آنچه میخوانید ترجمه فارسی این مقالهی تورنتوسان است.
تصمیم رژیم ایران برای پرتاب ۱۷۰ پهپاد، ۱۲۰ موشک بالستیک و ۳۰ موشک کروز به سمت اسرائیل در روز شنبه شاید برای نشان دادن قدرت طراحی شده باشد.
به هر حال، این حمله نیاز به پاسخی قاطع دارد که محاسبات را تغییر دهد. خوشبختانه، بهترین پاسخ در دسترس است و همان چیزی است که مردم ایران از مدتها پیش میخواستند.
زمانی که موشکهای اسرائیلی تأسیسات در ظاهر «دیپلماتیک» ایران را در دمشق در اول آوریل هدف قرار دادند و یک فرمانده ارشد سپاه پاسداران را کشتند، تهران دوباره تحقیر شد. در چند سال گذشته، ایالات متحده و اسرائیل مقامات نظامی ایرانی را بارها و به راحتی کشتهاند و اسنادی سری از ایران به دست آوردهاند و نشان دادهاند که دشمنان رژیم چگونه به عمیقترین نهادهای حساس تهران نفوذ کردهاند.
تا به حال، نیروهای نیابتی ایران (در خاورمیانه) – حماس، حزبالله و حوثیها – کار کثیف حمله به اسرائیل و ایالات متحده را انجام میدادند. اما این بار، ایران برای نشان دادن قدرتش به طرفداران خود در داخل و در خیابانهای کشورهای عربی (و همچنین احمقهای سودمند در خارج از مرزها)، اقدام بیسابقهای انجام داد و به طور مستقیم به اسرائیل حمله کرد.
اما اینجا بود که بزدلی آنها به طور کامل نمایان شد. رژیم ایران به جای حمله جدی، به یک حمله هوایی متوسل شد که روزها قبل از آن اعلام شده بود و میدانست که توسط سامانه دفاع موشکی گنبد آهنین اسرائیل خنثی خواهد شد. و بلافاصله اعلام کرد که موشکها و پهپادهایی که فرستاده بود، (به معنای) پایان عملیات است.
این واکنش یک دولت قدرتمند نبود، بلکه یک اقدام برای حفظ ظاهر توسط یک رژیم ضعیف بود که میداند درگیری متقارن نظامی با اسرائیل به معنای امضای حکم اعدام خود خواهد بود.
این حمله نمایشی کاملاً با رفتار گذشته این رژیم همخوانی داشت، که اغلب تلاش میکند ناتوانی را با نمایش قدرت پنهان کند. در سال ۲۰۲۰ زمانی که ایالات متحده قاسم سلیمانی، فرمانده ارشد سپاه پاسداران، را کشت، رژیم ایران وعده «انتقام سخت» داد. در عوض، تنها کاری که واقعاً توانست انجام دهد این بود که یک هواپیمای مسافربری پُر از مسافران ایرانی-کانادایی را در آسمان کشور خود سرنگون کند. (همچنین چند موشک به دو پایگاه آمریکایی در عراق شلیک کرد که خسارات جزئی وارد کرد.)
در واقع، این الگو به دهه ۱۹۸۰ بر میگردد، زمانی که رژیم تازه به قدرت رسیده ایران به گندهگویی درباره تسخیر اماکن مقدس شیعه در عراق پرداخت، اما وقتی شکستهای تحقیرآمیزش در میدان جنگ آغاز شد، در واقع تسلیم شد.
حال اسرائیل و غرب باید تصمیمی بگیرند: آن را نادیده بگیرند، به شدت پاسخ دهند یا به نحوی دیگر به رژیم حمله کنند.
بی تردید، بیاقدام ماندن جزو گزینهها نیست، زیرا وضعیت موجود نمیتواند پایدار باشد. هیچ کشوری نباید اجازه داشته باشد که به سفارتخانهها تجاوز کند، گروگان بگیرد، تروریستها را تأمین مالی کند و اعضای گروههای ترور را به خاک غرب بفرستد، همه اینها در حالی که به توسعه سلاح هستهای مشغول است و به متحدان غربی موشک شلیک میکند.
اگر چه شاید در گذشته تردیدهایی وجود داشت، اما اکنون گزینه نظامی قطعاً روی میز است. اگر اسرائیل تصمیم بگیرد که حمله مستقیم ایران را تهدید وجودی تلقی کند و در نتیجه به تأسیسات نظامی ایران داخل و خارج از کشور حمله گسترده کند یا به خاک ایران حمله کند، هیچ فرد معقولی نمیتواند با آن مخالفت کند. هر چه باشد، رهبران ایران طی چهار دهه گذشته تهدید کردهاند که «اسرائیل را از روی نقشه محو خواهند کرد.»
اما حمله نظامی به ایران با مخاطرات چشمگیری همراه است. با درگیر شدن در جنگی در غزه و نگرانی از یک جبهه جنگی بالقوه دیگر علیه حزب الله در جنوب لبنان، مشخص نیست که آیا اسرائیل میخواهد و میتواند یک جنگ تمام عیار علیه ایران را به پیش ببرد. هزینههای انسانی نیز میتواند هم برای ایران و هم برای اسرائیل بسیار سنگین باشد.
خوشبختانه، گزینهی دیگری وجود دارد
رژیم ایران، با همه خودنماییهایی که دارد، (برای ادامه حیات) به تار مویی وصل است است. همان طور که قیام بزرگ زن، زندگی، آزادی در سال ۲۰۲۲ نشان داد، ملاها و سپاه پاسداران فاسد که آنها را در قدرت نگه میدارد، مشروعیت داخلی ندارند. جمعیت معترض ایران، جوان، غربگرا، اسرائیلدوست و آماده قیام هستند.
آنچه که انقلابیون ۲۰۲۲ فاقد آن بودند، منابع، هماهنگی، دسترسی به اینترنت (چیزی که رژیم هر بار که قیامی آغاز میشود، قطع میکند) و آموزش بود. این همه چیزهایی هستند که اسرائیل، ایالات متحده و سایر کشورهای غربی به سرعت میتوانند فراهم کنند. از بین بردن رژیم ایران یک بازگشت شگفتانگیز برای چنین سرمایهگذاری کوچکی خواهد بود.
ایرانیان نشان دادهاند که آمادهاند برای سرنگونی این رژیم همه چیز را فدا کنند. پس از حمله مستقیم به اسرائیل، منطقی است که غرب از این مردم معترض حمایت کند.