آیا سفری تفریحی و قانونی میتواند غیراخلاقی باشد؟
هفته گذشته روزنامه نشنال پست در دیدگاهی که در صفحه اول آن روزنامه نیز بازتاب پیداکرده بود به طرح این پرسش پرداخت که آیا «سفر کاناداییها به کوبا اخلاقی است؟»
کوبا یکی از کشورهای نسبتاً ارزان و درعینحال دارای جاذبههای توریستی است که یکی از مقاصد بسیاری از کاناداییها بهخصوص در میان زمستانهای طولانی شمال به شمار میرود. بسیاری از کاناداییها که گاهی به نام اسنوبرد یا پرندههای برفی هم شناخته میشوند سعی میکنند با سفر به یکی از کشورهای گرم نظیر کوبا، کمر زمستان را بشکنند.
نشنال پست با توجه به اینکه این کشور مقصد جذابی برای کاناداییها است، این سؤال را مطرح کرده است اما چه موضوع اخلاقی در سفر به یک کشور آنهم بهطور قانونی میتواند وجود داشته باشد؟
استدلال نویسنده نشنال پست که با توجه به رویکرد محافظهکارانهاش موافق سختگیری بیشتر با کشورهای غیر دوست یا متخاصم است، به این مسئله برمیگردد که با توجه به ساختار دیکتاتوری حاکم بر کوبا، نقض حقوق بشر و محروم بودن بسیاری از شهروندان از آزادیهای اجتماعی و سیاسی محروم هستند، دسترسی به ارتباطات آزاد برایشان دشوار است و بسیاری از آنها در طول سالها مورد ظلم قرارگرفته و حتی مجبور به فرار شدهاند – که درنهایت بعضی از آنها به کانادا پناه آوردهاند، زمانی که گردشگران کانادایی بهعنوان کشوری آزاد و مبتنی بر دموکراسی به این مقصد سفر میکنند اولا باعث واردکردن مبلغ قابلتوجهی ارز به این کشور میشوند که دولت این کشور میتواند برای پیشبرد اهدافش از آن استفاده کند، ثانی این سفرهای تفریحی باعث میشود تا قُبح رفتار رژیم کوبا در انظار بینالمللی کمرنگ شود و این نوعی بیتوجهی به مردمی است که در این کشور مورد ظلم واقعشدهاند. از سوی دیگر چنین رفتاری باعث خواهد شد تا اصطلاحاً وضعیت این کشور بهنوعی به هنجار و نرمال نمایش داده شود.
البته این ادعا مخالفانی در دو کشور نیز دارد. برای مثال برخی از کسانی که موافق افزایش روابط توریستی و حتی افزایش دادوستد تجاری با کوبا هستند معتقدند تجربه نیمقرن تحریم شدید کوبا از سوی آمریکا و منزوی کردن این کشور نهتنها باعث تغییر در رژیم نشد که عمده فشار را بر مردم وارد کرد. آنها اشاره میکنند میزان تغییرات اجتماعی مثبتی که از زمان برقراری مجدد روابط میان ایالاتمتحده و کوبا در این کشور ایجادشده از کلیت تغییرات سالهای تحریم بیشتر بوده است.
آنها همچنین این نقد را با این ادعا به چالش میکشند که بخش بزرگی از این ارز واردشده به کشور بهطور مستقیم به دولت نمیرسد و اتفاقاً در اختیار بخش توریسم و افراد و شهروندان کوبایی قرار میگیرد و از سوی دیگر این فرض را مطرح میکنند شاید این رفتوآمد و آشنایی بیشتر با فضای واقعیت بیرونی نیروی محرک بیشتری برای تغییرات اجتماعی داخلی باشد.
طرفین این مناقشه ادعاهای قابل تاملی را مطرح میکنند.
در همین ایامی که روزنامه نشنال پست این مقاله را منتشر کرد در ایران داستانی با شباهت نسبی به این موضوع رخ داد که توجههای زیادی را به خود جلب کرد.
یکی از وبلاگ نویس ها و به قولی تأثیرگذاران سفر در ایران به نام هدی رستمی، اقدام به برگزاری برنامهای به نام فم تریپ کرده بود. او چند سال پیش برای بار اول این برنامه را اجرا کرده بود و قصد برگزاری دومین دوره آن را داشت. فم تریپ اشاره به سفرهایی جهت آشنا سازی است که در آن تعدادی از وبلاگ نویس ها و اثرگذاران شبکههای اجتماعی در حوزه توریسم به ایران دعوت میشوند و سعی میکنند با انتشار عکسها و روایت سفر خود دیگران را به سفر به ایران تشویق کنند.
تصاویری که هدی رستمی و مسافران این سفرها منتشرمی کردند، ازنظر حجاب و بیان نوعی آزادی رفتار اجتماعی در ایران با انتقاد گستردهای از مخاطبان مواجه شده که آن را تصویرسازی نمایشی و ریاکارانه از واقعیت ایران میدانستند که باهدف تبلیغی برای وضع موجود و اصطلاحاً نرمالسازی رخ میدهد.
همچنین فعالان توریسم این نقد را به او داشتند که چنین سفری بدون هماهنگی و نظارت کامل نهادهای نظارتی ایران ممکن نیست و ازجمله به گفتههای او که چندین بار اشارهکرده بود که برای اعتراض در مواردی بهطور مستقیم پیش وزیر مربوطه رفته است استدلال میکردند. منتقدان همچنین اشاره به پرونده گروگانگیری برخی اتباع خارجی و حتی شهروندان دو تابعیتی در ایران میکنند و میپرسند چطور دعوت مسافران به کشوری که امنیت بازگشت آنها را تضمین نمیکند اخلاقی است؟
هدی رستمی و هواداران او اما در پاسخ بیان میکردند که این فعالیت آنها باعث میشود در شرایطی که وضعیت اقتصادی ایران بهشدت آسیبدیده و بهخصوص بخش بوم گردی و توریسم به دلیل همهگیری ضربه اقتصادی جدی خورده است، رونقی اقتصادی را در این بخش اعمال کرده و این بودجهای که وارد ایران میشود درنهایت به جیب فعالان پاییندستی میرود. او همچنین این مسئله را مطرح میکرد که همه این مسافران درنهایت در فضای واقعی ایران قرار دارند و با واقعیتها اجتماعی کشور مواجه میشوند و آ« را بازتاب خواهند داد. پ
البته مورد خاص هدی رستمی بهخصوص با مشخص شدن برخی از سوابق خانوادگی او به مسئله بغرنجتری بدل شد.
بااینوجود شاید در دل هر دو نقد بتوان دیدگاه یا سؤال مشترکی را دید. اگر کشوری یا نظامی رفتاری غیراخلاقی دارد و مردم خود را دچار آسیب میکند، حضور مسافران و گردشگران در آن کشور، یا دعوت از آنها برای سفر به آن، امری قابل دفاع است یا نه؟
این مناقشه ابعاد بسیار متعددی دارد. اما شما به ما بگویید چه فکر میکنید و نظر شما درباره این موضوع چیست. دیدگاه شما به کدام سوی این مناقشه نزدیکتر است؟