اختصاص نیافتن پزشک خانواده، ساعات طولانی انتظار در اورژانس و نوبتهای طولانیتر جراحی از جمله مهمترین گلایههای کاناداییها درباره نظام بهداشت و درمان کشور است.
با اینکه شاید برخی الگوی دولتی این نظام را عامل اصلی این مشکلات بدانند، اما نگاهی به کشورهایی مثل هلند و دانمارک نشان میدهد که حتی این الگو نیز میتواند به شکلی بهتر اجرا شود.
بر اساس آمار، ۸۳ درصد کاناداییها پزشک خانواده دارند، درحالیکه این رقم در هلند ۹۶ درصد و در دانمارک ۹۸ درصد است. این بدان معناست که حدود ۵/۴ میلیون نفر در کانادا دسترسی آسانی به مراقبت های اولیه ندارند.
گلوباندمیل به تازگی در یادداشتی به واکاوی تجربیات یک پزشک تورنتویی که به این دو کشور سفر داشته و مقایسه وضعیت مراکز درمانی کانادا به آنها پرداخته است.
یکی از مهمترین یافتههای این پزشک این است که سیستمهای بهداشتی در این کشورها، با وجود تفاوتهای ساختاری، هر دو «بسیار مشتریمدار» هستند. بیماران در این سیستمها دارای حق انتخاب و انتظارات بالا هستند و شفافیت و دسترسی آسان به دادههای بهداشتی برای بیماران و پزشکان وجود دارد.
نکتهی قابلتوجه دیگر این است که هر سه کشور (کانادا، هلند و دانمارک) تقریباً به یک میزان سرانه برای بهداشت و درمان هزینه میکنند. با این حال، هلند و دانمارک تعداد پزشک بیشتری نسبت به کانادا دارند. بهطورخاص، کانادا ۲۴/۴ پزشک به ازای هر ۱۰هزار نفر جمعیت دارد، درحالیکه این رقم در دانمارک ۴۴ و در هلند ۴۱ است.
در هلند، مراجعه به اورژانس بدون ارجاع پزشک خانواده امکانپذیر نیست (به جز موارد آسیبهای شدید). این امر نشاندهندهی نقش کلیدی پزشکان خانواده به عنوان دروازهبانان نظام درمان است. همچنین، در این کشورها، امکان ویزیت فوری برای موارد اورژانسی همیشه وجود دارد و ویزیت در منزل برای افراد ناتوان امری عادی است.
یکی دیگر از تفاوتهای کلیدی، نحوهی آموزش پزشکان است. در دانمارک، همه ابتدا به عنوان پزشک عمومی آموزش میبینند و سپس میتوانند در صورت تمایل، تخصص بگیرند. همچنین، تحصیلات عالی در این کشورها به شدت یارانه داده میشود و اغلب رایگان است.
یکی از بهترین درسهایی که کانادا میتواند از این کشورها بیاموزد، اهمیت کار تیمی است. پرستاران و دستیاران آموزشدیده نقش مهمی در تریاژ و مراقبت دارند و پزشکان روی مسائل جدیتر تمرکز میکنند. این پزشک میگوید این نوع تقسیم وظایف میتواند «تغییری اساسی» در نظام سلامت کانادا ایجاد کند.
در نهایت، این مقاله تأکید میکند که سیاستهای عمومی و برنامهریزی صحیح، همراه با سرمایهگذاری هوشمندانه، نقش مهمی در بهبود نظام درمان دارند. اگرچه کانادا به خوبی از این درسها آگاه است، اما نیاز است که به جای صرفاً تحسین، اقدام عملی برای بهبود سیستم خود انجام دهد.
این مطلب ابتدا با این لینک در کانال تلگرامی «مداد» منتشر شد.