داستان مونا لوئیز پارسونز، روایتی شگفتانگیز از شجاعت و مقاومت است. او که در ۱۷ فوریه ۱۹۰۱ در میدلتون نوا اسکوشیا در خانوادهای موفق متولد شد، مسیر زندگی پرفراز و نشیبی را طی کرد که او را به یکی از قهرمانان کمتر شناخته شده جنگ جهانی دوم تبدیل کرد.
پارسونز پس از تحصیل در رشته فن بیان، در سال ۱۹۲۹ به نیویورک رفت و به گروه نمایشی معروف زیگفلد پیوست. اما رویای هنرپیشگیاش چندان دوام نیاورد و تصمیم گرفت پرستار شود. او از دانشکده پزشکی جرسی با رتبهی ممتاز فارغالتحصیل شد و در مطب یک متخصص گوش و حلق و بینی مشغول به کار شد.
سرنوشت او با آشنایی با ویلم لئونهارت، تاجر میلیونر هلندی، تغییر کرد و در سپتامبر ۱۹۳۷ با او ازدواج کرد. زندگی مرفه آنها در هلند تا زمان اشغال این کشور توسط نازیها در سال ۱۹۴۰ ادامه داشت. پارسونز و همسرش به جای زندگی راحت، راه دشوار مقاومت را برگزیدند و به شبکهای پیوستند که به نجات خلبانان متفقین کمک میکرد.
آنها اتاق خدمتکاران خانهشان «اینگلساید» را به پناهگاهی برای خلبانان تبدیل کردند و حتا مخفیگاه اضطراری پشت کمد اتاق خواب اصلی تعبیه کردند. با این حال، این فعالیتها دیری نپایید. یک مخبر نازی آنها را لو داد و در سال ۱۹۴۱، ابتدا مونا در سپتامبر و سپس ویلم در دسامبر دستگیر شدند.
دادگاه نظامی نازی، پارسونز را به مرگ محکوم کرد، اما متانت و آرامش او موجب شد قاضی اجازهی تجدیدنظر بدهد و حکم به حبس ابد با اعمال شاقه تغییر کند. او در زندان شرایط بسیار سختی را تحمل کرد تا اینکه در سال ۱۹۴۵، فرصتی برای فرار پیش آمد.
در جریان بمباران متفقین، مدیر زندان وختا که قبلاً مدرسهی اصلاح و تربیت بود، دروازهها را باز گذاشت.
پارسونز همراه با بارونس وندلین فان بوتزلار فرار کرد. آنها خود را خواهران آلمانی جا زدند و پارسونز با استفاده از مهارتهای بازیگریاش، وانمود میکرد به دلیل مشکل گفتاری نمیتواند صحبت کند. پس از سه هفته پیادهروی و طی ۱۲۵ کیلومتر، سرانجام به گردان نورث نوا اسکوشیا هایلندرز رسید.
برای این شجاعتها، او تقدیرنامههایی از مارشال تدر نیروی هوایی بریتانیا و رئیسجمهور آیزنهاور دریافت کرد.
پارسونز در سال ۱۹۷۶ درگذشت و امروز مجسمهای در ولفویل (نوا اسکوشیا) و یک تمبر یادبود از ادارهی پست کانادا، یادآور شجاعت این زن کانادایی است که تنها زن غیرنظامی کشورش بود که توسط نازیها زندانی شد.
این مطلب ابتدا با این لینک در کانال تلگرامی «مداد» منتشر شد.