دیدگاه مونترال گزت
چند روز گذشته و در پی تعرض کلامی به کریستینا فریلند، موضوع اعمال خشونت علیه سیاستمداران و نگرانیها درباره آن بار دیگر مطرحشده است. روز گذشته ژورنال مونترال گزارش داد که نگرانی پلیس از امنیت نامزدهای انتخابات در کبک بیش از هر زمان دیگری است.
در پی واکنشها به این خشونتها کلامی و نگرانی از توسعه آن برخی این سوال را مطرح میکنند که چرا باید نگران این ابراز خشونتها باشیم و آیا آنچه تعرض کلامی گفته میشود نمادی از آزادی بیان نیست؟
الیسون هیز، ستون نویس روزنامه مونترال گزت در یادداشتی درباره این خشونتها و اثر آنها توضیح داده و استدلال میکند فارغ از اینکه هدف این خشونت سیاستمدارانی باشند که شما با آنها موافقت یا مخالفت دارید این روندی است که نهاد مردمسالاری را ضعیف کرده و به آن آسیب میرساند.
در ادامه میتوانید ترجمه ستون الیسون هیز را مطالعه کنید.
حدود سه سال پیش بود که نماینده مجلس استانی کبک، کریستینا لبری (Christine Labrie) در صحن مجلس ملی کبک در جایگاه سخنرانان ایستاد و برای ضبط رسمی در اسناد این مجلس سیلی از فحشهای جنسیت زده را به زبان آورد.
«… کثیف….»، «فاحشه بدبخت دست باندهای مجرم»، «برو خودت را به … بده، هرزه بدبخت.»
این ادبیات غیررسمی که او به زبان میآورد شوکه کننده بود اما اینها کلام او نبودند. بلکه بخشهایی از پیامهای ایمیلی بود که او از شهروندان کبکی دریافت کرده بود و برای تأکید برافزایش توهینهای غیرقابلتحملی که خطاب به مقامهای منتخب و بهخصوص زنان و اقلیتها، بیان میشود، آنها را در صحن مجلس بازگو میکرد.
اگر لبری پرده را از مقابل نیمه تاریک زندگی چهرههای دارای فعالیت اجتماعی در سال 2019 کنار زد تا کمی از واقعیت آن دیده شود – آنهم پیش از همهگیری که جامعه را بیش از هر زمان دیگری قطبی کرد – حالا و در روزهای اخیر مردم این فرصت را پیداکردهاند که بدون پردهپوشی و مستقیم شاهد چنین رفتارهایی باشند. ویدیویی از معاون نخستوزیر کانادا، کریستینا فریلند فراگیر شده است که نشان میدهد چطور هنگم یکه وارد شورای شهر گرند پریری در آلبرتا میشود، هدف اینچنین تعرضی قرار میگیرد. موضوعی که باعث شد تا پلیس سلطنتی کوهستان کانادا (RCMP) تحقیقاتی را آغاز کرده و به بازبینی پروتکلهای امنیتی و حفاظت از وزرای کابینه بپردازد. رویدادی که با موج محکومیت گستردهای میان سیاستمداران نیز همراه بود.
این حادثه در آستانه اعلام فصل انتخابات در کبک اتفاق افتاد. از آن زمان تاکنون بازتاب و پژواک این رفتار را در فضای کارزارهای انتخاباتی شاهد هستیم. خرابکاران، علائم انتخاباتی حزب محافظهکار کبک را تخریب کرده و داوطلبانی که قصد متوقف کردن آنها را داشتهاند تهدید به مضروب کردن با چاقو کردهاند. روز دوشنبه، فردی پرخاشگر ناسزاگویان، سخنرانی نخستوزیر فرانسیس لوگو را مختل کرد. گزارششده که پلیس کبک جلیقههای ضدگلوله در اختیار رهبران احزاب کبک گذاشته و تمهیدات امنیتی خود را افزایش داده است. در برنامههای انتخاباتی حضور پلیس بیشازپیش مشهود است.
با قطعیت میتوان گفت این حوادث بهطور مستقیم ربطی به حمله لفظی به فریلند ندارند، اما همه آنها را میتوان درون بستهای با محتوای یکسان قرار داد.
برخلاف آنچه شبکههای اجتماعی در ابتدا وعده میدادند، ترولها و آزارگران با استفاده از آن گفتمان اجتماعی و مدنی را به گروگان گرفتهاند. آنها با فروش گزارههای نیمه درست و ردوبدل کردن نظریههای بیپایه که زیر نقاب آزادی بیان پنهان میشود، آب موجود در چاه مناظرههای عمومی را زهرآلود کردهاند. فرصت گفتگو و بحث مستقیم با مقامهای منتخب یا شخصیتهای صاحبمقام دیگر، از راه خود منحرفشده و در غیاب هر نوع احترامی برای اختلاف عقیده، به ابزاری برای تهمت زنی و فحاشی بدل شده است. حالا به نظر میآید نتایج این تهدید و توهین و کینهورزیهای مجازی بهطور روزافزون و در حال رشدی در حال سرریز به دنیای واقعی است.
در ماه می، جاسمیت سینگ، رهبر حزب دموکرات نوین، از سوی گروهی از افراد محاصره شد که ناسزاهای زنندهای را نثار او میکردند. نخستوزیر جاستین ترودو حداقل در یک مورد از رویدادهای انتخاباتی سال 2019 ناچار به پوشیدن جلیقه ضدگلوله شد و تعدادی دیگر از برنامههای خود را لغو کرد. ولری پلنت شهردار مونترال از زمانی که در رویدادی تاریخی به سمت نخستین شهردار زن در مونترال انتخابشده است ناچار است بهطور دائم از وضعیت تعرضهایی که به او میشود گزارش دهد.
البته که در این ماجرا و در افول گفتمان مدنی، سیاستمداران نیز بیگناه و بیتقصیر نیستند. روندهای مردمفریب و پوپولیستی که مردم را علیه یکدیگر میشوراند، خشمها را فروزان کرده و دیگران را قربانی و مسئول همه اشتباهها معرفی میکند و به دام ادعاهای حاشیهای میافتد، زیرساخت مدنیت اجتماعی را سست میکند. آنهایی که حرکت و مسیرشان را در دل هراس، نفرت و اطلاعات غلط انتخاب میکنند بهنوعی در حال درو کردن آن چیزی هستند که خود بذرش را کاشتهاند. اما آنهایی که چنین رفتارهایی را روا میدارند بهندرت ممکن است به تفاوت مخاطب و هدف خود توجهی نشان دهند و خشک و تر باهم میسوزند.
باوجودی که بخش بزرگی از این زهر تنها حاصل یاوهگوییها پهلوانپنبههای نشسته در پشت صفحهکلیدها است، اما پلیس کبک حق دارد که این تهدیدات را جدی بگیرد. چه کسی میتواند شوکی که در شب انتخابات سال 2012 با آن مواجه شدیم را فراموش کند؟ همان زمانی که یک فرد مسلح ضد جداییطلبها در حالیکه حوله آبیرنگی به تن داشت در بیرون متروپلیس ،جایی که اعضا حزب کبکوا برای جشن گرفتن گرد هم آمده بودند، آتش گشود؟ او یک شخص بیگناه که در آن اطراف حضور داشت را کشت، یک نفر دیگر را زخمی کرد و پلیس را وادار کرد تا نخستوزیر منتخب، پائولین ماروآ را در میانه خطابه پیروزی خود از روی صحنه به پایین کشیده و به مکانی امن منتقل کنند؟
اگر آن رویداد زنگ هشدار و بیدارباشی برای کبک بود تا درباره خطرات بالقوه خشونتهای سیاسی هوشیارتر شود، نشانههای نگرانکنندهای در سایر نظامهای لیبرال دموکراسی دیگر نیز مشاهده میشود.
در ماه جولای امسال، نخستوزیر سابق ژاپن، شینزو آبه، در حالیکه در حال ارائه سخنرانی در یک تجمع انتخاباتی بود هدف گلوله قرار گرفت و جان خود را از دست داد.
اکتبر سال گذشته، دیوید امس، نماینده محافظهکار انگلستان در دفتر حوزه انتخابیه خود با ضربات چاقو و به دست یکی از پیروان گروهک داعش به قتل رسید.
در سال 2016 جو کاکس، نماینده حزب کارگر، به دست یکی نزاد پرست افراطی که تحت تأثیر تفکر راست افراطی بود مورد اصابت گلوله و ضربات چاقو قرار گرفت.
خونریزی در فضای سیاسی نادر است. اما رفتارهای تند و خشونتآمیز علیه سیاستمداران دارای اثری منجمدکننده بر جریان مردمسالاری و دموکراسی است – بهخصوص زمانی که در دوران و فصل انتخابات رخ میدهد، زمانی که نامزدها بر اساس سنت باید به میان مردم بروند و با آنها به شکل حضوری معاشرت کنند.
اضافه کردن نیروهای امنیتی مانعی برای معاشرت نزدیک (دست دادن، بوسیدن کودکان، سلفی گرفتن) و گپ زدن میان مردم و افرادی است که در طلب جلب حمایت آنها هستند. این امر مانعی در تماسهای غیررسمی ایجاد میکند که درنهایت باعث میشود سیاستمداران کمی زمینتر باشند، تواضع بیشتری داشته و از نیازهای موکلان خود باخبر بمانند (حداقل به شکل نظری باید اینگونه باشد.)
این کینهتوزیها و بدرفتاریها همچنین باعث میشوند تا بسیاری از نمایندگان زحمتکش از جایگاه خود کنار رفته و بسیاری از نامزدهای شایسته از رقابت برای کسب این کرسیها منصرف شوند. که آسیب دیگری به فرآیند دموکراسی است.
باوجوداینکه دلایل زیادی ممکن است وجود داشته باشد که از سیاستمداران و مقامهای منتخب عصبانی باشیم، شهروندانی که به این موضوع اعتراض دارند که سیاستمداران به آنها گوش نمیدهند و پاسخگو نیستند باید بدانند که هیچ دست آوردی از تلاش برای خاموش کردن صدای آنها نخواهند داشت. درواقع تنها کاری که انجام میدهند از بین بردن فرصت احتمالی تعاملی سازنده است.
سیاستمداران معمولاً از صحبت کردن درباره این مسائل طفره میروند به این دلیل که نگراناند مردم آنها را نازکنارنجی ببینند یا اینکه به تعرضکنندگان اعتباری نابجا بدهند. اما ما باید دراینباره صحبت کنیم. این موضوع دیگر تنها خطری نیست که منتخبان با آن روبرو هستند، این موضوع اکنون تهدیدی علیه سلامت دموکراسی ما است.
جلیقه های ضدگلوله نباید به یکی از پوششهای رایج و رسمی کارزارهای انتخاباتی بدل شود. تهدید و ارعاب را نباید بهعنوان آزادی بیان در نظر گرفت. سیاستمداران باید نسبت به از دست دادن رأی مردم هراس داشته باشند و نه از بروز خشونت علیه ایشان.