روز چهارشنبه نهم نوامبر متوجه شدم که قرار است در بعدازظهر همان روز دو مراسم چهلم برای کشتهشدگان جمعهی خونین زاهدان در دو نقطهی متفاوت در مونترال برگزار شود. علیرغم اینکه نسبت به دوگانه بودن برنامهها و دیر اعلام شدن آنها، منتقد بودم، اما کار مطب را زودتر تمام کردم و با گرفتاری خودم را به مرکز شهر رساندم تا در هر دو مراسم در کنار دیگر هموطنانم، چهلم جوانان غیور زاهدان را که سینههای ستبرشان را سپر گلولههای اهریمنی جمهوری اسلامی کرده بودند، شرکت کنم.
به محل هر دو قرار که رسیدم، فقط چند ده نفر آدم را دیدم که در سرما دور هم جمع شده بودند، در یکی تعدادی شمع روشن کرده بودند و در دیگری از یک بلندگوی کوچک، صدای ضعیفی بلند بود و حال و هوای جمع اصلا قابل مقایسه با مقام جوانان کشته شده در راه میهن نبود.
قلبم درد گرفته بود، کمی آن اطراف قدم زدم تا گوش شنوایی پیدا کنم که انتقاداتم را انتقال دهم اما آدمهای مسئول آنقدر درگیر «من» خودشان بودند که نمیتوانستند اجازه دهند «ما» شویم.
آن بعدازظهر غمگین و سرد باعث شد تا این یادداشت را بنویسم.
در همان روزهای ابتدایی خیزش مردم در ایران یادداشتی نوشتم که مضمونش این بود: « برای اتحاد و تمرکز قوایمان علیه دشمن واحدمان که جمهوری اسلامی است، حتی حاضرم پرچم شیر و خورشیدم را با خودم بیرون نیاورم اگر بقیه هم حاضر باشند برای همان اتحاد از خواستهای حزبی و دستهای خود دست بردارند»
چرا؟
چون ما همه فرزندان خاک اهورایی ایران هستیم. دل همهی ما برای آن سرزمین باستانی میتپد. قلب همهی ما از به رگبار بستن، از بلندی پرت کردن و شکنجهی جوانان و متاسفانه این روزها نوجوانانمان، زخمی و ریش میشود. ما در مبارزه با این ضحاک، این ستمکار، این خودخواه بزرگ، این استبداد و این دیکتاتوری، با هم متحد هستیم. نباید اجازه دهیم این مبارزه به جنبش این سازمان یا آن نهاد یا چند نفر خاص تقلیل پیدا کند که بعد بتوانند امیال خود را در پوسترها، در فراخوانها، در شعارها و در بیانیهها اعمال کنند. خب این چه فرقی با جمهوری اسلامی دارد؟
رسانههای مونترالی و خبرنگاران کامیونیتی باید نقش مهمتری بازی کنند و باید آدمها و نهادهای کامیونیتی را پاسخگو نگه دارند و نباید خودشان همقدم یک حزب یا جریان خاص شوند. درست است که الان وقت اتحاد است، اما چشم بستن بر کجرویها و بدسلیقگیها، فساد. به وجود میاورد. فسادی که در سایهی سکوت به بهانهی اتحاد، رشد کرده و آیندهی ایران را از گذشتهی آن بدتر میکند.
من درخواست دارم تا برای برگزاری همگانی این تجمعات و برای اینکه تفکر جمعی بر آن حکمفرما شود، شورایی از همه گروهها و نهادهای مونترالی درگیر ایجاد شود، داوطلبان هم ثبتنام کنند و نهاد مشترکی ایجاد شود تا مراسم مونترالیها در مبارزه علیه جمهوری اسلامی، مراسم همهی ما شود.
در پایان، کلامم را با پیام اخیر شاهزاده رضا پهلوی تمام میکنم که «اتحاد رمز پیروزی است، والسلام»
دکتر شریف نائینی
مونترال، دهم نوامبر ۲۰۲۲
اینها حرف دل ما جوانان بود که یک پیشکسوت شهر به زیبایی آن را بیان کردند. به امید شکل گیری سریع و با شکوه این اتحاد و تغییر عبارت من به ما!
آقای دکتر عزیز، منت گذاشتید که مطب را زودتر بستید. مگر کار والنتیری دیگر منت گذاشتن دارد؟ مطب را نمی بستید و یک قرآن دو زار را انبار می کردید.
اگر محبت کنید و پا پیش بگذارید و به جای اعتراض، خودتان گوشه ای از کار را بگیرید، قدم بر چشم این بچه ها نهاده اید (البته اگر مطب اجازه بدهد).
هر کسی از راه دور قشنگ می تواند روضه بخواند. پای عمل است که سختی های کار مشخص می شود.
ضمنا من هم پزشک هستم، فکر نکنید ذره ای حسد به موقعیت شما باعث شده چنین بنویسم.
امضا: خاک وطن