در روزهای سختی که بر ایران میرود و در روزهایی که مردمان ایران در هرکجای جهان که هستند با چشمی نگران نهتنها به رویدادهای خانه خود نگاه میکنند و از سوی دیگر نگران آینده پیش روی وطن خود هستند، هرکسی سعی میکند با هر ابزاری که ممکن است در دستش باشد کاری بکند.
ایرانیان مقیم خارج از کشور، در تلاش برای همراهی با مردم ایران و اعتراضات آنها از این روند مستثنی نیستند. هفته گذشته و به همت حامد اسماعیلیون بیش از ۱۵۰ شهر جهان شاهد تظاهرات همراهی با مردم ایران و اعتراضات بود.
در کشورهای مختلف ایرانیان سعی در این دارند که با تماس با نمایندگان خود در دولتها و رسانهها آنها را تشویق کنند تا اقدامی عملی برای حمایت از مردم ایران بردارند و صدای آنها را بازتاب دهند.
در کانادا که میزبان یکی از بزرگترین جامعه مهاجران ایرانی در خارج از کشور است از سالها پیش تلاشهای فعالان سیاسی برای تحت تأثیر قرار دادن سیاستمداران کانادا سابقه داشته است.
گاهی این تلاشها برای ایجاد ارتباط بهتر با جمهوری اسلامی و اصطلاحاً تنشزدایی صورت گرفته است و برخی از گروههای دیگر و منتقد نیز سعی کردهاند که کانادا را برای اعمال فشار بیشتر علیه نظام مستقر ایران تحتفشار قرار دهند.
البته روابط ایران و کانادا هم در این سالها شاهد افتوخیزهای بسیاری بوده است.
خلاصهای کوتاه از تاریخی پرآشوب
کمک کانادا به خروج تعدادی از دیپلماتهای آمریکایی که توانسته بودند در روز اشغال سفارت آمریکا در ایران از سفارت بگریزند و در منزل سفیر کانادا پناه بگیرند، رابطه ابتدایی میان ایران و کانادا را با تنش مواجه کرد. فتوای قتل سلمان رشدی بار دیگر این روابط را بحرانی کرد و درنهایت در زمان حمله گروهی از بسیجیان به باغ سفارت انگلستان در تهران باعث فراخواندن سفرای کشورهای غربی از ایران شد. پسازآن کانادا سفارت خود را در تهران تعطیل و سفارت ایران در اتاوا را نیز تعطیل کرد.
دولت محافظهکار استفان هارپر در آن زمان که نزدیکی بالایی با گروههای مخالف تندرویی مانند مجاهدین خلق داشت، به بهانه این ماجرا یکی از تندتری واکنشها در بین کشورهای جهان را نشان داد و حتی زمانی که انگلیس روابط دیپلماتیک خود را با ایران بهبود بخشید کانادا از این مسیر پشتیبانی نکرد.
طعنهآمیز است که کاناداییهای ایرانیتبار و ایرانیانی که در کانادا اقامت دارند باید برای انجام امور اداری خود که به دولت ایران مربوط است نظیر تمدید گذرنامه، شناسنامه یا موارد مشابه باید به دفتر حفاظت منافع ایران در واشنگتن دی سی در ایالاتمتحده برود، پایتخت کشوری که ایران آن را شیطان بزرگ مینامد.
در همان سالی که ایران و کشورهای عضو دائم شورای امنیت و آلمان در کنار آژانس بینالمللی، پس از مذاکراتی طولانی که بهطور خاص میان ایران و ایالاتمتحده و برای نخستین بار پس از انقلاب بهطور مستقیم و در سطح وزرای امور خارجه برگزار شد به توافق رسیدند، در کانادا نیز حزب لیبرال به رهبری جاستین ترودو به قدرت رسید و انتظار میرفت فضای تازهای در روابط سیاسی دو کشور آغاز شود.
اما ماهعسل برجام چندان به درازا نکشید، برخلاف پیشبینیها، دانلد ترامپ جمهوریخواه جانشین باراک اوباما شد و برجام در مسیر سقوط افتاد. در همان زمان کانادا نیز درگیر مواجهه با بحران رئیسجمهور تازه در جنوب مرزهای خود و بهطور خاص مذاکرات مجدد نفتا بود.
تنش ایران و آمریکا بهسرعت بالا گرفت و درنهایت منجر به قتل قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس هنگام بازدید از عراق توسط پهپاد ها آمریکایی شد.
و سپس فاجعه اتفاق افتاد. در شبی که ایران وعده انتقام سخت خود را داده بود و در رفتاری نمایشی بااطلاع قبلی بخشهای غیرمسکونی پایگاه ارتش آمریکا در عراق را هدف گرفت و سپس در مجموعه اقدامات فاجعه باری که با هیچ منطقی قابل توضیح نیست، درنهایت هواپیمای مسافربری PS 752 را در خاک خود و دقایقی س از پرواز هدف قرار داد.
نیروی دفاع هوایی سپاه پاسداران که مسئولیت امنیت آسمان را در اختیار داشت مسئولیت این شلیکها را بر عهده داشت اما سپاه، دولت و ساختار سیاسی ایران تا دو روز نسبت به پذیرش مسئولیت طفره رفت و سپس تنها بعد از آنکه جاستین ترودو، نخستوزیر کانادا خبر داد که بر اساس اطلاعات او سقوط هواپیما عمدی بوده است، ایران نیز مسئولیت را پذیرفت اما مسئولیت فاجعه را متوجه خطای انسانی یک اپراتور کرد.
این فاجعه مسیر تعامل ایران و کانادا را بهطور کامل تغییر داد. خانواده داغدار مسافران پرواز بهسرعت دولت کانادا را مستقیم خطاب دادند و از آنها خواستند تا به دفاع از شهروندان خود برخیزند.
عملکرد دولت کانادا در پیگیری این فاجعه برای بازماندگان راضیکننده نیست. برخی از بازماندگان درخواستهای مشخصی را مطرح کردهاند ازجمله تشدید تحریمها، قرار دادن نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فهرست گروههای تروریستی و اخراج وابستگان مقامهای ایران از کانادا.
معضلی به نام سپاه
حوادث اخیر در ایران باعث شده است تا فشار ایرانیان بر دولت کانادا بیشتر شود. ما پیشتر در مداد در رابطه با پیچیدگی عملی قرار دادن نام سپاه پاسداران در فهرست نهادهای تروریستی نوشته بودیم موضعی که مورد توجه جدی خانوادههای قربانیان هواپیما نیز قرارگرفته بود و در مذاکرات و صحبتهای آنها موردتوجه جدی قرار داشت.
روز جمعه جاستین ترودو و معاون او در کنفرانسی مطبوعاتی یکی از سخت گیرانه ترین تحریمهای ممکن برای مقامات ارشد سپاه پاسداران که شامل فهرستی ۱۰ هزار نفره میشود را اعلام کردند و معاون نخستوزیر حتی به این نکته اشاره کرد که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بهطور رسمی و عملی در فهرست نهادهای تروریستی است و موارد دیگری از این تحریمها در روزهای آینده از سوی وزرای مختلف اعلام خواهد شد.
این اتفاق کمسابقه با استقبال وسیع جامعه ایرانیان روبرو شده است و بسیاری آن را گامی مهم از سوی کانادا ارزیابی کردند.
سو استفاده از رنج دیگران
یک روز پیش از اعلام دولت کانادا درباره تحریمهای تازه، رهبر تازه انتخابشده حزب محافظهکار در جلسه پرسش و پاسخ پارلمان مساله سپاه را مطرح و سه بار بهطور پیاپی از نخستوزیر خواست تا بهصورت بله و ه پاسخ دهد که آیا سپاه یک سازمان تروریستی است یا نه؟
هر سه بار نخستوزیر از دادن پاسخ مستقیم طفره رفت. هنوز جلسه بهطور رسمی تمام نشده بود که این واکنش و پرسش و پاسخ، به تیتر بسیاری از رسانهها بدل شد، در ایران نخستوزیر کانادا متهم به همراهی با سپاه شد و در کانادا رسانهها او را متهم به شعارهای توخالی کرده و از رهبر تازه انتخابشده محافظه کاران چهرهای مدافع از حقوق مردم ایران و ضد تروریست ساختند. آنهم دقیقا در همان روزی که معلوم شده بود او برای چهار سال در ویدیوهای یوتیوب خود از برچسبی متعلق به گروههای زنستیز استفاده میکرده است.
پاسخهای غیر شفاف ترودو و اصرار محافظهکاران برای تکرار این سوال برای ناظران به نظر عجیب میآمد. اما حالا بهتر می توان حدس زد که در پشت این پرسش و پاسخ چه روندی جریان داشته است.
به شهادت کارشناسان در طول هفته های گذشته دولت در حال تدوین این تحریمها بوده است. ای اتفاقی نیست که یکشبه اتفاق بیفتد و صرفاً تهیه و تائید فهرست ۱۰ هزار نفره سپاه خود کاری زمانبر است. هماهنگی میان دهها دستگاه مربوط و موارد متعدد دیگر نشان از آن دارد که این پروژه برای مدت طولانی است در جریان بوده است. همینطور میدانیم مطابق عرف سیاست پارلمانی چنین تصمیماتی و اعلامهایی از یکی دو روز پیش از اعلام عمومی در اختیار رهبران احزاب دیگر قرار میگیرد.
حالا برخی از کارشناسان اشاره به این دارند که آیا رهبر محافظهکاران با علم به اعلام قریبالوقوع تحریمهای تازه که به دلیل پیچیدگیهایش تا آخرین لحظات مشغول اصلاح بوده و با علم به اینکه ترودو تا قبل از نهایی شدن جزییات نمیتواند پاسخی قطعی به این مسائله بدهد، با اعمال فشار بر او در صحن علنی تنها خواسته است از فرصت پیشآمده برای ضربهای سیاسی به رقیب خود استفاده کند؟
اگر اینگونه باشد آیا محافظهکاران قصد داشتهاند از رنج مردم ایران و مساله ای بهشدت حیاتی برای آنها تنها برای گرفتن چند امتیاز موقت در رقابت سیاسی استفاده کنند؟
دولت ما که نخستین اولویتش ایران نیست – و نباید باشد
نکته مهم اما شاید این باشد که از یاد نبریم در حالیکه این دولت وظیفه دارد که از حقوق همه شهروندانش و همینطور ارزشهای جهانی پذیرفتهشده بینالمللی دفاع کند و هرروز باید این خواسته را تکرار کرد، اما در نهایت دولت کانادا وظیفه اصلیاش حل مشکلات کانادا است و ایران تنها یکی از مشکلات کانادا به شمار میرود.
در این روزهای تلخ و سرشار از اضطراب اما باید همزمان مراقب باشیم.
در شرایطی که نباید انتظار داشت دولت لیبرال تنها به حرف زدن و اعلام حمایت ظاهری بسنده کند، باید مراقب بود که محافظهکاران و رهبری تازه آنها، ایران، ایرانیان و خون جوانان و قیام زنان و مردان ایرانزمین را به ابزاری برای امتیاز گیری خود بدل نکنند.
رهبری حزب محافظهکار باید هنگام استفاده از جنبش زنان ایران برای حملههای سیاسی خود، این پیام را بشنود که ایرانیان در ایران و کانادا همانقدر که نسبت به سخنان کمعمل ترودو و لیبرالها نگرانی دارند از بازیچه شدن خون و زجر عزیزانشان برای به قدرت رسیدن حزبی دیگر در سوی دیگر اقیانوس نیز عبور نخواهند کرد.
این هم بار اضافی است که مهاجران باید به دوش بکشند.
ما بهعنوان شهروندان کانادایی میتوانیم لیبرال، محافظهکار، طرفدار حزب مردم، سبزها یا کبکیها باشیم او بهصورت فعالانه در سیاست این کشور مشارکت کنیم اما وقتی نوبت درخواست حمایت برای حرکت مردمی ایران می رسد می توانیم و باید مراقب باشیم تا بتوانیم تفکیکی میان این دو قایل شویم.