تصور کنید در بحبوحه جنگ جهانی دوم، سربازانی که در میدان نبرد میان صداهای انفجار و آشفتگی هستند، باید پیامهای مهم و فوری را به یکدیگر منتقل کنند. در چنین شرایطی، ابزار ارتباطی قابلحملی که دونالد هینگز، مخترع کانادایی، ابداع کرد، به معنای واقعی کلمه جان میلیونها نفر را نجات داد و ارتباطات را متحول ساخت.
داستان هینگز از شهر کوچک «وینیپگ» در کانادا آغاز میشود. در دوران کودکی، او علاقه شدیدی به الکترونیک و ارتباطات داشت. او ساعتها را صرف مطالعه کتابهای فنی و آزمایش مدارهای الکتریکی میکرد. این اشتیاق او را به سمت تحصیل در رشته مهندسی برق سوق داد.
پس از فارغالتحصیلی، هینگز در یک شرکت تحقیقاتی مشغول به کار شد. در آنجا، او با چالشهای مرتبط با ارتباطات رادیویی در میدان جنگ روبرو شد. سربازان در میدان نبرد نیاز مبرمی به یک دستگاه ارتباطی کوچک، سبک و قابلحمل داشتند که بتواند به آنها امکان برقراری ارتباط سریع و مؤثر را بدهد.
داستان واکیتاکی به سال ۱۹۳۷ بازمیگردد، زمانی که دونالد هینگز بهعنوان مهندس برای شرکت CM&S در کانادا کار میکرد. او به دنبال یافتن راهی برای برقراری ارتباط بین کارکنانی بود که در معدنها و مناطق دورافتاده کار میکردند. نتیجه تلاشهای او، ابداع یک رادیوی قابلحمل بود که آن را «پکست» (Packset) نامید. این دستگاه بعدها به واکیتاکی مشهور شد.
با آغاز جنگ جهانی دوم، ارتش کانادا به اهمیت اختراع هینگز پی برد. آنها نسخهای از پکست را برای استفاده در میدان جنگ سفارش دادند. این دستگاه که در آن زمان به «C-300» معروف بود، ارتباط سریع و ایمن را برای سربازان فراهم کرد. واکیتاکی به یک ابزار حیاتی تبدیل شد و به ارتشهای دیگر ازجمله ارتش ایالاتمتحده نیز معرفی شد.
نام واکیتاکی از ارتش آمریکا سرچشمه گرفت. سربازان، با الهام از صدای ساده و کاربردی آن، این نام را انتخاب کردند: واکی (Walkie) برای راه رفتن و تاکی (Talkie) برای صحبت کردن. این نام بهسرعت جا افتاد و تا امروز باقیمانده است.
گفته میشود که در یک عملیات بزرگ در جبهه اروپا، واکیتاکی توانست جان دهها سرباز را نجات دهد. یک افسر ارتش کانادا در خاطراتش نوشت: «ما در محاصره دشمن بودیم و هیچ راهی برای ارسال پیام نداشتیم. واکیتاکی تنها ابزار ما بود که توانستیم با فرماندهی ارتباط بگیریم و از محاصره خارج شود.»
پس از پایان جنگ، واکیتاکی بهسرعت در دیگر حوزهها جای خود را پیدا کرد. نیروهای پلیس، آتشنشانی و تیمهای امداد و نجات از این دستگاه استفاده کردند. همچنین، واکیتاکی در ماجراجوییهای طبیعت، کوهنوردی و حتی فعالیتهای روزمره مردم جایگاهی پیدا کرد.
نحوه عملکرد واکی تاکی
انتقال سیگنال:
هنگامی که کاربر دکمه ارسال (PTT) را فشار میدهد، یک مدار الکتریکی فعال میشود. این مدار، پیام صوتی را به سیگنالهای الکتریکی تبدیل میکند. سپس، این سیگنالهای الکتریکی به آنتن دستگاه ارسال میشوند. آنتن، سیگنالهای الکتریکی را به امواج رادیویی تبدیل میکند و آنها را به فضا منتشر میکند.
دریافت سیگنال:
واکی تاکی گیرنده دیگری که در محدوده فرکانسی مشابه تنظیم شده است، این امواج رادیویی را دریافت میکند. آنتن گیرنده، امواج رادیویی را دریافت کرده و آنها را به سیگنالهای الکتریکی تبدیل میکند.
سپس، این سیگنالهای الکتریکی به یک مدار تقویتکننده ارسال میشوند. در نهایت، مدار تقویتکننده، سیگنالهای الکتریکی را به سیگنالهای صوتی تبدیل میکند و آنها را از طریق بلندگو پخش میکند.
فرکانس و کانالها:
هر واکی تاکی بر روی یک فرکانس خاص تنظیم شده است و برای برقراری ارتباط، هر دو دستگاه باید بر روی یک فرکانس یکسان تنظیم شوند.
کانالها مجموعههایی از فرکانسهای از پیش تعیین شده هستند که برای ارتباطات مختلف استفاده میشوند.
برد ارتباطی واکی تاکی محدود است و به عوامل مختلفی مانند قدرت فرستنده، ارتفاع آنتن، شرایط محیطی (مانند موانع فیزیکی و تداخلات الکترومغناطیسی) بستگی دارد.
دونالد هینگز نهتنها یک مخترع، بلکه یک پیشگام در حوزه تکنولوژی ارتباطات بود. او همیشه معتقد بود که اختراعات باید برای بهبود زندگی انسانها به کار گرفته شوند. هینگز در سال ۲۰۰۱ مدال افتخار کانادا را برای اختراع واکیتاکی دریافت کرد، اما شاید بزرگترین افتخار او، تغییر زندگی میلیونها نفر باشد.
اختراع واکیتاکی نهتنها نمادی از خلاقیت و نوآوری کانادایی است، بلکه نمونهای از این است که چگونه یک ایده ساده میتواند در لحظات بحرانی، دنیا را تغییر دهد. دونالد هینگز با نبوغ و تلاشهای بیوقفه خود، راه را برای پیشرفتهای بعدی در ارتباطات بیسیم هموار کرد و میراثی ماندگار از خود بهجا گذاشت.