«انقلاب» برای ما ایرانیها کلمهای سرنوشتساز است. بیشک هر یک از ما بخشی از دوران بالندگی زندگی خود را در زیر سایه این واژه سپری کردیم. کودکی، جوانی و یا میانسالیمان را با آن در آمیختیم و چه بسا که از تبعات آن رنج و غم کشیدهایم. انقلاب، واژهای است آغشته به خون، پر از هیاهو و از دست دادن جانهای بیشمار.
اما در تاریخ دنیا، انقلابهایی هم هستند که در آنها خونی بر زمین نمیریزد و کسی جانش را از دست نمیدهد. حاصل این انقلابها تغییراتی تدریجی و پایدار است که سرنوشت زنان و مردان و یک ملت را برای همیشه تغییر میدهد.
انقلابی مثل «انقلاب آرام» که در کبک و در دهه ۶۰ میلادی رخ داد. جنبشی که دو واژه متضاد التهاب «انقلاب» و آرامش «آرام» را با خود همراه کرده بود و دریک جامعه سنتی و مذهبی کاتولیک که تبعیض و تعصب دینی در آن بیداد میکرد و زنان و اقلیتها در آن از حقوق ساده و اولیه خویش محروم بودند، رخ داد. تحولی عظیم که به تدریج و بیهیاهو، سرنوشت ملت فرانسویزبان کبک را برای همیشه تغییر داد.
به قول سیاستمدار کانادایی، لئون دیون، Le’on Dion، «یک انقلاب همیشه در طول تاریخ با مشخصه بارز خشونت علیه معترضان شناخته شده است. زیرا انقلاب، تحولات درونی را در لایههای مختلف اجتماع به بار میآورد که پتانسیل به خشونت کشیده شدن را دارند. اما انقلاب کبک این گونه نبود.»
آغاز آرام یک انقلاب
ماههای ژوئن تا سپتامبر ۱۹۶۰، روزهای مهمی در تاریخ کبک بودند. نخستوزیر جدید کبک، ژان لساژ Jean Lesage که از حزب لیبرال برخواسته بود، اعلام کرد که قصد تغییرات گسترده درجامعه سنتی و مذهبی کبک را دارد. تا پیش از آن تاریخ، هرجناحی که سر کار بود، سعی کرده بود که قدرت کلیسای کاتولیک را تقویت کند و ارزشهای عرفی جامعه را دچار چالش نکند. درآن سالها، تقریبا ۸۵ درصد از مردم کبک هر یکشنبه به کلیسا میرفتند و برای هر ۹ کاتولیک، یک کشیش و یک راهبه وجود داشت.
اما نخست وزیر جدید با شعار «همه چیز برای تغییر آماده است» به میدان آمده بود. جامعه کبک سال ۱۹۶۰ جامعهای بود که از بیسوادی و نبود سیستمهای آموزشی فراگیر و به روز رنج میبرد. کلیسای کاتولیک از بدو تولد فرانسه جدید و شکلگیری کبک، اداره امور مدارس، آموزشگاهها و کالجها را برعهده داشت و هنوز به همان شیوه سنتی و قدیمی خود آن را اداره می.کرد. برای همین هم بود که در دهه ۶۰، بیش از نیمی از نوجوانان ۱۵ ساله، ترک تحصیل میکردند. نخبگان هم باید با صلاحدید کلیسا برای دریافت کمک هزینه آموزشی انتخاب میشدند.
کلیسای کاتولیک نه تنها برمراکز آموزشی که بر مراکز درمانی و بهداشتی و سندیکاهای کارگری و بنگاههای اقتصادی هم سیطره و قدرت زیادی داشت. این سیطره باعث شده بود تا طبقههای متوسط و پایین دست جامعه به دلیل حضور نداشتن در معادلات مهم اجتماعی تقریبا حذف شوند. کار به جایی رسیده بود که در هر شهر و روستای کبکی و مخصوصا شهر مونترال، قدم به قدم، کلیسا بود و به همین دلیل به آن شهر «صدناقوس» میگفتند.
اولین گام انقلابی، حذف کلیسا از قدرت
با همه تفاسیری که درباره قدرت مذهب در کبک شد، جدایی این نهاد از بدنه دولت کبک، کاری نشدنی به نظر میرسید. مخصوصا اینکه یکی از ارکان اساسی هویت فرانسویهای کانادایی، کاتولیک بودن آنها بود وبدون این مساله، هویت ملی کبکیها از بین میرفت. با این حال انحصارطلبی کلیسای کاتولیک باعث عقبماندگی استان کبک نسبت به دیگر استانهای فدرال شده بود که بعد از استقلال کانادا، از لحاظ اقتصادی و آموزشی، رشد بیشتری نشان داده بودند.
دولت جدید کبک با شعار تغییر، از همین در وارد شد و توانست نظر اکثریت را برای حذف تدریجی کلیسا جلب کند.
لساژ، نخستوزیر وقت، در اولین گام اساسی خود در کبک، وزرایی انتخاب کرد که سیستم آموزشی را از انحصار کلیسا درآوردند و به سرعت طرحهای جدید و به روز آموزشی جای خود را به برنامههای منسوخ کلیسا داد. سیستمهای وسیع و متنوع کالجها در کبک که امروز یکی از نقاط قوت آموزشی در این استان است، ثمره تلاشهای حاصل از «انقلاب آرام» است.
از طرفی دولت جدید، با مدیریت اقتصادی بهتر، مخصوصا در بخش انرژی و حمایت از تولیدات داخلی کبکیها، رفاه بیشتری را برای کبک ایجاد کرد که قبلا کلیسا با تبلیغات زیاد، آن را ناشی از قدرت مذهب معرفی میکرد.
اما از آن طرف، کلیسا کنترل تمامی اتحادیههای کارگری و سندیکاهای اجتماعی را به خود اختصاص داده بود و هر کسی برای انجام هر نوع فعالیت حزبی و مدنی باید نخست عنوان کاتولیک واقعی را با خود حمل میکرد. «انقلاب آرام» همه این قدرتها را از کلیسا گرفت. کارگران را مستقل کرد و شوراهای جدید چند صدایی را به رسمیت شناخت.
کلیسا به این تغییرات عظیم اعتراضات زیادی کرد. طرفداران مذهب هنوز قادر به هضم اینهمه طرد شدن نبودند. با این حال در دهه ۶۰ میلادی، در خود ساختار مذهبی کاتولیک هم تحولاتی ایجاد شد. شورای دوم واتیکان در همان سالها با اصلاحاتی در دکترین کاتولیک، تغییراتی را پذیرفت و برخی از اسقفها در کبک از این تحولات به نفع تغییرات در سکولار شدن جامعه کبک حمایت کردند.
مردم هم از سکولار شدن کبک حمایت کردند. یکی از دلایل مهم، نسل جدید بودند که بعد از جنگهای جهانی متولد شده بودند، جمعیت زیادی داشتند و بیش از آنکه مذهب برایشان مهم باشد، اصلاحات اجتماعی و اقتصادی برایشان اهمیت داشت. این نسل که “Baby Boomers” نامیده میشدند، به هیچ وجه مانند والدینشان مذهبی نبودند و بیشتر آنها از پذیرش آداب و رسوم رایج مذهبی سر باز میزدند و حتی به آن پشت میکردند.
با این حال مساله مذهب کاتولیک در کبک، برای سالها مورد چالش بود و حتی هنوز هم هست. از سال ۱۵۳۵ که نخستین مهاجران فرانسویزبان پا به خاک این کشور گذاشتند، کلیسا بخش انکارناپذیری از تاریخ کبک بوده و حذف آن به معنی انکار بخش مهمی از شکلگیری تاریخ کانادا و کبک است. شاید به همین دلیل است که صلیب هنوز بالای سر ریاست مجلس نمایندگان کبک در کبک سیتی، قرار دارد. بعد از انقلاب آرام بارها تلاش شد تا این صلیب پایین کشیده شود اما در نهایت به عنوان یک حقیقت تاریخی پذیرفته شد و در آن جا باقی ماند.
گام بعدی، زنان و آزادیهای اجتماعی و مدنی
در دوران خفقان مذهبی در کبک، زنان نیز، وضعیت مناسبی نداشتند. مذهب کاتولیک همچون سایر مذاهب، برای زنان محدویتهای زیادی در نظر گرفته بود. با اینکه در سال ۱۹۴۰ و بعد از تلاش های زیادی که در سایر استانهای کانادا از اوایل قرن بیستم شکل گرفته بود، زنان کبکی حق رای به دست آورده بودند، اما جنبشهای فمینیستی در خاموشی مطلق به سر میبردند. زنان هنوز فقط در نقشهای سنتی خود پذیرفته میشدند. برای کار و آموزش از برابری با مردان برخوردار نبودند و فرزندآوری برایشان مهمتر تلقی میشد. در آن زمان زنان هنوز به تنهایی حق فروش و خرید ملک را نداشتند و اگر زنی میخواست به بارداری خود پایان دهد به شدت مورد انتقاد قرار میگرفت. اگر مردی، همسرش را مورد ضرب و شتم قرار می.داد، پلیس به هیچ عنوان از زن حمایت نمی کرد. کلیسا به شدت تلاش میکرد که جمعیت کاتولیک را با فرزندآوری تقویت کند و در این میان زنان را تحت فشار قرار میداد.
با آغاز انقلاب آرام، نخستین جهشهای جنبشهای زنان مشهود شد. با جدایی کلیسا از نظام آموزشی، محدودیتهای جنسیتی در کبک پایان پذیرفت و زنان به مراکز آموزش عالی راه پیدا کردند. علاوه بر این، با تصویب لایحه ۱۶ در اصل به زنان متاهل ظرفیت قانونی کامل اعطا شد. به این ترتیب زنان متاهل، وقتی قرارداد میبستند، حساب باز میکردند یا وام بانکی می.گرفتند، دیگر نیازی به امضای شوهران خود نداشتند.
آنها می.توانستند به حرفهای متفاوت از شغل شوهر خود بپردازند که قانون مدنی تا پیش ازانقلاب آرام، آنها را از این عمل منع کرده بود. همچنین زنان حق شکایت قانونی از مردان را هم به دست آوردند و اگر مورد خشونت خانگی قرار می گرفتند، میتوانستند شکایت کنند.
مسیر ترقی زنان در طی ۱۵ سال بعد از شروع انقلاب آرام و در دولتهای نخستوزیر بعدی کبک دانیل جانسون از سال ۱۹۶۶ تا ۱۹۶۸ و ژان ژاک برتراند از سال ۱۹۶۸ تا ۱۹۷۰ ادامه پیدا کرد. در جریان انقلاب آرام بود که به زنان کبکی اجازه داده شد کنترل باروری خود را در دست گیرند. به طور دستهجمعی وارد بازار کار شده و خواهان مرخصی زایمان و حق برابری با مردان در تمام عرصههای زندگی عمومی شدند.
در اکتبر ۱۹۶۰ در کبک مجلهای به نام Châtelaine انتشار خود را آغاز کرد که به مسائل زنان از جمله پیشگیری از بارداری، تغییرات در قانون مدنی و زندگی حرفهای زنان میپرداخت. این مجله از همان ابتدا، لحن فمینیستی مشخصی به خود گرفت و توجه خوانندگان بسیار زیادی را به خود جلب کرد.
پنج سال بعد، برنامه روزانه Femmes d’Aujourd’hui در تلویزیون رادیو کانادا پخش شد. در حوالی سال ۱۹۶۷، مدیر تولید آن میشل لسنیر و مجری برنامه آلین دژاردن، سوژههای سنتی و مدلهای اجتماعی زنان را در آن مطرح میکردند و این برنامه که تا سال ۱۹۸۲ پخش می شد، به مسائل روز و کار زنان، تنظیم خانواده و طلاق می.پرداخت.
در ۱۴ دسامبر ۱۹۶۱، انقلاب آرام توانست به اولین زن نماینده کبک به نام Thérèse Casgrain اجازه حضور در مجلس نمایندگان را بدهد. از آن پس موج جنبش های فمینیستی در کبک به راه افتاد و زنان پیشرو در عرصه اجتماع برای خود موفقیت های بی نظیری را ایجاد کردند.
در اکتبر1969 و در میانه انقلاب آرام، انجمن Front de liberation des femmes du Québec (FLFQ) در مونترال ایجاد شد. FLFQ با الهام از مارکسیسم، ظلم و ستم بر زنان در زندگی روزمره آنها را محکوم می کرد این گروه از فمینیست های رادیکال اولین گروه سازمان یافته و خودمختار زنان بودند که قدرت و روند جدیدی را به جنبش فمینیستی دهه 1970 تزریق کردند، جنبشی که نسبت به دهه قبل قاطع تر و خواستارتر بود.
مساله هویت فرانسوی و تاکید بر ملی گرایی کبکی در انقلاب آرام
همان طور که اشاره شد، وقتی انقلاب به راه افتاد، کبکی ها را در سراسر کانادا به هویت مذهبی شان می شناختند. اما وقتی جامعه به سمت سکولار شدن پیش رفت، هویت ملی برای کبکی ها جایگزین آن شد. این به معنی یک پروژه سیاسی جدید به نام تغییر کبک به یک ملت و سرزمین بود و کسانی در این سرزمین جدید می توانستند رهبری و کنترل را به عهده بگیرند که تحصیل کرده، به روز و سکولار باشند و تنها بار کاتولیک بودن را به دوش نکشند.
این نگاه باعث شد که برای استقلال کبکی های فرانسوی زبان و بهبود وضعیت اقتصادی آنان، تغییرات عمده ای به وجود بیاید. از جمله اینکه، موقعیت های شغلی انگلیسی زبانان کاهش یافت. اقتصاد کبک برمحور انرژی مستقل و منابع داخلی شکل گرفت. نخبگان تکنوکرات فرانسوی روی کار آمدند و مساله یادگیری و آموزش زبان فرانسه در دستور کار دولت های بعد از انقلاب آرام قرار گرفت.
رنه لوک، نخست وزیر کبک در سال های 1976 تا 1985 بود. او که از نخستین روزهای انقلاب آرام در کابینه لساژ حضور داشت بعدها با پیوستن به حزب کبک، در زمینه ایجاد هویت کبکی از طریق ناسوینالیسم فرانسوی تلاش زیاد کرد. در سال 1977 با تصویب منشور زبان فرانسوی که آموزش زبان فرانسوی در مدارس را اجباری می کرد و زبان فرانسوی را زبان رسمی کبک تبدیل کرد، به تقویت این ناسیونالیسم دامن زد.
لوک برای جدایی و استقلال کبک مبارزات زیادی کرد و حتی در سال 1977 بعد از دیداری که از پاریس داشت بر جدایی ملت فرانسوی کبک تاکید کرد در زمان نخست وزیری او در سال 1982، اولین رفراندوم جدایی کبک انجام شد که البته رای نیاورد.
مساله ملی گرایی باعث رشد کبک در عرصه فرهنگ و هنر شد و سینمای کبک در سال های ابتدایی دهه 70 میلادی شروع به شکل گیری و تحول کرد و توانست نام خود را در آمریکای شمالی برسرزبان بیندازد. همچنین ادبیات و شعر در کبک به طور مستقل و با حفظ هویت فرانسوی شروع به بالندگی نمود و نام های بزرگی چون ژاک غنوآد و گاستون میرون که طرفدار هویت ملی کبک در دوران انقلاب آرام بودند را به مردم کبک و کانادا معرفی کرد.
کبک امروز، 50 سال بعد از انقلاب آرام
کبک در تمام این سال ها سعی کرده است که میراث و نتایج اتقلاب آرام را حفظ کند. البته امروز، برخی از دستاوردهای انقلاب آرام از نظر خیلی از مهاجران و سایر دولتمردان، افراطی گرایانه تلقی می شوند. مثل تاکید بر آموزش های اجباری فرانسه برای مهاجران ویا اولویت دادن به فرانسوی ها دربرخی مشاغل که به شکل امروزی در قانون 96 بروز پیدا می کند. یا قانون 21 که به دلیل ساختار سکولار کبک، پوشیدن نمادهای مذهبی از جمله حجاب را برای طرفداران مذاهب ممنوع کرده است. اما دولتمردان کبکی همچنان از این روند و حفظ میراث ناسیونالیسم فرانسوی و استقلال اقتصادی کبک دفاع می کنند. کبک امروز بزرگترین تولید کننده انرژی های غیرفسیلی در کانادا است و نرخ بیکاری برای فرانسوی زبان ها را به حداقل رسانده است. سیستم آموزشی و بهداشتی کبک مستقل از استان های فدرال است. همچنین یکی از بزرگترین پایگاه های فمینیسم، دفاع از حقوق اقلیت های جنسی و سیاسی است.
سخن پایانی اینکه دستاوردهای انقلاب آرام، شباهت هایی با مطالبات و خواسته های جنبش فعلی ایران می تواند داشته باشد. مخصوصا در بخش هایی که مذهب را از ساختار سیاسی می زداید و به زنان آزادی و جسارت بیشتری می دهد. از این منظر شاید درس هایی را بتوان از آن برای جنبش مردمی ایران آموخت.
فهرست منابع:
UNIVERSITÉ DU QUÉBEC À MONTRÉAL : « LA RÉVOLUTION TRANQUILLE: PÉRIODE DE RUPTURE OU DE CONTINUITÉ? » OLIVIER DICKSON, June 2009
The Canadian Encyclopedia
Canadian National Library Archive
Bank of Quebec documents
بسیار عالی و گیرا. احتمالا واژه آرام برای انقلاب می تواند مبهم باشد اما همانطوری که در متن مقاله گفته شد واقعا انقلابی از نوعی متفاوت بود. در تاریخ خود ما هم چنین انقلابی وجود داشت که به دلیل عدم برنامه ریزی برای بعد از ان و عدم در نظر گرفتن توان مالی مردم هدف انقلاب به نوعی با شکست مواجه شد. منظور همان انقلاب سفید یا انقلاب شاه و مردم است
نام این انقلاب در کتاب تاریخ کبک Révolution tranquille است که به فارسی «انقلاب آرام» ترجمه میشود