در روزهای اخیر انتشار نتایج تحلیلی آماری درباره افول استفاده از زبان فرانسه در منازل شهروندان کانادایی و ازجمله در کبک باعث بحثهای متنوعی شده است. یکی از بحثهای ایجادشده در اطراف این موضوع این بود که بر اساس این دادهها دولت باید تلاش بیشتری برای توسعه زبان فرانسه و حتی به قیمت کاهی تنوع زبانی در استان انجام دهد.
سرجیو مارتینز، مدرس بازنشسته علوم انسانی و نویسنده کتاب روزشمار تبعید و همینطور کتاب تازه منتشرشده حضور اتباع شیلی در استان زیبا است که در دیدگاهی در روزنامه مونترال گزت نسبت به این موضوع واکنش نشان داده است.
موضوعی که او مطرح میکند شاید مساله بسیاری از اقلیت زبانی فارسی در کانادا نیز باشد.
متن دیدگاه او را میتوانید در ادامه و در وبسایت مداد مطالعه نمایید.
یافتههای اخیر سرشماری بار دیگر تمرکز مباحث جاری را بر روی زبانی که مردم در خانه به آن صحبت میکنند متمرکز کرده است اما تمرکز این بحث در مکان اشتباهی قرارگرفته است.
یافتههای سرشماری سال 2021 نشان میدهد که زبان فرانسه در استان کبک با افول مواجه بوده است و همین موضوع باعث باز شدن جعبه پاندورایی است که اثرات و پیامدهای وسیعی بر گروههای زبانی اصلی در استان و اجتماعهای فرهنگی (نژادی) به همراه داشته باشد.
بااینوجود در این مورد هم مانند هر باری که با دادههای آماری مواجه هستیم، نباید بهظاهر اعداد بسنده کرد و برای درک درست آن گامی پیشتر رفت. دارن هاف در کتاب اثرگذار خود که در سال 1964 با عنوان «چطور با آمار دروغ بگوییم» منتشر کرده بود، درباره اتکای محض بر دادههای آماری هشدار داده و نوشته بود: «همبستگی به معنی علیت نیست.»
کسانی که با شتاب به دنبال این هستند که همبستگی میان افول زبان فرانسه و رشد تنوع زبانی را بهعنوان رابطهای علی و معلولی در نظر بگیرند باید این هشدار را جدی بگیرند.
همینطور در این مورد بد نیست مشاهده فردریش نیچه را به یاد بیاوریم که گفته بود: چیزی بهعنوان واقعیت وجود ندارد و تنها برداشتهای ما از آنها وجود دارند.»
ما باید دادههای آماری سرشماری را بهگونهای تأویل و برداشت کنیم که درنهایت منجر به سیاستهای عمومی بهتری شوند.
باید سؤال کنیم که آیا این گزاره «زبانی که در خانه به آن حرف زده میشود» گزاره مرتبطی با موضع هست یا نه. بر اساس سرشماری سال 2021 میزان 77.5 درصد کبکیها اغلب به زبان فرانسه در خانه حرف میزنند این مقدار در سال 2016 حدود 79 درصد بوده است. اما این موضوعی مرتبط یا معنیدار است؟ برای مثال اجتماعی لاتین زبانها را در نظر بگیرید. قانونی سرانگشتی درباره خانوادههای لاتین زبان این است که در منزل آنها به زبان اسپانیایی حرف میزنند. به این دلیل که برای آنها کاربردیتر است – ایجاد ارتباط مؤثر به زبان اسپانیایی برایشان راحتتر است – و همینطور ازنظر حفظ هویت برای ایشان اهمیت دارد.
من هیچ خانواده لاتین زبانی را نمیشناسم که در اهمیت یادگیری فرانسه شک و شبه ای داشته باشد. بچهها این زبان را در مدارس یاد میگیرند. اما از سوی دیگر اینکه از مردم اسپانیاییزبان (یا هر زبان دیگری) بخواهیم یا انتظار داشته باشیم در میان خود، در منازلشان، در میان دوستان یا اعضا اجتماع خود، به زبان فرانسه حرف بزنند، مضحک و بیمعنی است.
نکته دارای اهمیت – و در این مورد قانون 101 بهطورجدی و مؤثری سعی کرده است دانستن و تسلط به زبان فرانسه را پیششرط به دست آوردن هر کاری تبدیل کند – مساله زبان محل کار است. از سوی دیگر اگر کبک میخواهد مهاجران تازهواردش به زبان فرانسه در خانه صحبت کنند باید مهاجرانی را بپذیرد که زبان مادریشان فرانسه است. البته که فرانسه زبانهای فرانسه، بلژیک سوئیس یا لوکزامبورگ به تعداد کافی مد نر دولت به کبک مهاجرت نمیکنند. شاید اشتیاق بیشتری برای ورود به کبک در میان مستعمرات سابق فرانسه در آفریقا و هائیتی وجود داشته باشد اگرچه در مواردی این موضوع هم این مساله فرانسه حرف زدن در خانه را برای دولت حل نکند چون برای مثال اکثر هائیتیها در خانه به زبان سرئول حرف میزنند.
با همه این حرفها و باوجود تعبیرهای مختلف، این برداشت از این دادهها وجود دارد که ازنظر آماری زبان فرانسه در حال افول است. چطور باید این روند را متوقف و معکوس کرد؟
نخست اینکه بر زبان مورداستفاده در منازل تمرکز نکنید. دادهها دراینباره همیشه نادقیق و ناکافی است. بهجای آن و بهعنوان مقیاسی از وضعیت حال زبان فرانسه در جامعه به محیط کار توجه کنید و به افزایش میزان استفاده از این زبان در فضای کاری نگاه کنید.
دوم اینکه مساله استفاده از زبان فرانسه را از مسائل وسیعتر مرتبط با فرهنگ و هویت جدا کنید. لاتین زبانها توانستهاند بدون اینکه با مشکلی مواجه شوند، زبان فرانسه را یاد بگیرند اما از ما نخواهید بهطور کامل در مفهوم کبک مصنوعی حل شویم. جمله سیمون ژولین- برت در پاریس که «یکی از بزرگترین چالشهای ما دخیل کردن مهاجران در پروژههای ملی است» گمراهکننده است. آنهایی که در قالب مهاجر به اینجا آمدهاند بهسادگی قصد دارند در حالی که زبان و فرهنگ خود را حفظ میکنند در اجتماع کانادا و کبک مشارکت کنند. آنها لازم نیست درگیر و دخیل هر نوع پروژه ملی مربوط به هیچ حزب و گروهی شوند. نه حتی اگر چنین پروژهای (گاهی مغرورانه) ادعا داشته باشد که بیانگر ملت کبک است.
در برخی از موارد نخستوزیر فرانسیس لوگو نیز مساله زبان و فرهنگ را درهمآمیخته است. فراتر از آن با بیان و ادعای اینکه همه فرهنگها در یک سطح نیستند، و القای اینکه فرهنگ کبکیها دارای ارجحیت و جایگاه بالاتری است باعث رنجش و توهین سایر فرهنگها شده است. هیچ فرهنگی از دیگری برتر نیست آنها تنها باهم متفاوت هستند.
اگر قصد ما این است که به روشی معنیدار به مساله زبان فرانسه بپردازیم، این کار باید با حضور و مشارکت همه ما صورت بگیرد. فرانسه زبانها، انگلیسیزبانها و دیگر زبانها. اگر اکثریت زبانی احساس تهدید میکند، متهم و سرزنش کردن سایر زبانها برای برداشتی که از شرایط دارد نه عادلانه است و نه سازنده.