اولین فرد مبتلا، مامور کنترل بلیت قطاری بود که از شیکاگو به مونترال میآمد. پس از اینکه بیماریاش تشخیص داده شد و او را در بیمارستان بستری کردند، همه وسایلی که در کوپهاش وجود داشت را آتش زدند. اما حتی این کار هم فایده نداشت، چون ویروس آبله دیگر وارد مونترال شده بود.
سال ۱۸۸۵ بود. اوضاع در آن سال، تفاوتهای زیادی با الان داشت. لوئی رییل (Louis Reil)-بنیانگذار استان منیتوبا- با ارتش کانادا مبارزه میکرد، حوزه پزشکی و سلامت در کبک بیشتر در اختیار کلیسای کاتولیک بود و شهرها نیز به خاطر وجود انبوهی از اجساد حیوانات مرده و نیز فاضلاب و دود کارخانههای صنعتی، بوی تعفن میداد.
با وجود گذشته بیش از یک قرن، در سالهای اخیر و در جریان همهگیری کووید-۱۹ شاهد اقداماتی بودیم که شباهت زیادی به آن دارد. مقامات مسئول بسیاری از همان اشتباهاتی را انجام دادند و همان ابزارهایی را به کار بردند که مونترالیها در سال ۱۸۸۵ شاهدش بودند. بسیاری از اقدامات ارزشمند و ناخوشایندی که کبکیها در همهگیری ۱۸۸۵ انجام دادند، در دو سال گذشته نیز تکرار شد.
جاناتان برمن (Jonathan Berman) نویسنده کتاب «ضد واکسنها» (Anti-v axxer) میگوید با وجود اینکه درمان کووید-۱۹ در مقایسه به درمانهای آن روزگار به مراتب پیشرفتهتر بود، واکنش عامه مردم تفاوت چندانی نداشت.
آبله در گذشته، یک بیماری مرگبار بود و از هر ۱۰ نفر مبتلا، سه نفر را به کام مرگ میفرستاد و البته کسانی هم که جان سالم به در میبردند، تا ابد باید لکههای ناشی از بیماری را روی بدنشان تحمل میکردند. در ماجرای همهگیری آبله در مونترال، بچهها بیشتر هدف این ویروس قرار میگرفتند، یعنی درست بر خلاف همهگیری کووید-۱۹ که بیشتر سالمندان را آلوده میکرد.
با وجود این تفاوتها، همچنان شباهتهای زیادی میان این دو همهگیری وجود دارد. حتی برخی مراکزی که در آن زمان برای درمان استفاده میشد، در همهگیری کنونی نیز مورد استفاده قرار میگیرد. برای نمونه، هتل دیو (Hôtel-Dieu) که در آن روزگار میزبان بیمار صفر (اولین فرد مبتلا به آبله) بود، اکنون به عنوان مرکز آزمایش کووید-۱۹ مورد استفاده قرار میگیرد!
بسیاری از اشتباهاتی که در آن دوران صورت گرفت، این بار نیز تکرار شد. در همهگیری آبله در مونترال، بیمارستانها به منظور جلوگیری از ایجاد محیطی پر از ویروس، بیماران آبلهای را به خانههایشان فرستادند. عین همین اتفاق در همهگیری کنونی روی داد و همانطور که وزیر سلامت کبک نیز پذیرفت، تصمیمی مشابه در نخستین روزهای همهگیری در استان کبک اتخاذ شد و بیماران کرونایی به مراکز نگهداری بلندمدت فرستاده شدند تا مراکز بهداشتی به محلی برای شیوع بیشتر ویروس تبدیل نشود. احزاب مخالف میگویند این اقدام در آن زمان موجب شد بیماری در محیطهایی کنترلنشده به راحتی گسترش یابد و عملا اوضاع را وخیمتر کند.
بخش قابل توجهی از مونترال قرن ۱۹ به خانههای پرجمعیت فرانسویزبانان طبقه کارگر تعلق داشت. ویروس آبله خیلی زود توانست راهش را به این خانهها که معمولا قشر تنگدست جامعه در آن ساکن بودند باز کند، یعنی درست همان چیزی که در همهگیری اخیر نیز شاهدش بودیم. در آن دوران، قرنطینه کردن و دور نگه داشتن تکتک اعضای این خانوادههای پرجمعیت اصلا کار سادهای نبود، درست همانند وضعیتی که بسیاری از مونترالیهایی که در مشاغل ضروری (مثل حوزه سلامت یا فروشندگی) فعال بودند و در مناطق کمبرخوردار شهر زندگی میکردند، در همهگیری کووید-۱۹ با آن روبرو بودند.
همه کسانی که هنوز خاطره ضدعفونی کردن محصولات مصرفی خانوار و نیز شستشوی منظم اتوبوسها در بهار ۲۰۲۰ را به خاطر دارند، احتمالا از شنیدن اینکه در سال ۱۸۸۵ نیز چنین اقدامات بیحاصلی به طور گسترده در مونترال صورت میگرفت، تعجب نخواهند کرد. در آن دوره، در خانههای افراد مبتلا به آبله، گوگرد میسوزاندند و در کف خیابانها نیز مادهای شیمیایی به نام تیمو-کرسول (thysom-cresol) ریخته میشد. با وجود همه این کارها، آبله همچنان در مونترال جولان میداد.
اطلاعات دولتی نیز چندان سودمند نبود. در نخستین روزهای همهگیری، مدیران شهرداری مونترال اعلام کردند که همهگیری قرار نیست گسترده باشد. در آن زمان، یک روزنامهنگار فعال در روزنامه مونترالی ویتنس (Witness) به سراغ آمار متوفیان آن روزها در یکی از قبرستانهای شهر رفت. این آمارها به خوبی نشان میداد چه تعداد از متوفیان به خاطر آبله، جان خود را از دست داده بودند. او این آمار را منتشر کرد و مردم را از وخامت اوضاع آگاه ساخت.
در ماجرای همهگیری کووید-۱۹ نیز آرون درفل (Aaron Derfel) نقشی مشابه را ایفا کرد و در مونترال گزت (Montreal Gazette) یک سری گزارش درباره وضعیت رقتانگیز و اسفناک آسایشگاههای سالمندان شهر نوشت.
در نهایت پس از اینکه یک سری از مونترالیهای سرشناس جان خود را به خاطر آبله از دست دادند، دولت مونترال هم اعلام کرد که شهر، با وضعیت ناخوشایندی روبرو شده است. دولت کانادا در قرن نوزدهم از هر نظر، کوچکتر و ضعیفتر از آنچه امروز داریم بود.
محاسبات مایکل بلیس نشان میدهد هزینه دولت مونترال برای مقابله با همهگیری (به پول امروز) معادل ۱۵ میلیون دلار بود. البته باید توجه داشت در آن زمان، جمعیت شهر ۱۷۰ هزار نفر بود و سرعت رشد جمعیت هم بالا بود. اداره سلامت استان کبک فقط یک کارمند تماموقت و یک بازرس به نام سنک مارس (Cinq Mars) داشت. دولت فدرال هم اصلا هیچ نقش قابلتوجهی نداشت.
با وجود همه این تفاوتها بین دو دوره، الگوی عملکرد یکسان بود و شامل سه اقدام اساسی یعنی «قرنطینه و جداسازی»، «بررسی ارتباطات فرد بیمار» و نیز «واکسیناسیون» میشد. حتی میزان فعالیتی که افراد خط مقدم مبارزه با آبله در آن دوران داشتند، تقریبا با تلاشی فعالان نظام سلامت در مونترال طی یکی دو سال اخیر به خرج دادند یکسان بود. در ۱۸۸۵، هیچ نوع تعطیلی گستردهای در مونترال صورت نگرفت، اما شهردار اعلام کرد که واکسیناسیون اجباری است.
در نهایت، مسئولان شهرداری و شرکتهای خصوصی با هم، یک سری اقدامات را انجام دادند که همه ما در چند سال اخیر نیز تجربه کردیم. پرداخت کمکهزینه به کسانی که مجبور به قرنطینه بودند و صدور پاسپورت واکسن برای کار و سفر از جمله این اقدامات بود.
بزرگترین مانع برای پایان همهگیری ۱۸۸۵، همان مانعی است که امروزه با آن روبرو هستیم و آن هم مخالفت با واکسن است.
جالب است بدانید اولین واکسن در همهگیری آبله در اروپا ایجاد شد. در آن دوران، یک پزشک انگلیسی به نام دکتر جنر اقدام به وارد کردن ویروس آبله گاوی (که از آبله معمولی ضعیفتر است) به بدن افراد سالم کرد تا بدنشان را در برابر بیماری تقویت کند.
این فناوری جدید در آن دوران، موجب ایجاد ترس و وحشت زیادی به ویژه در میان فرانسویزبانان مونترالی شده بود. بسیاری از آنها بر این باور بودند که انگلیسیزبانان میخواهند با واکسن، سمومی را وارد بدنشان کنند!
تاکید شهرداری مونترال بر واکسیناسیون شهروندانی که درباره واکسن تردید داشتند موجب ایجاد آشوبهایی خونبار در پائیز ۱۸۸۵ شد که در آن، رئیس پلیس مونترال با چاقو مورد حمله قرار گرفت و سربازان نیز برای متفرق کردن جمعیت خشمگین، اقدام به شلیک هوایی کردند.
با وجود اینکه جنبشهای ضد واکسنی که در یکی دو سال اخیر شاهد بودیم، هیچ کدام به خشونت جدی منتهی نشدند، بسیاری از ویژگیهای مربوط به اعتراضان عصر ویکتوریایی در آنها دیده میشود. مخالفت با واکسیناسیون در سال ۱۸۸۵ بیشتر توسط رسانههای راستگرایی مثل روزنامه لتاندار (L’Étendard) که به کلیسای کاتولیک اولترامونتان تعلق داشت و نیز توسط برخی از طرفداران طب سنتی که مخالف داروهای نوین بودند تبلیغ میشد.
همان تردیدهای بیپایهای که این روزها در رسانههای اجتماعی درباره اثرات جانبی و آزمایشهای پزشکی مطرح میشود، در آن روزگار به واسطه برخی رسانهها و نیز به صورت شفاهی در میان مردم جریان داشت. یکی از این شایعات این بود که چون واکسن آبله دارای ویروس آبله گاوی است، تزریق این واکسن سبب ایجاد ویژگیهایی مشابه گاو در انسان میشود!
همهگیری آبله تقریبا در همان سال ۱۸۸۵ به پایان رسید. تقریبا شش هزار نفر نفر در کبک جان خود را از دست دادند. حدود ۸۶ درصد از مرگهای استان به کودکان مربوط میشد. با در نظر گرفتن اینکه نرخ مرگومیر کودکان به صورت معمول در آن زمان بسیار بالا بود، آمار مرگ ناشی از آبله برای مردم چندان قابل توجه نبود.
شاید کماهمیت انگاشتن مرگ افراد در آن دوران، اکنون برایتان عجیب جلوه کند. اما به نظر میرسد در همهگیری کنونی نیز به نوعی با چنین نگاهی روبرو بودیم. با توجه به اینکه بسیاری از فوتیهای کووید-۱۹ به سالمندان مربوط میشود، برخی افراد این مرگومیر را کماهمیت میشمارند.
به طور کلي، واکنش جهانی به کووید-۱۹ به مراتب سریعتر و پیچیدهتر از همهگیریهای قبلی بود. هر چه باشد، بین ظهور آبله برای اولین بار و دستیابی انسان به واکسن، فاصلهای هزاران ساله وجود دارد.
حال آنکه بسیاری از ما کمتر از یک سال پس از آغاز همهگیری توانستیم واکسن بزنیم. اما اگر از منظر مونترال امروز به این دو پدیده تاریخی نگاه کنیم، پاسخی که به این دو بیماری دادیم، عبارتی آشنا برای مونترالیها را به ذهن متبادر میکند: plus ça change
توضیح مداد: این عبارت مخفف عبارت plus ça change, plus c’est la même chose است یعنی هر قدر چیزها بیشتر تغییر کنند، بیشتر بدون تغییر میمانند!
منبع: گلوب اند میل