امروز و در آستانه صفحهبندی مجله «مداد»، تیم ملی ایران در نخستین بازی خود مقابل مراکش قرار گرفت. بچهها مردانه جنگیدند و حریف قدر را آنقدر تحت فشار قرار دادند تا نهایتا اشتباه دفاع مراکشی، توپ را وارد دروازه خودی کرد و ایران ۳ امتیاز شیرین به دست آورد.
بلافاصله بعد از مسابقه ویدئوهای فراوانی از شادی خوانندگان «مداد» از شرق تا غرب مونترال، تورونتو، کبکسیتی و شهر شربروک به دستمان رسید.
در همه این ویدئوها و در تصاویر پخش شده از استادیوم محل برگزاری بازی، یک نکته مهم وجود داشت. یک ملت، یک صدا و یک هدف مشغول تشویق دلاوران ملیپوش خود بودند. زن و مرد، پیر و جوان فارغ از رنگ و لباس و زبان و لهجه و جنسیت و دین و مذهب و نژاد و ثروت و قدرت، فقط یک آرزو داشتند.
«تیم ما بازی را ببرد»٬ « گل بزنیم»
رقص و پایکوبی، شادی، غریو کشیدن و فریاد زدن در کنار هم، از ما در این گوشه دنیا یک ملت ساخته بود، یک ملت با یک هدف.
در آن لحظه و برای یک آن تصویر دخترکانی جلوی چشمم ظاهر شدند که برای دیدن یک بازی فوتبال در استادیومی در ایران، خودشان را با ریش و سبیل گریم میکنند و خطر دستگیری و عواقب بعد از آن را به جان میخرند.
جرم همه آنها یک چیز است: «زن بودن»
«در استادیومهای ایران را به روی شیرزنان ما باز کنید»!