روز ۲۴ آوریل یکبار دیگر خبری دهشتناک از ایران به گوش مردم جهان رسید. در اتفاقی که حتی در مقیاس و ساختار نظام قضایی جمهوری اسلامی هم بیسابقه بود، شعبه اصفهان دادگاه انقلاب با نادیده گرفتن و ارشادی خواندن حکم دیوان عالی کشور، حکم اولیه خود درباره توماج صالحی را نقض و او را با اتهامات بیشتری این بار به اعدام محکوم کرد.
توماج صالحی یکی از چهرههای سرشناس معترض در جریان جنبشی است که پس از کشته شدن مهسا امینی در دوران دستگیریاش توسط گشت ارشاد آغاز شد و به نام جنبش «زن، زندگی، آزادی» یکی از وسیعترین و البته خونبارترین اعتراضهای تاریخ معاصر ایران در عصر جمهوری اسلامی را رقم زد.
اعتراضات جنبش مهسا به رهبری دختران و زنان ایران، نهتنها نبردی برای آزادی از تحمیل حجاب اجباری در ایران بود که نبردی برای دفاع از آزادی و کرامت انسانی در خاورمیانه به شمار میرود. در منطقه پرآشوبی که آزادی همیشه بهای سنگینی داشته است، کرامت انسانی و امید به آزادی مردمان به موهای رها در باد دختران و زنان ایرانی گرهخورده است و هر نسیمی که در موی ایشان میوزد، ققنوس امیدی است که از دل خاکستر ظلم و ستمی نهادینه به پرواز برمیآید.
با آغاز این جنبش و سرکوب بیسابقه نظام در مقابل آن موج عظیمی از ادعای همراهی سیاستمداران جامعه بینالمللی با این جنبش آغاز شد. صدها تحریم تازه – عمدتاً کم اثر بر بانیان این تزویر – علیه رژیم ایران وضع شد و نمایندگان مجالس، وزرا و حتی رهبران درباره آن سخنرانی کردند.
در کانادا، نخستوزیر جاستین ترودو در تجمع راهپیمایی ایرانیان مقیم کانادا شرکت و به فارسی فریاد «زن، زندگی، آزادی» سر داد و وعده داد تا اجازه ندهد کانادا به مأمنی برای نیروهای نظام جمهوری اسلامی بدل شود.
در منطقه پرآشوبی که آزادی همیشه بهای سنگینی داشته است، کرامت انسانی و امید به آزادی مردمان به موهای رها در باد دختران و زنان ایرانی گرهخورده است
در اقدامی کمسابقه همچنین موجی از رفتاری تازه در عرصه سیاسی شکل گرفت. تعداد زیادی از نمایندگان مجلس، شخصیتهای سیاسی و بانفوذ بهطور داوطلبانه و خود خوانده «کفالت سیاسی» (Political Sponsership) زندانیان سیاسی را بر عهده گرفتند.
این سمت اگرچه تعریف اجرایی مشخصی ندارد و وام گرفته از سابقهای در آلمان است اما امیدهای زیادی را بهخصوص برای خانوادههای زندانیان و مبارزان در ایران و همه کشورهای دیگر که با دقت جریان این مبارزه آزادیخواهانه را دنبال میکردند ایجاد کرد.
صدها نماینده مجلس در سراسر جهان از ایالاتمتحده گرفته تا آلمان و استرالیا و همه نمایندگان مجلس اتریش و ۴۹ نماینده پارلمان کانادا، کفالت سیاسی افرادی از زندانیان ایرانی – ازجمله توماج صالحی – را بر عهده گرفتند.
در دورهای گویی رقابتی نفسگیر میان نمایندگان کشورهای مختلف ایجادشده بود که هر یک کفالتی را بر عهده بگیرند. این کار برای آن افراد ارزش بالایی به همراه داشت. در جامعهای که مدعی دفاع از حقوق بشر است، این کفالتهای خود خوانده، میتواند ارزشی برای نماینده ایجاد کند، فضای رسانهای وسیعتری به او بدهد و پایگاه رأی او، بهخصوص در میان جامعه ایرانیان مهاجر را افزایش دهد. در مقابل اما امید این بود که آنها واکنشی متناسب با این عنوان از خود بروز دهند.
این موج امید اما خیلی زود با بیعملی کفیلان خود خوانده روبرو شد. آنها کفالت خود را به ارسال چند توییت و مصاحبه با رسانهها در محکومیت رفتار جمهوری اسلامی خلاصه کردند.
بدیهی است که هیچ فردی ازجمله رهبر یک دولت خارجی یا یک نماینده مجلس توان تغییر رفتار نظام جمهوری اسلامی را بهتنهایی ندارد اما به یاد بیاوریم که در اینجا صدها نفر از اعضای فعال و فعلی مجلسهای قانونگذاری کشورهای پرنفوذ در میان است.
جمعی از قدرتمندترین و بانفوذترین بخش نخبگان سیاسی دنیای غرب داوطلبانه چنین جایگاهی را برای خود ترسیم کرده بودند.
آیا خواست غیرمنطقی و زیادی است که وقتی این افراد بهطور داوطلبانه و خود خوانده، جایگاهی به نام کفالت سیاسی یک زندانی سیاسی در کشوری دیگر را بر عهده میگیرند، اقدامی فراتر از چند توییت و مصاحبه انجام دهند؟ آیا فرض دشواری است که انتظار ایجاد شبکهای میان این نمایندههای کفیل را داشت که در کنار هم حداقل کارزارهایی هماهنگ را برای دفاع از افراد تحت کفالت خود برگزار کنند؟ آیا چنین شبکهای نمیتوانست امروز که حکم بیسابقه توماج صالحی اعلامشده است، حداقل همصدا حضوری اعتراضی (نهفقط ایرانیان بلکه شهروندان کشورهایی که نمایندههای آن در این پروژه مشارکت دارند) را ترتیب دهند؟ آیا تصور غریبی است اگر فکر کنیم با چنین حضوری همه این نمایندهها میتوانستند با فشار بر وزارت خارجه کشورهای متبوع خود، در یک روز و یک ساعت سفرای ایران یا حافظان منافع این کشور را احضار کرده و اعتراض رسمی خود را به آنها ابلاغ کنند؟
اینها کارها و اقدامهای بدیهی و حداقلی است که این افراد میتوانستند انجام دهند. بیعملی آنها و در موارد زیادی فرصتطلبی سیاسی ایشان نهتنها امیدهای ایرانیان که امیدهای مبارزان آزادی در نقاط مختلف دنیا را کم سو میکند و دامنه بدخواهی رژیمهای خودکامه را توسعه میبخشد.
برای نمونه به ایران نگاه کنید، در همان روزی که جمهوری اسلامی حمله نظامی مستقیم به اسراییل را سامان داد، موج جدید و به گفته بسیاری از شاهدان خشنتر برخورد درباره حجاب را در خیابانهای شهرهای ایران آغاز کرد و همزمان به بازداشت کسانی پرداخت که یک سال قبل در سخنرانی مجازی درباره آینده ایران ابراز نظرکرده بودند و چند روز بعد حکم سنگین و غریب توماج صالحی را صادر کرد.
من هم مانند بسیاری از مردم و به قول شخصیت مأمور مالر در سریال ایکس فایل : «میخواهم که باور کنم» که این نمایندگانی که در آن روزها چنان مشتاقانه و در رقابت باهم هرروز کفالت سیاسی یکی از زندانیان سیاسی ایران را بر عهده میگرفتند، حداقل بهاندازه گربهای که کفالتش را بر عهده میگیرند برای آنها وقت و انرژی میگذارند. من هم میخواهم باور کنم که همه محاسبات آنها بر اساس جایگاه سیاسی و امتیاز گیری و رأی به دست آوردن نیست. اما برای اینکه این را باور کنم باید حداقل یک نشانهی کوچک از سوی آنها ببینم.
مردم ایران برای اصلاح و تغییر وضع موجود منتظر «جامعه جهانی» نخواهند ماند. اما شاید وظیفه ما باشد که از نمایندگان مجلس کشورهای خود سؤال کنیم که در برابر این ادعا و قبول داوطلبانه و بی دعوت کفالت سیاسی افراد چه کردید؟ اگر این کار را فقط برای اهداف سیاسی خود انجام دادهاید، حداقل اسم مبارک زندانیان راه آزادی را به مقاصد سیاسی خود گره نزنید و اسامی این آزادیخواهان را از زبانتان دور نگه دارید و اگر واقعاً حسن نیتی دارید دستبهدست هم بدهید و کارهای حداقلی فراتر از چند توییت بی خطر و مصاحبه انجام دهید.
زندگی توماج صالحی در خطر فوری است، و به همراه آن، اعتبار همه حامیان و کفیلان خود خوانده مدعی نیز در معرض خطر قرار دارد.