پیر پوالیو نمیتواند نخستوزیر شود مگر اینکه به سمت میانه طیف سیاسی حرکت کند یا مرکز تازهای را در این طیف ایجاد کند.
انتخاب پییر پوالیو بهعنوان رهبر حزب محافظهکار کانادا، از همان روز اول با تنش همراه بود. جاستین ترودو پسازآنکه بهطور سنتی با پیامی رسمی انتخاب او را به رهبری حزب تبریک گفت، اما تنها ساعاتی بعد و در پی انتقادهای پوالیو به سیاستهای اقتصادی دولت، نقدهای تند و آشکاری را به او و برنامه اقتصادی او مطرح کرد. ازجمله مهمترین این نقدها به پیشنهاد پوالیو برای خروج از تورم با کمک سرمایهگذاری پسانداز مردم در رمز ارزها و همینطور موضعگیری او در زمینه کمکهای اقتصادی دولت در دوران همهگیری مربوط بود.
بااینوجود اما پیروزی قاطع پوالیو در انتخابات رهبری حزب نشان از آن دارد که او و اندیشههایش در میان محافظهکاران یا حداقل محافظهکارانی که حاضر به شرکت در انتخابات رهبری حزب شده بودند، محبوبیت دارد.
از سوی دیگر دولت لیبرال ترودو که اکنون باید آن را دولت ائتلافی لیبرال/دموکرات نوین، نامید، با کاهش محبوبیت عمومی روبرو است و جاستین ترودو کار سختی را در انتخابات بعدی برای تکرار پیروزی و رسیدن به رکورد پدرش برای چهار دوره نخستوزیری در پیش دارد و در این شرایط بسیاری از محافظهکاران بهعنوان شانس محتمل و بالای تشکیل دولت بعدی کانادا و درنتیجه از پوالیو بهعنوان یکی از چهرههای ممکن برای نشستن بر جایگاه نخستوزیری آینده این کشور نام میبرند.
روزنامه گلوب اند میل در ستون سرمقاله (ادیتوریال) که دیدگاه رسمی تحریریه این روزنامه را بازتاب میدهد به این موضوع پرداخته است.
ترجمه این سرمقاله را در ادامه میتوانید مطالعه کنید.

آیا پییر پوالیو، رهبر تازه انتخابشده محافظهکاران را میتوان نخستوزیر آینده کانادا دانست؟
برای پاسخ دادن به این پرسش نیازی نیست عجله کنید. شاید سه سال وقت داشته باشید که به این پرسش فکر کنید – به این دلیل که برگزاری انتخابات فدرال بعدی تا پیش از سال ۲۰۲۵ برنامهریزی نشده است و نه لیبرالها و نه حزب دموکرات نوین به نظر نمیرسد هیچ طرحی برای جلو انداختن انتخابات داشته باشند. بنابراین درحالیکه روزشمار رسیدن به انتخابات بعدی هنوز در هفته اول از فرصتی احتمالاً ۱۵۰ هفتهای قرار دارد، اما برخی از نکات هست که از هماکنون میتوانیم درباره آنها تعمق کنیم.
اگرچه سیاست فدرال کانادا همیشه رقابتی برای کسب توجه مرکز طیف سیاسی نیست اما در اغلب اوقات بدین شکل بروز میکند؛ و همانطور که احتمالاً متوجه شدهاید مرکزیت طیف رأیدهندگان و اندیشه سیاسی آنها مکانی نیست که آقای پوالیو در کارزار خود برای کسب عالیترین شغل محافظهکاران بر آن تمرکز کرده بود.
جاذبه او – همان جاذبهای که باعث شد تا رکوردی تازه از عضوگیری در حزب اتفاق بیفتد و مأموریت او را با آرای وسیعی تائید کند – بر گروههای حاشیهای خشمگین تمرکز داشت. تا جایی که باعث شده بود تا در اغلب موارد آقای پوالیو و هوادارانش بیشتر حرفهایی بزنند که بهطور طبیعی مقر و خانهاش باید حزب مردم کانادا باشد.
او در خطابه پیروزیاش در یکشنبه شب، لحنش را کمی تعدیل کرد و حتماً در طی سه سال آینده سعی خواهد کرد پیامش را به طیف وسیعتری برساند. (آیا مخالفت او با اجبار واکسیناسیون ممکن است به ستونی در انتخابات سال 2025 برای او بدل شود؟) مشکل هزاران نفری که عضویت حزب محافظهکار را خریداری کردند، بههیچوجه نماینده و بیانگر نظر و مسائل میلیونها نفر رأیدهندگانی که بارها در این صفحه درباره آنها نوشتهایم نیست؛ و آقای پوالیو آنقدر سیاستمدار باهوشی هست که متوجه باشد که راهبرد لازم برای پیروزی در انتخابات فدرال با طرحی که او برای پیروزی در رهبری حزب ارائه کرد تفاوت دارد.
اما آنچه آقای پوالیو را به رهبری حزب رساند، هدفگیری بیپروا و بیپرده پوشی او برای چیزی غیر از میانه معتدل طیف سیاسی است. برخلاف رهبر پیشین حزب، ارین اتول، او از هر فرصتی برای تأکید بر اینکه قصد دارد در کجای این طیف سیاسی باشد استفاده کرده است.
این همان رویکردی است که جریان جناح راست سیاسی در ایالاتمتحده را از آن خود کرده است. این رویکرد شاهد موفقیتهایی هم بوده است بهخصوص در مورد انتخاب دانلد ترامپ به ریاست جمهوری و رقابت نزدیک او در انتخابات سال ۲۰۲۰. آقای ترامپ نامزدی بود و هست که اعداد نظرسنجیها درباره او بسیار و بهشدت منفی است اما بااینوجود او پایگاهی از رأیدهندگان را در اختیار دارند که واقعاً و واقعاً او را دوست دارند.
او به ماشینی برای کسب رأی بدل شده است و با تمرکز بر باانگیزه نگاه داشتن پایگاه آرای خود، حالا به الگویی برای حزب جمهوریخواه بدل شده است. این همان چیزی است که حالا محافظهکاران کانادایی انتخاب کردهاند.
لیبرالها اما هنوز هم در تلاشاند تا حزبی باشد که در زمانی که شکافهای سیاسی در حال وسیع شدن است پایی در هر دو سوی این شکافها داشته باشد. در میانه دهه ۱۹۹۰ و در میانه آخرین سلسله لیبرالها در این صفحه نوشتیم که لیبرالها به رهبری ژان شرتین (Jean Chrétien) به این دلیل موفق بودند که در عمل به حزب محافظهکاران ترقیخواه کانادا بدل شدند. آنها خیلی بهتر از محافظهکاران مترقی قدیم توانستند کسر بودجه را کاهش دهند و همزمان حزبی باقی ماندن دکه میتوانست درباره مسائلی چون خدمات عمومی بهداشتی و ارزشهای مترقی و معتدلانه اجتماعی صحبت کنند.
اما ربع قرن بعد، دیگر میانه طیف در آن جایی نیست که قبلاً قرار داشت. لیبرالها نیز دیگر در آن موقعیت قرار ندارند.
لیبرالهای جاستین ترودو هنوز در تلاشاند تا این میانه طیف در حال تغییر را از آن خود کنند اما در دو انتخابات گذشته آنها نتوانستهاند آرای مردمی کانادا را به خود اختصاص دهند و این محافظهکاران بودند که بیشترین تعداد آرا را به دست آوردند.
آیا دلیل اینکه محافظهکاران دو بار باوجود داشتن تعداد رأی بیشتری از لیبرالها، نتوانستند کرسیهای بیشتری را به دست آورند و پیروز شوند، این بوده که در ایجاد انگیزه در پایگاه رأیدهندگان خود ناکام بودند؟
شواهد موجود نشان میدهد که دقیقاً اتفاقاً کاملاً برعکس بوده. مهم نیست که شما چه اکثریت بزرگی را بتوانید در ساسکاچوان بهپای صندوقهای رأی بیاورید، در آخر روز در این استان تنها ۱۴ کرسی برای تصاحب وجود دارد.
اما تورنتو و حومه کمربند ۹۰۵ آن انبوهی از کرسی هار ا در اختیار دارند و محافظهکاران در سالهای ۲۰۱۹ و ۲۰۲۱ غیر از یکی دو تایی از آنها عملاً امکان رقابت نداشتند.
آقای پوالیو و گروه او سه سال زمان دارند تا راهی پیدا کنند که این روند را تغییر دهند. محافظهکاران دیگر این راه را پیداکردهاند؛ در انتاریو، داگ فورد دو بار و با رأی عمده مناطق حومه به نخستوزیری رسیده است. آقای فورد توانسته میانه سیاسی را پیدا کند.
برخی از روشهایی که آقای فورد استفاده کرده است مانند ایجاد علاقه و جذابیت برای رأیدهندههای طبقه کارگر – میتواند الگویی برای آقای پوالیو باشد؛ اما در مورد برخی از مهمترین موضوعات چند سال گذشته، این دو مرد در دو مسیر بسیار متفاوت از هم قرار دارند. آقای فورد توانست با نادیده گرفتن و محدود کردن ضد واکسنها، احترامی برای خود در میان شهروندان انتاریو دستوپا کند. او بهجای اینکه بر آتش آنها بدمد، آنها را حاشیهای و حاشیهساز خواند و صدای آنها را از محفل حزبی خود بیرون کرد.
آقای فورد با رأی اکثریت دوباره به نخستوزیری رسید چراکه زمانی که نوبت به واکنش درباره همهگیری رسیده بود او به همراهی با گروه و تیم جریان اصلی پرداخته بود. آقای پوالیو انتخاب متفاوتی انجام داد. او با تبدیلشدن به تشویق گر اصلی تیم حاشیه به رهبری حزب محافظهکار رسیده است.