودی ببرند تا بلکه ما از ترس نابودی کشور عزیزمان، عقب بکشیم و اجازه دهیم باز هم به کار خود ادامه دهند.

و درست در آن لحظه‌ که سرمست پیروزی خود در زمینه‌سازی برای آغاز جنگی علیه ایران هستند باید به روی‌شان آورد که دُم خروسِ «صلح‌طلب» بودن‌تان را باور کنیم یا این «شادی» عجیب‌تان از سوق دادن مملکت به پرتگاه ویرانی؟

روزها و بلکه ساعت‌های آینده، زمان بسیار حساسی برای میهن‌دوستان واقعی است. ما مردم، نه این جنگ را که امکان دارد هر لحظه چنگش به جان ایران بیفتند و نه آن سرکوب و اختناق ۴۵ ساله‌ی جمهوری‌اسلامی را نمی‌خواستیم و نمی‌خواهیم.

هرکدام از ما مردم در حد توان‌مان تلاش کرد تا مسیر اختناق رژیم را تغییر دهد، اصلاح کند یا به شکلی صلح‌آمیز با براندازی، آن را با یک حکومت دموکراتیک، تعویض کند.

صلح‌طلبان واقعی، ما بودیم. جنگ‌طلب و ویرانی‌طلب، کسانی بودند که تلاش‌های ما را تخریب کردند، به نیت خوب ما تهمت زدند، تحقیرمان کردند و برای بقای جمهوری اسلامی از هیچ کوششی فرو نگذاشتند.

این روزها نیز خواهد گذشت و همه می‌دانند که سیمرغ «ایران» از زیر این خاکستر سرد و غمگین نیز بیرون خواهد آمد و ما دوباره آن سرزمین اهورایی را با خون و جان خود خواهیم ساخت و در انتها روسیاهی می‌ماند برای آن به اصطلاح «صلح‌طلبان» دروغین که برخلاف ادعای «آبادی‌طلب» بودن‌شان، آرزوی ویرانی و اعدام و سرکوب داشتند.

 

در پایان و به قول بچه‌های ایران:

«نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران»

 

و به امید برافراشته شدن پرچم راستین ایران بر  بلندای دماوند

 

شهرام یزدان‌پناه

سردبیر

 

این مطلب ابتدا با این لینک در کانال تلگرامی «مداد» منتشر شد.

نیازمندیهای مداد
کسب‌وکارهای مونترالی

محمد تائبی، مشاور و بروکر بیمه
محمد تائبی، مشاور و بروکر بیمه
کلینیک دندانپزشکی ویلری، دکتر عندلیبی
دارالترجمه رسمی فرهنگ
مریم رمضانلو، کارشناس وام مسکن
 
رضا نوربخش، نماینده فروش نیسان

«مداد» در چند خط

«مداد»، مجله آنلاین مونترال
مداد یعنی کودکی، صداقت، تلاش تا آخرین لحظه، یعنی هر قدر کوچک‌تر، همان‌قدر باتجربه‌تر

ارتباط با «مداد»:
تلفن: 4387388068
آدرس:
No. 3285 Cavendish Blvd, Apt 355
Montréal, QC
Canada

مداد مسئولیتی درباره صحت آگهی‌ها ندارد

بازنشر فقط به شرط لینک به مطلب اصلی در وب‌سایت مداد

نیازمندی‌های «مداد»، کسب‌وکارهای مونترال

«مداد» در شبکه های اجتماعی

مداد، مجله آنلاین مونترال

آمار بازدید از «مداد»

  • 370
  • 2,218
  • 12,055
  • 60,622
  • 681,722

MÉDAD
Persian E-magazine of Montr
éal

MÉDAD is an Independent, Montreal based, Persian Language E-Magazine.
Using the digital platform, Medad is trying to be the voice of Afghan / Iranian-Montrealers.
Medad Editorial is formed by a group of experienced and independent journalists.

Tel: 4387388068

Address:3285 Cavendish Blvd, #355
Montréal

امیر سام، مشاور املاک